مجله نماوا، یزدان سلحشور
انتشار «نیمهشب در پاریس» [فیلمی کمدی–رمانتیک–فانتزی به نویسندگی و کارگردانی وودی آلن؛ با مایههای نوستالژیک و رویکردی کم و بیش اگزیستانسیالیستی؛ که براساس این ایده شکل گرفته که انسان هرگز از زمان حال راضی نیست و همیشه، گذشته را رمانتیکتر، خالصتر، و برای زندگی مناسبتر میداند. این فیلم در هشتاد و چهارمین دوره جوایز اسکار، برنده اسکار بهترین فیلمنامه اوریژینال شد] در سال ۲۰۱۱، ما را متوجهی این نکتهی مهم کرد که گذشته تا حدی میتواند جذاب، هیجانانگیز و رمزآلود باشد؛ این نکتهایست که فیلم تلویزیونی-استودیویی «گرگینه در شب» بر اساساش شکل گرفته؛ البته گذشتهای که در این فیلم ۵۳ دقیقهای [زمان روایتاش کمتر از این است یعنی به شیوهی آثار دهه ۱۹۳۰، مقداری، زمان تیتراژش را زیاد کردهاند!] به نمایش درمیآید از جنس گذشتهی به نمایش درآمده در فیلم وودی آلن نیست بلکه بازگشت به گذشتهای سینماییست در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ [مخصوصاً ۱۹۳۰] که آثار سینمای ترسناک [با مایههای متافیزیکی] با هزینههای بسیار پایین و جلوههای ویژهی عموماً در حد گریم کردن شخصیتها و با فیلمبرداری سیاه و سفید به نمایش درمیآمدند [باورش شاید سخت باشد اما به خاطر پایین آوردن هزینه، تارهای عنکبوت را، منشیهای صحنه وقتی که خسته و کوفته به خانه میرفتند با میل بافتنی، میبافتند!] که با توجه به هزینهی ساخت اندک و زمان کوتاه [اختصاص سانسهای بیشتر نمایش در طول روز و در نتیجه فروش بیشتر بلیت] و استقبال شگفتآور طبقه متوسط و زیرِ متوسط از این آثار، سودِ قابل توجهی را نصیب کمپانیهای فیلمسازی معتبری میکردند که از این سود، برای خطر کردن در تولید آثار پرهزینه با بازیگرانِ گرانقیمت و داستانهای محبوب و گران و دکورهای عظیم استودیویی استفاده میکردند.
خُب، طبیعتاً در زمان ساختِ این فیلمهای ارزان، نخبگان و منتقدان هنری برای آنها سر و دست نمیشکستند اما چه میشود کرد که «زمان» همه چیز را تغییر میدهد! طبق معمول، منتقدان فرانسوی، این بخش از سینمای استودیویی امریکا را هم نبش قبر کردند و برای آن نظریه نوشتند و ارزشهای هنری آن را نمایان کردند و البته جایگاه این گونه آثار در «حافظهی جمعی» چندین نسل از سینمابینان باعث شد که نظریههای هنری منتقدان فرانسوی از بالای اُلمپ به کف خیابانها بیاید و در چشماندازی روشنفکرانه، تقاطع تفکر نخبگان با عامهی مردم شود. [پسند دهههای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ که دوران ماه عسل روشنفکری و پرولتاریا در اروپا و امریکا محسوب میشد!] با چنین رویکردی، شاید الان بتوان به دلایل استقبال از «گرگینه در شب» پی برد که تا اینجای کار، با ۲۸ هزار رأی در IMDb توانسته به امتیاز قابل توجه ۷.۴ دست یابد. [استقبال همگانی از آثار سیاه و سفید سینمای ترسناک، محدود به اروپا و امریکا، نبوده و نیست. ۲۰ سال قبل، در حالی که داشتم درباره سینمای مصر مطالبی جمع و جور میکردم، به فیلمی برخوردم از این سینما که در شبکهی نمایش آثار کلاسیک مصری، ترمیم شده بود و با همان شخصیتهای سینمای ترسناک امریکایی ساخته شده بود و در همان فضای غربی و فقط از زبان عربیاش میشد فهمید که متعلق به هالیوود نیست! فیلم، محصول سال ۱۹۴۳ بود! که زمان اکراناش بود یعنی زمان ساختاش، همان موقعی بود که رومل و مونتگمری وسط جنگ جهانی دوم و همان اطراف، داشتند نیروهای همدیگر را با توپخانه سنگین میزدند!]
