مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
ساختن یک تریلر پرتنش درباره اتفاقاتی که هر روز میافتد کار سادهای نیست، اما وقتی یکی ظاهر میشود، محشر است. فیلم اتاق معلمان (The Teachers’ Lounge) به کارگردانی ایلکر چاتاک محشر است؛ احتمالاً بهترین تریلر از این نوع پس از «جواهرات تراش نخورده»، فیلم دیگری که در آن دیدن شخصیتهای واقعگرایانه که تصمیمهای بد میگیرند بهقدری اعصابخردکن است که شما را مجبور میکند زیر صندلی خود بخزید.
با قاطعیت نمیتوان گفت «اتاق معلمان» دقیقاً استحقاق پایانی تا حدی خاموش به سبک سینمای هنری را داشته باشد، با این پیشنهاد که «به خودتان بستگی دارد تصور کنید در ادامه چه اتفاقی میافتد»، اما این فقط بخش کوچکی از مدتزمان فشرده فیلم است. «اتاق معلمان» بهنوعی دیگر ما را در فضای ذهنی معلمی جوان در یک مدرسه متوسطه در آلمان قرار میدهد، جایی که در آن یک سری دزدی، همه را پارانویایی و عصبی کرده و به انتخابهایی سوق داده است که اگر ذرهای کرامت داشته باشند بعداً پشیمان خواهند شد (بعضی از آنها شاید نشوند).
لئونی بنش، بازیگر سریالهای «بابیلون برلین»، «دور دنیا در هشتاد روز» و «تاج» در «اتاق معلمان» نقش کارلا نواک، یک مهاجر لهستانی را بازی میکند که معلم ریاضی و ورزش مدرسه است. او به آموزش و وظیفه شهروندان در مراقبت از یکدیگر نگاه آرمانگرا دارد. او فرد خیری است – کمی فضول، اما بیشتر به شیوه سازنده. وقتی یکی از شاگردان کارلا به دزدی متهم میشود (فقط به این دلیل که یک منبع ناشناس مدعی شده است او پول زیادی همراه خود دارد)، کارلا مجبور است با پسر و پدر و مادر او در یک اتاق بنشیند و به توضیحات آنها گوش دهد که میگویند به او پول دادند تا یک بازی ویدیویی بخرد. به اعتقاد آنها برخورد مسئولان مدرسه نژادپرستانه است (آنها تُرک هستند) و خانواده را در مخمصهای تحقیرآمیز قرار داده است.
توضیحات قانعکننده به نظر میرسد و کارلا میپذیرد، اما این جلسه ترس او را از دزدی عمیقتر میکند. دفعه بعد وقتی او در زنگ تفریح مجبور میشود برای لحظهای اتاق معلمان را ترک کند، لپتاپ خود را در شرایطی که دوربین آن مخفیانه در حال فیلمبرداری است باز نگه میدارد. وقتی برمیگردد، متوجه میشود کمی پول نقد از کیف پول در جیب کتش گم شده است. فیلم ضبطشده نشان میدهد یک نفر در نبود او پول را برداشته است.
و اینجاست که فیلم زیباییشناسی یک تریلر پارانویایی را ارتقا میدهد: همانطور که ما هرگز منبع اتهام به پسر را ندیدیم، چه برسد به این که خودمان شاهد باشیم او پول را از فرد دیگری بدزدد، این را هم نمیبینیم که چه کسی پول کارلا را دزدید. در فیلم ضبطشده، فقط بخشی از آستین یک بلوز با طرح ستاره روی آن دیده میشود. شبیه همان بلوزی است که یکی از کارکنان اداری مدرسه در دفتری درست در چند قدمی اتاق معلمان به تن دارد. میتوان اینطور استدلال کرد که او از پشت پنجره شیشهای بزرگ دفتر خود کارلا را دید که اتاق را ترک میکند. وقتی کارلا زن را بهعنوان دزد معرفی میکند، ما طرف او را میگیریم، برای این که مگر چقدر احتمال دارد در یک روز، دو زن در مدرسهای نه خیلی بزرگ، بلوزهایی شبیه هم پوشیده باشند؟
اما با ادامه فیلم و درحالیکه پیچیدگیها بیشتر میشود، به آنچه قطعی میدانیم شک میکنیم، درست مثل خود کارلا که خیلی زود آرزو میکند ایکاش دهانش را بسته نگه میداشت و از دزدی و تقریباً هر چیز دیگر حرفی نمیزد. پسر کارمندی که کارلا به دزدی متهم کرد یکی از شاگردان خود اوست. وقتی مادر برای تحقیقات بیشتر درمورد مسئله از کار تعلیق میشود، پسر آشفته و عصبانی میشود که قابل درک است.
در ادامه به نظر میرسد پسر برای رفع اتهام از مادرش و بدنام کردن کارلا پیش همکلاسیهای خود و والدین آنها وارد عمل شده است. تعبیر «به نظر میرسد» را به کار میبریم، چرا که هرچند پسر آشکارا به کارلا هشدار میدهد از مادرش عذرخواهی کند وگرنه با عواقب آن مواجه خواهد شد، اطلاع نداریم او برای عملی کردن تهدید خود واقعاً کاری کرده است.
