مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
کنت لانرگن یک آدم ازخودراضی به نظر نمیرسد، اما در کار خود موفق است. نمایشنامهنویس و گاهی اوقات فیلمنامهنویس و کارگردان سینما سازنده «منچستر کنار دریا» (Manchester by the Sea) است، یک فیلم درام دلخراش با بازی کیسی افلک و میشل ویلیامز در نقش زوجی است که یک تراژدی آنها را از پا درآورده است.
«منچستر کنار دریا» اولین بار دنیا در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۱۶ به نمایش درآمد و از ۱۸ نوامبر همان سال اکران عمومی شد. فیلم در سراسر جهان ۷۹ میلیون دلار فروخت، درحالیکه هزینه تولید آن ۹ میلیون دلار بود. منتقدان بسیار از «منچستر کنار دریا» استقبال کردند و فیلم در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار برنده جایزه بهترین بازیگر مرد برای افلک و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی برای لانرگن شد، ضمن این که لانرگن در بخش بهترین کارگردانی هم نامزد شد. فیلم او در بخشهای بهترین بازیگر مرد مکمل (لوکاس هجز) و بهترین بازیگر زن مکمل (ویلیامز) نیز شانس دریافت جوایز اسکار را داشت.
لانرگن که «منچستر کنار دریا» تنها سومین فیلم او در ۱۶ سال بود، با جوایز اسکار غریبه نبود. اولین تجربه کارگردانی او «میتوانی روی من حساب کنی» (۲۰۰۰)، یک درام خواهر و برادری غمانگیز با بازی لورا لینی و مارک رافلو، نامزدی جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را برای او به همراه داشت. لانرگن دو سال بعد برای نوشتن فیلم «دار و دسته نیویورکی» به کارگرانی مارتین اسکورسیزی بار دیگر نامزد اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی شد و با «منچستر کنار دریا» تعداد نامزدیهای اسکار خود را به چهار رساند. برای همین او نگران نبود که تبلیغات فراوان در اطراف «منچستر کنار دریا» به فیلم آسیب برساند. او شانه بالا میاندازد و میگوید: «نمیدانم. همه دوست دارند جایزه بگیرند.»
هنرمند ۵۹ ساله نیویورکی به همان اندازه که فیلمش – که داستان آن در ماساچوست روی میدهد – با فضای ساحلی سرد خود، کاملاً بیشباهت با کالیفرنیای آفتابی است، از جار و جنجال هالیوود دور است. او ادامه میدهد: «ممکن است فیلم از این که مردم آن را نبینند آسیب ببیند. نمیدانم چگونه میتواند از سوی مردمی که آن را میبینند آسیب ببیند، اما فکر میکنم هر فیلمی میتواند از بالا رفتن بیشازحد انتظارات مردم آسیب ببیند، هرچند این یک مقوله کاملاً جداگانه است. من وظیفه دارم تا جایی که میتوانم یک فیلم خوب بسازم.»
تردیدی نیست که لانرگن از پس این کار برآمد. زندگی «منچستر کنار دریا» پس از آن آغاز شد که مت دیمون – که در «مارگارت» فیلم قبلی لانرگن بازی کرد – و جان کراسینسکی با یک طرح داستانی به سراغ او رفتند: یک مرد جوان از منچستر، ماساچوست که به خاطر یک تراژدی شخصی منطقه را ترک کرد، پس از مرگ برادرش برمیگردد. برنامه اولیه این بود که دیمون فیلم را کارگردانی و خودش در آن بازی کند، اما وقتی برنامه او در فیلم «مریخی» به هم ریخت، لانرگن قبول کرد خودش پشت دوربین بنشیند و کیسی افلک را برای نقش لی چندلر، شخصیتی که قرار بود دیمون بازی کند، انتخاب کرد.
داستان فیلم با تغییر در زمان روی میدهد و بهتدریج گذشتهای تراژیک را آشکار میکند که اثری مشخص در زمان حال چندلر بهجا گذاشته است و ازاینجهت فیلم یک پرتره شخصیت قابل توجه است – شما عملاً میتوانید زخمهای عاطفی را در چهره افلک ببینید، درحالیکه او با بیمیلی، سرپرست برادرزاده نوجوانش میشود. لانرگن میگوید: «پرسش اصلی تلاش برای ترسیم موقعیتی بود که این مرد چگونه پس از اتفاقی که برایش رخ داد، روزها را به شب میرساند. چگونه کار میکند و چگونه میکوشد با وزنی که باید تحمل کند تا به برادرزادهاش کمک کند، کنار بیاید.»
دیمون و افلک قبلاً همراه با سامر فینیکس همسر سابق افلک در یک اجرای صحنهای جدید از «این جوانی ما است»، نمایشنامه بسیار موفق لانرگن در ۱۹۹۶ که در ابتدا مارک رافلو در آن نقشآفرینی کرد، بازی کرده بودند. اگر آن نمایشنامه که داستانش در دوران ریگان روی میدهد درباره اضطراب نوجوانی است، «منچستر کنار دریا» به پیچیدگیهای بزرگسالی میپردازد – از رنج غلبه بر اندوه و غصه تا ادامه دادن پس از ایجاد شکاف در روابط. نوعی از درام بزرگسالی است که مدیران هالیوود اغلب یک مایل از آن فاصله میگیرند.
