مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
فیلمهای زیادی در سال تولید نمیشوند که به واسطه حالِ خوبِ درونیشان مخاطب را به خوبی با خود همراه کنند، و این ربط چندانی به ساختار و بقیه مسائل فنی در روند تولید ندارد. فیلمنامه و در کنارش اجرایی بیتکلف و غیرمتظاهرانه و البته متعهدانه چیزی است که «کودا» به خوبی در خود دارد. نتیجه هم میشود همراهی طیفهای متنوعی از مردم از طبقات و پایگاههای فرهنگی و اجتماعی حتی با نگرشهای گاه متضاد و این بخشی از آن چیزی است که حال فیلم را آنقدر خوب میسازد که بتواند آن را به مخاطب خود انتقال دهد.
همه چیز برای همراهی مخاطب با فیلم در فیلمنامه تدارک دیده شده است از خط داستانی ساده، اما ملتهبی که در آن یک خانواده ناشنوا به جز روبی دخترشان درگیر مساله ناشنوایی هستند و از طرفی اقتصاد خانواده بستگی تام به ارتباط و حضور روبی دارد تا با سایر افراد جامعه بتواند به تعامل بپردازد. افراد جامعه کوچکی که روبی به همراه خانوادهاش در آن زندگی میکنند به رغم پیشرفتهای بسیار در عرصههای مختلف فرهنگی و اجتماعی زندگی وقتی پای منافع اقتصادیشان پیش میآید خانواده روبی را به جهت نقص مادرزادیشان برای ارتباط گرفتن با دیگران، به عنوان نخستین قربانی خود برمیگزینند. با این همه در این شرایط که متن فیلمنامهای اینچنینی، قابلیتهای زیادی برای خلق درامی اشکآور و ترحمبرانگیز پیدا میکند، فیلمنامهنویس و کارگردان آگاهانه از این امتیاز مهم چشمپوشی میکنند تا تصویری محترم و شرافتمندانه از چالشهای پیش روی خانواده روبی با جامعه پیرامونی و در ادامه آن چالشهای روبی با خانوادهاش ارائه دهند. همین نکته کوچک نقطه قوت اثری میشود که آن را از سایر فیلمهای از این دست جدا میسازد. اینکه نقصان و معلولیت مادرزادی امری طبیعی است که باعث تفاوت در نگرش و طی طریق میشود، اما نافی حق انسانی آنها نمیشود.
مقاومت در شرایط سخت و دشوار
خانواده روبی با درک این موضوع تمام تلاش خود را به کار میبرد تا با شرایطی برابر با سایر افراد جامعه رفتار کرده و زندگی کند هرچند همچنان که پیشتر گفته شد در شرایط نامتعادل اقتصادی و بروز بحرانهای مختلف برخی آدمها واکنش برتریجویانه خود را دارند. اما به هر روی خانواده اجازه ترحم دیگران را بابت نقص مادرزادیشان به کسی نمیدهند. سخت و دشوار روی پای خود میایستند و گاه آسیبهای جدی میبینند اما حاضر به کج کردن گردن و جلب ترحم کسی نمیشوند و این عزتمندی بخشی از حال خوبی است که در سراسر فیلم جاری و ساریست.
چالش مهم فیلم و خانواده ناشنوای روبی نه نوع مواجهه جامعه پیرامونی با نقیصه مادرزادی خانواده که عدم خود کفایی و استقلال خانواده است چرا که ادامه حیات اقتصادی خانواده اعم از فرانک به عنوان پدر و هکی در مقام مادر و حتی لئو برادر بستگی تام به نقش آفرینی و حضور روبی به عنوان تنها شنوای خانواده دارد. گویی که خانواده نتوانسته بر نقصان خود غلبه کند. چالش اصلی فیلم هم همین میشود. تقابل با این چالش هزینههای زیادی برای خانواده دارد که یا میبایست خود قربانی شرایط تازه شوند و یا با قربانی کردن روبی برای زیر پا گذاشتن آرزوهایش نسبت به حفظ خانواده تلاش و اقدام کنند.
تقابل بین صدا و فریاد
تقابل بین صدا و فریادهای خانوادهای که توسط اجتماع شنیده نمیشود و علاقه روبی به آوازخوانی بخش دیگری از اتفاقها و چینشهای فیلمنامهای است که در سرتاسر آن میتوان گاه ردی کمرنگ و گاه پررنگ از آن را دید بیآنکه از فیلم و فیلمنامه بیرون بزند. موفقیت فیلم هم همین جزئینگری است که در خدمت خط اصلی داستان قرار میگیرد. تا هم روبی صدای خفه شده در گلویش را رها سازد و هم خانواده بپذیرد که در این مسیر با او اگر چه صدایش را نمیشنود اما تلاش او را می بیند همراهی کند تا در نهایت تماشاگر مشتاق فیلم «کودا»، کنسرتی باشکوه با خوانندگی روبی و حضور داوران و مهمتر از آن خانواده کوچک او را در بالکن سالن آزمون آواز دانشگاه به نظاره بنشیند.
«کودا» فیلمی است که ترحم را سمی مهلک میداند و احترام به اختلافها را یادآور میشود.
تماشای «کودا» در نماوا