مجله نماوا، علیرضا نراقی
فیلمهایی با موضوع بلوغ و نوجوانی و بحرانهایی که در ارتباط با والدین ایجاد میکند دارای غلظت عاطفی و اثرگذاری زیادی هستند؛ چرا که انرژی آن دوران و اثراتش در روند زندگی همه انسانها ماندگار است و نتایج تجربیات دوران بلوغ و نوجوانی اغلب تا پایان عمر مانا هستند. به همین دلیل فیلمهایی با چنین موضوعی عناصر عاطفی، تماتیک و دراماتیک قدرتمندی برای ارتباط با اکثریت مخاطبان دارند.
انسانها در بزرگسالی اغلب همان چیزی هستند که در دوران بلوغ و نوجوانی به آن تبدیل شدهاند. درست لحظه بلوغ، آن لحظهای که در نظر والدین فرزندشان از آب و گل در میآید و وارد مرحله جدیدی از بودن میشود که با استقلال، خود کنترلی و اتکا به نفس همراه است، لحظه شروع دردسرهای پیچیده ارتباطی است که برخورد با آنها اغلب میتواند حساستر و دشوارتر از مراقبتهای ضروری از یک نوزاد کاملاً ناتوان باشد. نوجوانی فقط یک مرحله از تکامل انسان نیست، بلکه تجربهای عمیقتر از ذهن و تفاسیر آن از معنای زندگی است؛ لحظه تبلور آن بذرهای مفید یا مخربی که تا پیش از آن توسط خانواده و محیط پیرامون کاشته شده است. تغییرات هورمونی و خودبسندگی ذهنی میتواند با عکس العملها و رفتارهایی نمایان شود که دردسر آفرین و تلخ است. کودکی همچنان زنده است اما در درون کالبد جوانی مغرور و خودمحور که از اطرافیان جدا شده و جای گریه برای این جدایی -همچون نوزادی تازه متولد- فریاد میزند، حرفهای بزرگ میزند، به سختی قانع میشود و در برابر مشکلات میتواند به خود و دیگران بی محابا آسیب بزند. فیلم تازه فلوریان زلر بر اساس نمایشنامهای از خود او که مانند فیلم قبلیاش «پدر» توسط کریستوفر همپتون به فیلمنامه برگردانده شده «پسر» نام دارد و همین عنوان ما را به شکلی پیشینی در حال و هوای اثر قبلی او قرار میدهد. هر چند که «پسر» فیلمی متفاوت از «پدر» است اما، نمایانگر همان فضای حسی فیلم قبلی و دغدغههای سازندهاش درباب روابط خانوادگی است که با احساس ژرف اندوه و تناقضات پیچیده روابط والدین و فرزندان همراه است. در فرم نیز «پسر» مانند «پدر» متکی بر شخصیتپردازی دقیق، دیالوگمحوری، فضاسازی حسی و نوع اجرای نقش توسط بازیگران است.
نوجوانان به همان اندازه که میتوانند مهاجم و اعصاب خوردکن باشند، آسیب پذیر و لطیفاند. افسردگی و احساس گناه دو بال پرواز نوجوانی به سیاهی است و درک شدن و حمایت -همراه با احترام به استقلال- توسط والدین، گامهایی است برای اینکه آنها از سیاهی وهم به زمین واقعیت فرود آیند و به آینده با ذهنی باز بنگرند. تمام این کلمات تفسیری ساده و دستیاب از یک حالت وجودی پیچیده است که فلوریان زلر با زیبایی و اثرگذاری در قالب یک درام قدرتمند آن را پیش چشم میگذارد و تجربه آن را از کلمات و تفاسیر فلسفی و روان شناختی فراتر میبرد.
