مجله نماوا، ایلیا محمدی نیا
جهان ناشناخته از آنجاییکه آدمی هیچ ذهنیت و تصویری از آن در دست ندارد همیشه در عین اینکه برای آدمی دلهرهآور و ترسناک است شیرین و جذاب هم میتواند باشد. جهان پس از مرگ یکی از همین ناشناختهها است. اینکه آدمی نمیداند پس از مرگش اساسا اتفاقی میافتد یا نه؟ و اگر اتفاقی بیفتد چه چیزی انتظارش را میکشد، چیزی است که بشر در آن دست بالا را ندارد. آن هم بشری که همه چیزش را بر مبنای آزمون وتجربه به دست آورده و در گذر زمان آن را به رشد و کمال رسانده است.آیا ادمی از مرگ میترسد؟ به نظرم خود مرگ خیلی ترسناک نیست .در واقع آنچه که باعث ترس بشر میشود مقوله مرگ نیست بلکه جهان پس از مرگ است که هیچ تجربهای ولو اندک و ناچیز از آن ندارد. ما آدمی را سراغ نداریم که مرده باشد و جهان پس از مرگ را تجربه کرده باشد و بعد از چند سال بیاید و تجربیات خود را از دوران پس از مرگ با مردم یا محققان و اندیشمندان به اشتراک بگذارد. آنچه بشر درباره جهان پس از مرگ میداند چیزهایی است که ادیان مختلف به شکلی گنگ و گاه از نگاه فردی دیندار و مذهبی روشن بیان کردهاند که اینجا هم انسان علمگرا چون و چرایی دارد. این رازو رمز باعث شده انسان هنرمند چه در موسیقی، چه نقاشی و چه مجسمهسازی و نویسندگی و پررنگتر در حوزه فیلم و تصویر جهان پس از مرگ را آنچنان که میپندارد و یا درستتر اینکه آنچنان که دوست میدارد به تصویر بکشد.
فیلم «آوا در آخرالزمان» (Ava in the End) به کارگردانی اورسولا الیس با فیلمنامهای از ادیسون هیمن از زمره فیلمهایی است که با همین نگرش گنگ و ناشناخته بودن جهان پس از مرگ ساخته شده است. فیلم درباره زنی جوان به نام آوا است که پس از مرگ در یک برزخ مجازی بیدار میشود. حال او منتظر است تا ذهنش در یک بدن جدید بارگذاری شده و…
در نگاه کارگردان فیلم، آدمها پس از مرگ در کالبدی دیگر به جهان بر میگردند (اینکه چرا آدمها در فیلم با کالبدی به جز کالبد خود دوباره زنده میشوند در فیلم توضیحی نمیبینیم) فیلمساز ایده جهان پس از مرگ را از لابلای کتب دینی یا باورهای مذهبی انتخاب نکرده است بلکه با نگاهی علمگرا جهان پس از مرگ را جهانی دیجیتالی میبیند که در آن آدمها و به عبارت صحیح آن محققان و دانشمندان آن را خواهند ساخت.
فیلمساز اگر چه به جهان پس از مرگ و رستاخیز آدمها و بهشت و جهنم از منظر مذهبی نمیپردازد، اما به گونهای دیگر آدمی را در معرض قضاوت آنچه که در جهان بود قرار میدهد. آوا میپذیرد که مرده است، اما میداند تا دقایقی دیگر در کالبدی تازه به دنیا بازخواهد گشت با این همه وقتی میفهمد همه چیز تغییر کرده است جهان پس از مرگ برای او جهان حسرتها میشود؛ جهانی که دیگر در آن امکان بازگشت ندارد و تنها میتواند حسرت بخورد. حسرت چیزهایی که دوست داشت در آن مقام و جایگاه باشد، اما به آن دست نیافته بود. در حقیقت جنس حسرتهای او خودخواهانه است. اما رفته رفته درمییابد بازگشتی دیگر در کار نیست و آنچه که پیش روی اوست تباهی و تنهایی است. به همین جهت هم هست که متوجه میشود در تمام سالهایی که زندگی کرده است تنها بود و تنهایی بزرگترین ترس آوا (انسان) است که در جهان پرهیاهوی امروزی صدای دلهرهآور آن به گوش آدمی نمیرسد. به همین جهت آوا در نهایت تنها خواستهاش این است که آیا «بی» میتواند در شکل انسان ظاهر شود؟ چرا که او از مرگ در تنهایی وحشت دارد.
برای کسانی که میخواهند با تصویر جهان پس از مرگ از نگاه آدمی علمگرا آشنا شوند فیلم «آوا در آخرالزمان» میتواند یک پیشنهاد جذاب باشد.