مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
هیچ طرفدار پر و پا قرص سریال کمدی «کی و پیل» تعجب نکرد که جردن پیل (یکی از دو ستاره برنامه) با یک فیلم ترسناک روی صندلی اولین تجربه کارگردانی بلند سینمایی خود نشست. مجموعه تحسینشده آنها برای شبکه کمدی سنترال، شاید بیشتر به خاطر شخصیت «مترجم خشم» باراک اوباما رئیسجمهور اسبق آمریکا معروف باشد، اما «کی و پیل» با آنچه تنها از یک متخصص چیزهایی که در شب اتفاق میافتند سرچشمه میگرفت، اغلب با فیلمهای ترسناک شوخی میکرد. (هیچکس تاکنون بهتر از آنها با «درخشش» استنلی کوبریک شوخی نکرده است.)
پیل در فیلم «برو بیرون» (Get out) مستقیماً به ژانر وحشت پرداخت و یک فیلم ترسناک کمیاب را نوشت و کارگردانی کرد که به سیاستهای نژادی میپردازد. در سناریویی که بهعنوان ملاقات «همسران استپفورد» با «حدس بزن چه کسی برای شام میآید» توصیف شد، کریس (دنیل کالویا)، یک عکاس آفریقایی-آمریکایی قرار است برای اولین بار با پدر و مادر رز (آلیسون ویلیامز)، دوستدختر سفیدپوست خود ملاقات کند و وقتی متوجه میشود دوستش به آنها نگفته که او یک سیاهپوست است، عصبی میشود. اضطراب کریس زمانی بیشتر میشود که وقتی پدر رز به او میگوید حاضر بود برای بار سوم به آقای باراک اوباما رأی بدهد، لبخندهای زوری خدمتکارانِ همگی سیاهپوست خانواده کمی عجیب به نظر میرسد. در ادامه، درحالیکه کریس در یک دنیای کاملاً جدید فرو میرود و باید با محیط تازه و ناآشنای اطراف خود سازگار شود، ستیزهجوییهای نژادی و نشانههای شوم (رؤیاهای بد، حیوانات مرده) افزایش مییابد و داستان به شکلی اضطرابآور دچار چرخش میشود.
«برو بیرون» در جوایز اسکار در چهار بخش بهترین فیلم، کارگردان، بازیگر مرد (کالویا) و فیلمنامه غیر اقتباسی نامزد شد و پیل جایزه آخر را از آن خود کرد. فیلم که با بودجه ۴٫۵ میلیون دلار ساخته شد در دنیا به موفقیتی بزرگ دست پیدا کرد و بیش از ۲۵۵ میلیون دلار فروخت، ضمن این که از سوی تعدادی از گروههای منتقدان سینما ازجمله حلقه منتقدان فیلم نیویورک و نشریه سایتاند ساند بهعنوان بهترین فیلم سال ۲۰۱۷ انتخاب شد.
«برو بیرون» اولین فیلم ترسناکی نیست که به مسائل نژادی میپردازد. در ۱۹۶۸، درست پس از ترور دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور، «شب مردگان زنده» با تصور کشیدن آزار و اذیت یک مرد سیاهپوست توسط گروهی از زامبیهای سفیدپوست و در ادامه کشته شدن او به دست مأموران قانون، در بین تماشاگران و برخی از منتقدان طنینانداز شد. فیلمهای ترسناک دیگری مانند «کندیمن» و «گنجه و هس»، زناشویی میاننژادی و همگنسازی را کند و کاو کردهاند، اما آقای پیل گفت تصمیم داشت فیلمی بسازد که «دروغ» یک آمریکای پسانژادی را فاش کند، دروغی که پس از انتخاب آقای اوباما بهعنوان رئیسجمهور آمریکا ابعاد گستردهتری پیدا کرد.
آقای پیل، ۴۲ ساله، در گفتوگویی در یک بار هتل در نزدیکی میدان کلمبوس نیویورک، زمانی را به یاد آورد که دوستدختر سفیدپوستش او را به دیدار پدر و مادرش برد، درمورد این که چرا میخواست یک فیلم ترسناک برای تماشاگران سیاهپوست بسازد، بحث کرد و توضیح داد که چرا هدف فیلم، به قول او، «نخبگان لیبرال» است.
