مجله نماوا، مینو خانی
«این ما هستیم» داستان دو برادر (کوین و رندال) و یک خواهر (کیت) و پدر و مادرشان (جک و ربکا) را دنبال میکند؛ خانواده پیرسون. کوین و کیت، خواهر و برادری هستند که از یک بارداری سه قلویی به دنیا آمدهاند و زایمان زودتر از موعد، باعث میشود تا روز تولد آنها با روز تولد پدرشان یکی شود. و چون یکی از قلها میمیرد، جک و ربکا تصمیم میگیرند که رندال سیاهپوست با اصلیت آفریقایی-آمریکایی را به فرزندی قبول کنند. او هم دقیقا در همان روز به دنیا آمده و چون پدر بیولوژیکش او را در مقابل انباری پمپ بنزین رها کرده، همزمان با تولد دوقلوها، در همان بیمارستان است.
سریال با این جمله بر صفحه نقرهای شروع میشود: «بر اساس آمار، ۱۸ میلیون انسان در یک روز متولد میشوند. ولی یک خانواده در نیویورک هست که چهار نفر از اعضای آن در یک روز متولد شدهاند». و در ادامه روند بزرگ شدن سه قلوها و ماجراهای زندگیشان با تعداد زیادی فلش بک پی گرفته میشود.
سریالی موفق در همه جای دنیا، قبلا در مطلب دیگری به گزارش پخش و میزان مقبولیت این سریال اشاره کرده بودم. ولی چرا این سریال که کمتر نشانی از آثار نمایشی امریکایی که پر از صحنههای عجیب و خارقالعاده هستند و برخی حتی معتقدند اتفاقا همین صحنههای خارقالعاده، پر از رویاست و خلافیت مخاطب را بالا میبرد، این همه موفق شده است؟ چون «این ما هستیم» یک سریال خانوادگی است که مهر و محبت و گذشت و عشق از سر و روی آن میبارد. هیچ کدام از شخصیتها در بیان احساساتشان خست به خرج نمیدهند، برای همین بارها و بارها در طول سریال عبارت «دوستت دارم» شنیده میشود. کوین و کیت آخر یک تماس تلفنی به هم میگویند: «دوستت دارم»، ربکا به دوست کیت، مدیسون میگوید: «دوستت دارم» و این عبارت معجزه میکند. نه فقط در ارتقای روابط بینفردی، که در ذهن شنونده و حتی در ذهن گوینده آن. ابزار احساسات مثبت در فضا تکثیر میشود، آنقدر که انگار حتی نیاز مخاطب به دوست داشتن و دوست داشته شدن برآورده میشود.
«این ما هستیم» موفق است، چون درک متقابل، کلید حل همه مشکلات است. کیت و توبی با هم بر سر یک موضوع مثلا ساعت خواب پسرشان اختلاف نظر دارند یا تونی با کار کردن کیت موافق نیست. قبل از هر شکلی از گفتوگوی ناراحتکننده، هر کدام احساس واقعی و نظرشان را بیان و همدیگر را متقاعد میکنند، یا ممکن است یک تماس تلفنی با دوست، همکار یا مادر و شرح کوتاهی از ماجرا، آبی بر آتش روابط دوستانه و عاشقانه باشد. گفتوگو، کلید حل مشکلات است. همان چیزی که اگر برای مخاطب تبدیل به عادت شود، نقش مهمی در زندگیها ایفا خواهد کرد.
«این ما هستیم» موفق است، چون خانواده در آن مهم است. جک وقتی از دنیا میرود، بچهها در سن نوجوانی هستند، ولی حتی وقتی به ۴۰ سالگی هم میرسند، نوستالژی پدر برای آنها همچنان به قوت خود باقی است. ربکا با وجودی که در کنار همسر دومش در عشق و آرامش به سر میبرد اما هنوز حس روزهای با جک یکی از لذتبخشترین لحظات زندگیاش است و هنوز جای خالی جک حس میشود. کمک به حل مشکلات همدیگر یکی از مهمترین فلسفههای این سریال است. کوین الکلی است و زندگیش در حال فروپاشی. همه دست در دست هم میگذارند تا کوین مسیر درمان را طی کند. یا کوین متوجه میشود که عمو نیکی زنده است و آنقدر میگردد تا بالاخره او را در یک کانکس با زندگی درب و داغون و کثیف در حالی که او هم الکلی است، پیدا میکند. برخلاف رفتارهای کمی تند عمو نیکی، کوین اینقدر در کمک به او اصرار میکند تا عمو نیکی که از تنهایی به چنان وضعی دچار شده بود، قبول میکند و به یک عضو مهم خانواده تبدیل میشود. و کدام فرهنگ و کدام کشور است که خانواده در آن اصل نباشد و کدام خانواده بدون در نظر گرفتن جایگاه مهم و موثر پدر و مادر توانسته به راحتی به موفقیت دست یاید؟
«این ما هستیم» موفق است چون اساس فلسفهاش در اهمیت بر جزئیات است. مثلا جک و ربکا به تک تک رفتارهای سه قلوها و بازتاب رفتار خود در ذهن آنها به شدت حساساند و میدانند که اگر کوچکترین تغییری جدی گرفته نشود حتما باعث بروز مشکلی در ذهن و رفتار فرزندشان خواهد شد. چون میدانند اگر آنها بر سر موضوعی بحث کنند، حتما فرزندانشان نگران خواهند شد و البته که دوربین و تدوین نقش خود را به خوبی ایفا میکنند و در چنین مواقعی سه قلوها با چشمهای گشاده به تصویر کشیده میشوند تا بر حس نگرانی آنها تاکید شود.
همه این موارد «این ما هستیم» را تبدیل به یک اثر نمایشی روانشناسانه تربیتی و فراتر از یک سریال خانوادگی کرده که میتوان در هر قسمت آن کلی نکته آموزشی و تربیتی استخراج کرد، نکاتی که میتواند در بهبود وضعیت خانوادهها، ارتباطات بین فردی، نقش دوران کودکی در شکلگیری شخصیت و نقش خاطرات در ذهن، و… موثر باشد.
و ناگفته نماند که سریال «این ما هستیم» با تصویر کردن یک خانواده که تلاش میکند خوشبخت و سالم زندگی کند، بدور از هر گونه پرخاشگری، هرگونه صحنه خشن در خانواده و حتی بستر جامعه و روابطی مبتنی بر دوستی و محبت و درک متقابل، هژمونی آمریکایی را نشان میدهد؛ امریکایی که سالهای سال با انواع و اقسام اسلحهها، خشونتها، رفتارهای غیراخلاقی و غیراجتماعی خصوصا طی دهههای اخیر در ذهنها خصوصا ذهن ما ایرانیها حک شده است.