چاتاک در سراسر فیلم از شخصیتهای مختلف نماهای نزدیک به ما میدهد که باعث میشود فکر کنیم «آن فرد دروغ میگوید» یا «آن فرد دزد است» یا بهسادگی «آن فرد علیه کارلا نقشه میکشد.» اما فیلم مؤکدا در نظرگاه کارلا ریشه دارد، بهطوریکه ما همانطور که او اغلب ارزیابیهای خود را زیر سؤال میبرد، به آنچه خودمان برآورد کردهایم شک میکنیم. (خیلی زود مشخص میشود کارلا با ضبط کردن آن تصاویر موقعیت کاری خود را نیز به خطر انداخته است: ظاهراً قانون یا قاعدهای علیه نظارت شخصی غیر مجاز بر اموال عمومی هست که او با اقدام خود از آن تخطی کرد.)
احتمالاً بهتر است فیلم را بهعنوان راوی یک داستان تمثیلی در نظر بگیریم، نمونهای که در آن یک نهاد معمولی به شکل واقعبینانه و با جزئیات صحیح نشان داده میشود، اما در عین حال نماینده یک سیستم بزرگتر یا مجموعهای از آرمانهاست، مانند اتاق هیئتمنصفه در فیلم «۱۲ مرد خشمگین» یا کشتی در یک داستان با موضوع شورش خدمه.
«اتاق معلمان» درست مثل هر چیز دیگر، با ظرافت به نارضایتیهای ملی، نژادی و طبقاتی میپردازد. این مضامین در هر اتفاقی که میافتد نقش دارند (کارلا که لهستانی است، خودش تا حدی یک «شهروند غیر خودی» محسوب میشود)، اما ما درمورد جزئیات اطمینان نداریم چرا که خیلی چیزها دور از چشم ما (و کارلا) اتفاق میافتد.
کارگردانی، فیلمبرداری (یودیت کافمان) و تدوین (گزا یگر) فیلم استثنایی هستند. هر انتخاب جسورانه و دقیق است، اما بهندرت پرزحمت به نظر میرسد. کلید کار سادگی آن است. بخش زیادی از فیلم شامل نماهای ثابت با دوربین روی دست از افرادی است که حرف میزنند، راه میروند و در قاب حرکت میکنند، اغلب بدون موسیقی، اگرچه نوای ناموزون و دلهرهآور سازهای زهی ماروین میلر، آهنگساز، گاهی بلند میشود؛ انگار دور کارلا میچرخد و به او ضربه میزند.
همه ما یکی از آن روزها یا هفتهها را تجربه کردهایم که اتفاق بدی میافتد و واکنش ما به آن، وضعیت را بدتر میکند؛ و واکنش ما به آن واکنش اولیه باعث تشدید تنش میشود که همهچیز را بدتر میکند؛ و این همینطور ادامه مییابد تا این که کمکم احساس میکنیم انگار عمیقتر و عمیقتر در یک چاله فرو میرویم. این «اتاق معلمان» است. تعدادی از شما ممکن است این مطلب را بخوانید و بگویید، «ممنون که هشدار دادید. امکان ندارد من هیچوقت این فیلم را ببینم» درحالیکه تعدادی نیز برنامهریزی میکنند تا در اولین فرصت فیلم را تماشا کنند.
اگر «اتاق معلمان» را ببینید، متوجه میشوید یک فیلم مناسب دیدهاید، با مضمون خاص، زیباییشناسی متمایز و شخصیت قوی خود، نهفقط یک نمونه دیگر از «محتوا» بیرنگ و بو. چاتاک و نویسنده همکارش، یوهانس دونکر وارد زیرشاخهای کاملاً ناشناخته از «تریلر» شدهاند که برای شفافسازی زندگی روزمره پتانسیل نامحدود دارد.
چیزی به نام دنیای سیاه و سفید نداریم
«اتاق معلمان» از زمان اولین نمایش در جشنواره فیلم برلین ۲۰۲۳ تا حالا که بهعنوان نماینده آلمان در جمع نامزدهای اسکار بهترین فیلم بلند بینالمللی قرار دارد، روزبهروز علاقهمندان بیشتری پیدا میکند. خیلیها با دیدن آن شگفتزده میشوند که ایلکر چاتاک، کارگردان، چگونه توانسته است در فیلم زیرکانه خود یک درام اجتماعی را به یک تریلر تبدیل کند.
نکته قابل توجه درباره فیلم این است که هیچیک از شخصیتها بهطور مستقیم و آشکار قهرمان یا ضد قهرمان نیستند.