وحشت و کمدی چه مشترکاتی دارند؟
احساس میشود بهترین نمونههای وحشت و ترسناک در واقعیت اتفاق میافتند. شما یک یا دو قانون دارید که ممکن است تغییر کند یا تشدید شود، اما دنیای اطراف آن واقعی است. حس کردم در این فیلم میتوانم هر چه در کمدی یاد گرفتم به کار ببرم.
وقتی یک قانون تغییر میکند، چه کار میکنید که وحشت به کمدی تبدیل نشود؟
در ژانر وحشت، بهمحض این که آدمها وادار کنید کاری را انجام دهند که میدانید در حالت عادی انجام نمیدهند، تماشاگر را از دست میدهید. درمورد «برو بیرون»، چیزی که باید قابل باور میشد، نیتهای قهرمان داستان بود. چرا او آنجاست؟ من از مدل «بچه رزماری» – «همسران استپفورد» در ذره دره پیش رفتن در این موقعیت دیوانهوار پیروی کردم در کنار آن تلاش کردم توجیه کنم شخصیت اصلی ماندن را چگونه معقول جلوه میدهد.
آیرا لوین، نویسنده کتابهایی که آن دو فیلم از آنها اقتباس شدند، مخاطب را وادار به طرح این پرسش میکند که آیا قهرمان داستان پارانویایی است یا خیر.
من دقیقاً از همین تمهید استفاده میکنم. این فیلم همچنین درباره نوع برخورد ما با نژاد است. بهعنوان یک سیاهپوست، گاهی اوقات نمیتوانید تشخیص دهید چیزی که میبینید تعصب نهفته دارد یا یک مکالمه عادی است و شما پارانویایی هستید. این پویایی بهخودیخود نگرانکننده است. اقرار میکنم گاهی نژاد و نژادپرستی را میبینم، درحالیکه نیست. آگاهی از پویاییهای خاص خیلی گیجکننده است.
شما در آپر وست ساید (بخش غربی بالایی) منهتن، نیویورک بزرگ شدید و بعد کمدی بداهه کار کردید، هر دو تا حد زیادی در دنیای سفیدپوستها جای دارند. «برو بیرون» درباره سیاهپوست بودن در دنیای سفیدپوست است. این مسئله اتفاقی بود؟
اصلاً. سیاهپوستانی که میخواهند کمدی کار کنند، وارد استندآپ میشوند، جایی که قهرمانان ما درهای زیادی را باز کردند. کار بداهه قهرمانان زیادی ندارد که بتوانید به آنها نگاه کنید. تجربه کریس خیلی به تجربه من نزدیک است.
درمورد دیدار با والدین دوستدختر از تجربه شخصی استفاده کردید؟
چند وقت پیش یک دوستدختر سفیدپوست داشتم. (پیل حالا با چلسی پرتی ازدواج کرده است.) یادم میآید بهوضوح از او سؤال کردم پدر و مادرش میدانند من سیاهپوست هستم. او گفت نه که من را ترساند. بعداً معلوم شد آنها هیچ مشکلی با این مسئله نداشتند، اما من حتی نمیخواستم وقتی متوجه میشدند قضیه آنطور نیست که فکر میکردند، تغییری در چهره کسی ببینم.
دردناکترین خاطره برای کریس، تماشای تلویزیون در کودکی است، درحالیکه فکر میکند باید لحظهای حساس از زندگی مادرش را کنار او میگذراند. قصد داشتید تماشای تلویزیون را یک عامل گناه معرفی کنید؟
این استعارهای از انفعال او و احساس گناه نسبت به بیتوجهی به خانوادهاش است. این واقعیت که صنعت سرگرمی لزوماً تجربه آفریقایی-آمریکایی را شامل نمیشود؛ شکل مشابهی از بیتوجهی و نشانهای از یک مشکل عمیقتر است. میخواستم فیلمی بسازم که بیتوجهی و انفعال در مواجهه با هیولای نژادی واقعی را تصدیق کند. در این روند، میخواستم یک فیلم ترسناک به همه بدهم، اما مخاطب اصلی من واقعاً تماشاگران سیاهپوستِ طرفدار وفادار ژانر وحشت هستند. ما فیلمها را میبینیم و در این اتاقهای تاریک و سالنهایی که نمیتوانیم روی آنها تأثیر بگذاریم، فریاد میزنیم: «برو بیرون!». این نماد چیزی است که ما را از عمل بازمیدارد.