«گرگینه در شب»، زمان کوتاهی دارد که البته میشد با کوتاه کردن زمان هر «نما»، «زمان محبوس در روایت» را افزایش داد اما کارگردان، چنین تصمیمی نگرفته و خواسته مو به مو با فرمول آثار ترسناک ۱۹۳۰ جلو برود حتی نوع گریم «مرد گرگنما» هم یادآور همان آثار است و شباهتی به آثار چند دههی اخیر ندارد. فیلمنامهی اثر هم متأثر از ساز و کار ساده و عامهفهم همان آثار نوشته شده و در حد «یکی بود و یکی نبود» است و در نتیجه، اصلاً فرصتی برای «شخصیتپردازی» باقی نمانده. داستان، خیلی سریع روایت میشود و به پایان میرسد. شاید تصور برخی این باشد که مثبت شدن هیولاها و منفی شدن شکارچیان هیولا، نوعی ایجاد تفاوت نسبت به آثار دههی ۱۹۳۰ است [البته نگاه غالب در آن دهه، منفی بودن هیولاها بود] اما در همان دهه هم آثاری بودند که به همدردی با هیولاها میپرداختند غیر از اینها به یاد داشته باشیم که همیشه نوعی همدردی با مرد گرگنما در سینما به چشم میخورد و از همهی اینها گذشته، باید به وجوه مشترک داستان مرد گرگنما، دکتر جکیل و آقای هاید و هالک توجه ویژه داشت. «گرگینه در شب» یکی از تولیدات تلویزیونی فاز چهارم دنیای سینمایی مارول است و شخصیت هالک هم که متعلق به همین دنیاست!
قرار است سریالاش را هم ببینیم؟!
«گرگینه در شب» در آخر جدول آثار تلویزیونی فاز چهارم دنیای مارول قرار دارد به همراه نگهبانان کهکشان ویژه تعطیلات که در دسامبر ۲۰۲۲ پخش خواهد شد که آن هم ظاهراً فیلمی تلویزیونیست با زمان ۴۰ دقیقه و دنبالهی فیلمهای سینمایی سریالی با همین نام است که از آثار موفق مارولاند. آثار دیگری که از سری تلویزیونی فاز چهارم به نمایش درآمدهاند [وانداویژن، فالکون و سرباز زمستان، لوکی، چه میشود اگر…؟، هاکای، شوالیه ماه، خانم مارول، شیهالک: وکیل دادگستری] همگی سریال هستند؛ بنابراین میتوان انتظار داشت که ساخت «گرگینه در شب» که برخلاف دیگرآثار فاز چهارم، نزد طرفداران دنیای مارول داستانِ مهجوری دارد، نوعی آزمایش بوده برای کلید خوردن سریال تلویزیونی آن؛ در واقع، فیلم طوری ساخته شده انگار یکی از اپیزودهای یک سریال است [که امر تازهای هم نیست از آغاز کار تلویزیون، شبکههای تلویزیونی، برای امتحان کردن میزان استقبال از یک پروژه داستانی، ابتدا یک فیلم تلویزیونی بر اساس همان داستان را میساختند و پس از نظرسنجی، سریال کلید میخورد. حتی در همین دو دهه اخیر، سریال بسیار موفقی مثل «شرلوک» (۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷؛ اقتباسی بهروز شده از داستانهای کارآگاهی شرلوک هولمز اثر آرتور کانن دویل؛ این سریال توسط استیون موفَت و مارک گتیس ساخته شده و در آن بندیکت کامبربچ در نقش شرلوک هولمز و مارتین فریمن در نقش جان واتسون بازی کردهاند و از موفقترین آثار تلویزیونی دو دههی اخیر است) با همین روش ساخته شد و پس از موفقیت فیلم تلویزیونی، قسمت اول سریال با همان داستان و با عوض شدن برخی از عوامل تولید، از نو کلید خورد (علاقهمندان با کمی جستجو در اینترنت، میتوانند به نسخه آزمایشی «شرلوک» دست پیدا کنند و آن را با قسمت اول فصل اول آن، از نظر «اجرا» مقایسه کنند)] پس میتوان انتظار داشت که بعد از پرمخاطب شدن «گرگینه در شب» لااقل شاهد ساخت سریالاش باشیم اگر فیلم سینماییاش در راه نباشد!
تماشای آنلاین فیلم گرگینه در شب در نماوا