«پسر» درباره نوجوانی هفده ساله به نام نیکولاس با بازی زن مکگرس است که از افسردگی رنج میبرد و با خودزنی تلاش میکند درد ذهنی خود را با دردی جسمی التیام ببخشد. والدین او از هم جداشدهاند و نیکولاس با مادرش کیت با بازی لورا درن زندگی میکند. مادر متوجه میشود که او مدتهاست به مدرسه نمیرود و از مشکلی روانی رنج میبرد. به همین دلیل این مسئله را با پدرش پیتر با بازی درخشان و به یادماندنی هیو جکمن در میان میگذارد. نیکولاس برای زندگی پیش پدرش میآید که زندگی جدیدی با زنی جوان تشکیل داده و صاحب فرزندی نوزاد است. جابجایی نیکولاس سرآغاز رابطه پیچیده پدر و پسر است و سلسلهای از تنشهای عمیق ارتباطی و کلامی که با احساس گناه، ترس و ناامیدی همراه است. اما بیش از هر چیز داستان متکی بر زنجیره مستحکم اما پر پیچ و خم عاطفی میان پدر و فرزند است؛ اتصالی که در عین ناگسستنی بودن به شدت دردناک و پر سؤتفاهم است.
فلوریان زلر یکی از نمایشنامهنویسان مطرح معاصر است که خیلی شبیه به مارتین مکدونا تلاش دارد جهان نمایشی خود را وارد ساختار سینمایی کند. از محاسن این حرکت میان هنری این است که در قدم اول ساختار دراماتیک فیلم قدرتمند و عناصر تشکیل دهنده آن همچون ساختمانی مستحکم بهم گره میخورند. اهمیت دیالوگ در نمایشنامهها به طور کلی و در نمایشنامه زلر به طور خاص سبب میشود که بر انگیزانندگی و همراهی با اثر نیز جاندار شود و مخاطب را به طور کامل در جهان و فضای اثر قرار دهد که از فیلمهای مرسوم و جریان اصلی متفاوت است. درست است که زلر به خوبی همچون درامهای خوش ساخت جریان اصلی سینما داستان میگوید، اما تفاوت اینجاست که روانشناسی آدمها در بیان و ارتباط با دیگری موشکافانه نمایان میشود و همچنین تجربه زبان در اثری اقتباس شده از نمایشنامه تجربهای مینیاتوری و متفاوت است. اینجا در این نوع اقتباس، کلمات و جملات عوامل زندهای می-شوند که مخاطب آنها را به طور ویژه و منحصر به فرد تجربه میکند و ابزاری هستند پر جزئیات برای ورود دقیقتر به جهان اثر.
نکته پراهمیت دیگر در ساختار فیلم «پسر» – که آن را هم میتوان پیامدی از تجربه تئاتری زلر دانست- میزانسن است. با وجود اینکه در اقتباس سینمایی همپتون تلاش شده که فیلم صاحب یک تنوع مکانی شود و در فضاهای داخلی نماند اما خود هسته خانوادگی درام اقتضا میکند که رخدادها و کنشهای اصلی در فضاهای خانگی یا داخلی بگذرد و به همین دلیل میزانسن عنصر مهمی در ایجاد تنوع و حرکت در ساختار بصری فیلم است و به همین دلیل اجرای سیال و روان میزانسنها سبب شده است که فیلم حسی زنده و گرم پیدا کند.
عنصر زبان، محوریت دیالوگ، اتکا بر میزانسن و درامی مبتنی بر شخصیتهایی که دقیق پردازش شدهاند، همه نشان از این دارد که بازیگری نقطه درخشش و تحقق نهایی ایده ساختاری فیلم است. به همین دلیل در نهایت در چنین فیلمی بازیگران مهمترین عنصر و حلقه نهایی موفقیت فیلم هستند. موفقیت و اثر گذاری «پسر» نیز مدیون کاری است که در نهایت در گروه بازیگری انجام شده و بازیهای درخشان فیلم خونی است که تپندگی و احساسات عمیق و غلیظ فیلم را به تبلور رسانده است.
تماشای فیلم پسر در نماوا