بسیاری از فیلم ترسناک بیشتر به مسائل مربوط به جنسیت میپردازند تا نژاد. این به خاطر نبود تنوع نژادی در بین متصدیان صنعت است؟
فقط مسئله نبود تنوع نیست چون زنان هم به شکلی مشابه، کمتر در سینما مورد توجه هستند. موضوع بسیار حساسی است. شیوه صحبت کردن ما درمورد نژاد خراب به نظر میرسد.
«شب مردگان زنده» یکی از معدود فیلمهای ترسناک کلاسیک درباره نژاد است، اما جرج رومرو کارگردان آن گفت قصدش این نبود.
من تا حدی حرف رومرو را باور میکنم، اما حتی اگر درست باشد، شیوه برخورد فیلم با مسئله نژاد بهقدری اساسی است که آن را عالی کرده است. زمانی که این اتفاق رخ میدهد و یک مرد سیاهپوست در خانهای با زنی سفیدپوست که وحشتزده است، اسیر میشود، همه هنجارهای اجتماعی از بین میرود، اما مطمئن نیستید این زن بیشتر از هیولاهای بیرون خانه میترسد یا این مردِ درون خانه که حالا قهرمان است. همچنین، پایان فیلم، اگر این فرد یک سفیدپوست باشد، هیچ معنایی ندارد.
چگونه قهرمان فیلم ۱۹۶۸ رومرو را با کریس مقایسه میکنید؟
ازلحاظ نظری، دیدگاه نژادی این دو همان مهارتی است که به آنها کمک میکند. شما میتوانید یک مقاله جالب درمورد این مسئله بنویسید که شخصیت اصلی فیلم «شب مردگان زنده» مردی است که هر روز در ترس زندگی میکند، بنابراین این یک چالش است که او نسبت به زنان سفیدپوست ساکن در خانه مجهزتر است. کریس در پارانویای نژادی خود گرفتار چیزی است که اگر یک مرد سفیدپوست بود و اتفاقی مشابه میافتاد، گرفتار آن نمیشد.
آیا جنبش «جان سیاهپوستان مهم است» (و ویدیوهای تیراندازی پلیس) که چشمان خیلی از سفیدپوستان را به ترسهای سیاهپوستان باز کرد، روی این فیلم تأثیر گذاشت؟
بله. زمانی که تریون (مارتین) کشته شد، من در حال ساخت فیلم بودم. چیزی که در ابتدا بهعنوان فیلمی برای مبارزه با دروغِ آمریکای پسانژادی شروع شد، به فیلمی تبدیل شد که در آن دم خروس بیرون میزند و حالا ما این بحث را با هم داریم. من متوجه شدم باید کمی فیلم را تغییر دهم؛ درنهایت کمتر درباره آگاهی دادن نسبت به عدالت نژادی و بیشتر درباره تلاش برای نشان دادن یک قهرمان است که از این آشفتگی رها میشود تا فرار و شادی را به نمایش بگذاریم.
فکر میکنید چیزهای متفاوت تماشاگران سیاه و سفید را میترساند؟
ما برای این فیلم یک آزمایش انجام دادیم و من متوجه شباهت قابل توجه شیوه برخورد مردم با آن شدم. این برای من خیلی خوشحالکننده است. میخواستم چیزی بسازم که دیدگاهی را که اغلب نمیبینید داشته باشد، اما میخواستم فیلمی فراگیر هم باشد. این قدرت داستان و ژانر است. شما میتوانید از یک سفیدپوست بخواهید برای یک ساعت و نیم، دنیا را از چشم یک سیاهپوست ببیند.