لانرگن میگوید: «نمیدانم اینجور فیلمها چرا اینقدر کم پیدا میشوند. این فیلم خیلی من را خوشحال میکند، اما اگر بهجای ۲۰۱۶ در ۱۹۷۶ این بحث را داشتیم، غیرعادی نبود که با تماشاگر با احترام رفتار شود و شخصیتها نهفقط خوب یا نهفقط بد باشند. اگر به چند سال قبل برگردید، چیزی نیست که نشنیده باشید. حالا این اتفاق بهندرت میافتد. نه این که باد در غبغب بیندازم، اما ایمان نداشتن به تماشاگر باعث تأسف است. تماشاگران خیلی سریعتر از آن چیزی هستند که ما فکر میکنیم.»
حتی فیلمهای مستقل هم با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند و به تعبیر لانرگن «مملو از نگرانی» هستند، طوری که شخصیتها باید دوستداشتنی باشند. او میگوید: «در حال حاضر تنوع در زندگی خیلی بیشتر از فیلمهاست. باز هم میگویم، خیلی فیلمهای خوب هستند که اصلاً در این رده قرار نمیگیرند، اما این نگاه فیلمهای بزرگتر را خراب میکند و قطعاً خیلی از فیلمهای کوچکتر را مسموم میکند و من دقیقاً نمیدانم چرا، چون به نظر میرسد مردم واقعاً از واکنش نشان دادن به فیلمهایی که کمی بدیعتر هستند، لذت میبرند.»
لانرگن که با جی اسمیت-کامرون، بازیگر ازدواج کرد و از او دختری به نام نلی دارد، باید هم صنعت سینمای امروزی را با سردرگمی ببیند. او که از دوران دانشجویی در دانشگاه نیویورک نمایشنامه مینوشت و حتی یکی از نمایشنامههایش، «گالری ویورلی» در ۲۰۰۰ نامزد جایزه پولیتزر شد، تا حد زیادی به آزادی تولیدات صحنهای عادت کرده است. او میگوید: «مردم انواع و اقسام چیزها را در تئاتر مینویسند. این یک نگاه اقتصادی جعلی است – هیچچیزی این ایده را تائید نمیکند که مردم حاضر نیستند فیلمهای بهتری را ببینند! هیچچیزی!»
لانرگن بهطور مشخص در هالیوود با «کابوس» فیلم «مارگارت» آسیب دید. فیلم او که در ۲۰۰۵ با بازی آنا پاکوین در نقش یک دانشجو که در یک تصادف رانندگی مرگبار نقش دارد، فیلمبرداری شد تا سال ۲۰۱۱ رنگ پرده را ندید، چرا که لانرگن، تهیهکنندگان و فاکس سرچلایت پخشکننده نتوانستند بر سر نسخه نهایی به توافق برسند. دعویهای حقوقی شکل گرفت، زمان گذشت و حتی اسکورسیزی و تلما شونمیکر تدوینگر فیلمهای او برای تهیه نسخهای کوتاهتر از حماسه سه ساعتی لانرگن وارد کار شدند. حاصل کار یک نسخه ۱۴۹ دقیقهای و به گفته لانرگن متناسب با «با ضربالاجل و شرط مدت زمان» بود.
جالب این که برخی از منتقدان، فیلم او را بهعنوان یکی از بهترینهای سال معرفی کردند. لانرگن میگوید: «خوشحالم مردم فیلم را دوست دارند. قدردان هستم و نمیخواهم غر بزنم، اما نسخهای که برای من اهمیت دارد نسخه بلندتر فیلم است (نسخه سه ساعتی لانرگن بعداً در ۲۰۱۲ در قالب دیویدی منتشر شد). آن نسخه در دسترس است و مردم آن را دیدهاند و دوستش دارند، بنابراین زنده است. این که سخت و دیوانه و زننده و بلواگر در نظر گرفته شوم، هرگز خیلی من را آزار نمیدهد، بیشتر این موضوع ناراحتم میکرد که فیلم به تماشاگر نمیرسید.»
در این میان، لانرگن دو نمایش دیگر را تولید کرد – «پیامآور پرستاره» در ۲۰۰۹ و «نمایش قرون وسطایی» در ۲۰۱۲ – و در ۲۰۱۶ با «من را محکم بگیر عزیزم»، داستان یک سوپراستار موسیقی کانتری، با بازی تیموتی اولیفنت، بار دیگر به تئاتر بازگشت.
لانرگن پس از «منچستر کنار دریا» دو نمایش دیگر به صحنه برد: «قهرمان لابی» در ۲۰۱۸ با بازی کریس ایوانز و مایکل سرا که نامزد سه جایزه تونی ازجمله بهترین اجرای جدید یک نمایش شد و «گالری ویورلی» در همان سال که آن نمایش هم نامزد جایزه تونی بهترین اجرای جدید یک نمایشنامه شد و الین می جایزه تونی بهترین بازیگر زن را برد.
لانرگن همچنین متن سریال کوتاه «هواردز اند» بر مبنای رمان ادوارد مورگان فورستر را نوشت که به کارگردانی هتی مکدونالد در نوامبر ۲۰۱۷ در چهار اپیزود از بیبیسی وان و استارز پخش شد.
اولین بار نیست که لانرگن برای کارگردانی دیگری کار نویسندگی انجام میدهد – او حتی فیلمنامه نسخه انیمیشن «نه چندان عالی» از فیلم «راکی و بولوینکل» با بازی رابرت دنیرو را نوشت. او میپذیرد: «عجیب است. از یک جهت برای من کمتر حالت شخصی دارد و از جهت دیگر، بیشتر احساس آزادی میکنم، چون برای شخص دیگری مینویسم.» ناگهان چشمهایش برق میزند. «بهنوعی رهاییبخش است.»
منبع: ایندیپندنت (جیمز ماترام)