چاتاک درباره اهمیت مناطق خاکستری و ابهام در «اتاق معلمان» میگوید: «البته دل من با معلم است. او قهرمان فیلم است. بقیه شبیه یک آنتاگونیست هستند. در عین حال وقتی شخصیتهایی را مینویسم که با قهرمان داستان درمیافتند، همیشه سعی میکنم آنها را درک کنم و از آنها هم تصویر درستی نشان دهم. به نظرم این نگاه که شخصیتهای منفی را “آدمهای شرور” ببینیم تا حدی منسوخ شده است. باید چنین ابهامی داشته باشید. حالا تماشاگران خیلی تحصیلکردهتر هستند و وقتی صحبت شخصیتپردازی میشود نمیتوان صاف و سطحی بود، چون چیزی به نام دنیای سیاه و سفید نداریم. درواقع من فیلمها و داستانهایی را دوست دارم که در آن نمیتوان تشخیص داد حق با چه کسی است و چه کسی اشتباه میکند. هر وقت چنین داستانی در ذهنم داشته باشم مطمئن هستم ارزش گفتن دارد.»
فیلم بدون نوعی قضاوت اخلاقی که شاید برخی به دنبال آن باشند به پایان میرسد، اما آیا خود کارگردان نظر قاطع درمورد آنچه اتفاق افتاد و چرا اتفاق افتاد دارد یا برای خود او نیز تا حدی خاکستری است؟
چاتاک توضیح میدهد: «فکر میکنم در این داستان همه حق دارند، حتی فردی که متهم به دزدی است. با ایوا لوبا، بازیگر این نقش خیلی صحبت کردم. او گفت: “من دوست دارم او بیگناه باشد.” گفتم: “باشه، پس با این فرض نقش او را بازی کن.” میدانم بعضی تماشاگران دنبال پاسخ هستند، اما این یک داستان پلیسی نیست، بلکه سؤالهای دیگری طرح میکند: چگونه با اتهامات و چگونه با افراد ضعیف مواجه میشویم؟ چگونه هر جامعهای به یک سپر بلا نیاز دارد؟ چگونه یک سیستم بعضی وقتها برای حفظ خود نیاز به فداکاری دارد؟ در سیاست وقتی کسی قرار است اخراج شود با چنین چیزی مواجه هستید – واقعاً نمیتوانید بگویید حق با چه کسی است و چه کسی اشتباه میکند و بنابراین یک نفر اخراج میشود. این چیزها در دنیا زیاد اتفاق میافتد. درواقع فکر میکنم باید به این فکر کنیم که چطور با این لحظهها کنار بیاییم. اگر مدرک قطعی نداریم، کسی را قضاوت نکنیم.»
به نظر میرسد چاتاک همچنین در فیلم این نکته را واکاوی میکند که چگونه سپر بلا اغلب کسانی هستند که در ردههای پایین کاری قرار دارند، افرادی با کمترین امتیاز. سؤال این است موقعیت اجتماعی چقدر برای این داستان اهمیت دارد؟ اجتماعی، نژادی، همه چیزهایی که تعیین میکند درنهایت چه کسی سپر بلا میشود.
کارگردان توضیح میدهد: «به لحاظ سیاستهای هویتی، بحثهای زیادی درباره نژاد و جنسیت مطرح شد، اما هیچکس از طبقه صحبت نمیکرد. فکر کردم این زن در فیلم من، منظورم زنی است که به دزدی متهم میشود – او اولین کسی است که به مدرسه میآید و آخرین کسی است که اینجا را ترک میکند؛ او یک مادر مجرد است و کمتر از بقیه درآمد دارد. بااینحال، همچنان همیشه با همه دوستانه برخورد میکند. نمیخواستم این شخصیت – حتی اگر متهم و از مدرسه اخراج شود – یک قربانی باشد. این یکی از قوانینی بود که در اتاق نویسندگان داشتیم. هیچکس در این داستان قربانی نیست و هیچکس هیچوقت عقبنشینی نمیکند. درام به این شکل خلق میشود.»
چاتاک میگوید: «هیچچیز خستهکنندهتر از این نیست که با بقیه همساز باشید. فقط او نیست که چنین نگاهی دارد. معلم فیلم ما اصالتاً لهستانی است و نمیخواهد در مدرسه به زبان خودش حرف بزند. یا این نکته که اولین بچهای که در مظان اتهام قرار میگیرد تُرک است. او خود من است که بهعنوان یک ترکتبار در آلمان بزرگ شدم. ازیکطرف، سعی میکنید خودتان را تطبیق بدهید و به زبان آنها حرف بزنید و بهنوعی میراث خود را پنهان کنید. از طرف دیگر، همان فرد سیهچرده هستید که بدون هیچ دلیلی به خاطر نژادتان بازخواست میشوید. چند بار پلیس جلوی من را گرفته است؟ فیلم به خیلی از این موارد میپردازد. خیلی از آنها به خود من ربط دارد.»
بسیاری از تماشاگران دنیای «اتاق معلمان» را نمونه کوچک ساختارهای سیاسی یا جامعه توصیف کردهاند. این نکتهای است که چاتاک به آن اذعان دارد. او میگوید: «دقیقاً همینطور است. ما کاملاً آگاه بودیم این مدرسه مینیاتوری از جامعه است. بسیار تعمدی بود.»
منبع: rogerebert.com
تماشای آنلاین فیلم «اتاق معلمان» در نماوا