اولین فیلمی که واقعاً شما را ترساند چه بود؟
«کابوسی در خیابان الم».
دو مکتب فکری درمورد آن مجموعه سینمایی مطرح است – برخی از طرفداران از این که شخصیت فِرِدی بهطور فزایندهای طعنههای خندهدار میزند لذت میبردند و برخی دیگر فکر میکردند این کار به فیلمها آسیب میرساند. شما چه نظری دارید؟
در کودکی، هر چه فِرِدی خندهدارتر میشد، من بیشتر میترسیدم. دوران جالبی برای ژانر وحشت بود. شخصیتهای بزرگ، هیولاها بودند. بیشتر درباره ارتباط تماشاگر با قاتل بود. به ما در مقام تماشاگر چاقو میدادند؛ بنابراین وقتی فِرِدی خندهدارتر و خندهدارتر شد، برای من ناراحتکننده بود. انتظار این بود که وقتی او کسی را به قتل میرساند، با او همذاتپنداری کنم و دوستش داشته باشم. من بهعنوان یک بچه چنین نگاهی نداشتم.
شما گفتهاید که هدف شما در این فیلم «نخبگان لیبرال» هستند. بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، نسبت به این که «برو بیرون» بیشتر از دوران ترامپ، دوران هیلاری کلینتون را نشانه برود، نگرانی نداشتید؟
چرا. در عین حال، احساس میکنم فیلم بیشتر مرتبط با دوران خودش است. نخبگان لیبرال که بیان میکنند، «ما بههیچوجه نژادپرست نیستیم»، بهاندازه هر چیز دیگر بخشی از مشکل هستند. این فیلم درباره نپذیرفتن این مسئله است که نژادپرستی وجود دارد. در دوره ترامپ، نژادپرستی افراطی آشکارتر به چشم میخورد، اما هنوز خیلیها هستند که فکر میکنند: «ما استخوان نژادپرستانهای در بدن خود نداریم.» ما باید با نژادپرستی در خودمان روبرو شویم.
کمدینها اگر دقایقی بگذرد و کسی به کار آنها نخندد میتوانند عصبی شوند. درمورد ترس هم چنین احساسی دارید؟
این روزها یک فیلم ترسناکِ واقعاً خوب حداقل سه لحظه ترسناک خوب دارد. من با ۲۰ لحظه شروع کردم. اولین کاری که کردم این بود که فهرستی از انواع ترسهای مورد علاقهام در فیلمها تهیه کردم و گفتم، «اگر بتوانم ۲۰ لحظه خلق کنم، یک فیلم کلاسیک خواهم داشت.»
در فهرست لحظههای ترسناک سینمایی کدام را بیشتر از همه دوست دارید؟
فکر میکنم ترسناکترین لحظه، پیچیدن در راهرو در فیلم «درخشش» و دیدن دخترها در انتهای راهروست. این همان ترسی است که وقتی برای اولین بار هانیبال لکتر را میبینید تجربه میکنید. از راهرو رد میشوید و او منتظر شماست. این، قهرمانِ در حال حرکت و چیزی است که در انتظار اوست، صبورانه و آرام. اینجور صحنهها برای من خیلی ترسناک هستند. نمونه دیگر هواپیما در فیلم «شمال از شمال غربی» (که شخصیت کری گرانت را تعقیب میکند). یکی از کارهای خیلی خوب که میتوانید در فیلمها انجام دهید این است که تماشاگر را فریب دهید تا عمق را ببیند. وقتی هواپیما را میبینید که از دور، نزدیک و نزدیکتر میشود، نفستان تغییر میکند.
یک بار کیگن-مایکل کی در «کی و پیل» پرسید چه چیزی شما را بیشتر میترساند. شما به شوخی جواب او را دادید. پاسخ واقعی چیست؟
انسانها. کاری که آدمها در ارتباط با آدمهای دیگر میتوانند انجام دهند، بهطور تصاعدی بدتر از کاری است که بهتنهایی میتوانند انجام دهند. جامعه ترسناکترین هیولاست.
منبع: نیویورک تایمز (جیسون زینومن)
تماشای فیلم برو بیرون در نماوا