مجله نماوا، شادی حاجی مشهدی
اگر میخواهید بخندید، گریه کنید و شاید هم کمی ذهنتان را مشغول کنید، اکشن- کمدی ماجراجویانه «همه چیز همه جا به یکباره»، را ببینید. این اثر به نویسندگی و کارگردانی دن کوان و دنیل شینرت ممکن است کمی بیش از حد طولانی، شلوغ و پیچیده به نظر آید، اما ارجاعاتی دارد که شما را به یاد اغلب فیلمهای موفق، اکشن تریلر فانتزی که تا به حال دیدهاید، میاندازد.
این فیلم با امتیاز نسبتا بالا از IMDB به یکی از هیجانانگیزترین موضوعاتی که امروزه مورد توجه مردم جهان است میپردازد و مفهوم حیات در جهانهای موازی را با طنز و حادثه گره میزند. این ایده که ممکن است چندین کپی از شما، هم زمان، در چندین مکان مختلف وجود داشته باشد، موضوعی است که هم میتواند بسیار شگفتآور و هم به نوعی ترسناک باشد.
«همه چیز همه جا به یکباره» در سه اپیزود که با عنوان فیلم نیز مطابقت دارد، روایت میشود. هر قسمت نیز با ریتمی سریع و پرکشش جلو میرود و موضوع اصلی هر یک درباره دغدغههای زمینی و مبارزه با نیروی شر و کشف و شهود آدمی برای درک آرامش و عشق در زندگی است.
قالب کلی این اثربه واقع یک کلاژ پرتصویر ورنگین است که روایتی آشنا را با فانتزی و تحرک پیوند میزند. منبع الهام سازندگان برای ساخت این فیلم، آثار هنرمند ژاپنی، «ایکدا مانابو» است. این هنرمند که در جهان هنر، با اثری به نام «بسیار پیچیده، دقیق و متراکم»، که از نمای نزدیک آشفته و پر از هرج و مرج به نظر میرسید اما، در عین حال از فاصله دور، واضح و دقیق بود، شناخته میشود. مشابه همین مساله در مورد فیلم هم صدق میکند، چرا که جهان فیلم در ظاهر آشفته و پوچ به نظر میرسد، اما در عین حال براساس ساختاری متنوع و خلاق، روایتی مبتنی بر گزارههای درونی و عجیب را دنبال میکند.
قصه اما، مخاطب را خیلی زود به درون خود میبلعد، شخصیت اصلی «اِولین» با بازی میشل یئو، زنی میانسال و مهاجر است که به همراه همسر، دختر و پدر سالمندش در آمریکا زندگی میکند. آنها صاحب یک خشکشویی هستند و وقتی برای حسابرسیهای مرتبط با کسب و کارشان با یک افسر مالیاتی عصبانی به نام «دیرتر بوبیردرا» (جیمی لی کرتیس) ملاقات می کنند، اتفاق عجیبی رخ میدهد. اِولین متوجه میشود که میتواند به دنیاهای دیگری نیز سفر کند. او در هر کدام از این دنیاهای موازی شخصیت منحصر به فردی دارد، از یک آشپز ماهر گرفته تا مبارزی که هنرهای رزمی میداند و حتی شخصیتی که در یکی از این بیشمار جهانها، با دستهای هاتداگی بلندش کارهای روزمره را نمیتواند انجام دهد و کمکم یاد میگیرد تا از پاهایش کمک بگیرد! (اشاره به ناتوانی حسی و حرکتی که میتواند نمادی از معلولیت باشد، و در عین محدود کردن زندگی آدمی، راههای جدیدی را نیز برای او میگشاید)
در همان اپیزود اول، درست در زمانی که «اِوِلین» مشغول صحبت با مأمور مالیاتی است، یکی از نسخههای «ویموند» (همسرش) از دنیایی دیگر میآید و او را باخبر میسازد که برای شکست دادن موجودات شیطانی انتخاب شده است.
به این ترتیب «اِوِلین» میتواند از مهارتهایی که در جهانهای دیگر دارد، در این دنیا نیز استفاده کند و در مبارزاتش از آنها کمک بگیرد. این جابه جایی میان دنیاهای موازی که با تدوین پر تمپو و تعویض لحظهای میزانسن همراه است، ضمن تغییر نقاط نظرگاه و ابعاد متفاوت شخصیتها، ممکن است گاهی برای بیننده خستهکننده و آزار دهنده شود. گاهی برخی تغییرات به قدری ناگهانی هستند، که روند دنبال کردن روایی را تا حد زیادی سخت میکنند.
شاید بهتر باشد فیلم «همه چیز همه جا به یکباره» را به دلیل تعدد شخصیتها، حوادث، جملات و جزئیات، دست کم دو بار با دقت تماشا کنیم؛ چرا که این فیلم با وجود جنبههای فانتزی و جذابیتهای اکشن و طنزی که دارد، تا حد زیادی دغدغههای روزمره زندگی، از قبیل، مشکلات میان والدین و فرزندان، شکاف نسلها، مسایل خانوادگی و زناشویی، رویاها و ناامیدیهای مردم و حساسیتهای بیارزشی که آرامش را از زندگی آدمی گرفته است را مطرح میکند.
در این فیلم، وقایع از دل فانتزی زاده میشوند و چارچوبهایی به نام ملیت، تاریخ و فرهنگ و زمان و مکان دیگر معنای همیشگی را ندارند. به نظر میرسد رسیدن به گونهای از همدلی و مکاشفه فلسفی/متافیزیکی در کنار جذابیتهای بصری و مضامین کمدی فیلم، این هرج و مرج را جبران میکند. به نظر میرسد که لحن طنز فیلم با رویکردی انتقادی برای مسخره کردن نظام خود ساخته در این جهان و تمام جهانهای دیگر آن باشد، مثلا مهیبترین عنصر فیلم یا همان سیاهچاله ترسناک که نماد حقیقت محض است به واقع یک نان دوناتمانند و حلقهای شکل است که همه چیز را به درون خود فرو میکشد. تصویرسازیها، هنرنمایی بازیگران و پرداختن به مفاهیمی چون اگزیستانسیالیسم و پوچگرایی این فیلم را از یک اکشنِ فانتزی گیشه پسند فراتر میبرد.
فیلم، همچنین به کمک علم و تخیل به طرح سؤالات فلسفی نیز میپردازد و به مساله انتخاب آگاهانه در بزنگاههای حسی و عقلانی نیز اشاره دارد. یکی از بهترین سکانسهای فیلم، گفتوگوی عمیق مادر و دختر است که در کالبد دو تکه سنگ، در یکی از جهانها با هم بر فراز صخرهای مرتفع صحبت میکنند؛ مخاطبان، دیالوگهای این دو تکه سنگ را به شکل زیرنویس میبینند. در این بخش به واقع از بیارزش بودن کل دنیا و کوچک و فرومایه بودن انسان امروز سخن به میان میآید و در اپیزود نهایی، رجوع به نیروی عشق برای کشف راه حلی که به درک متقابل میانجامد، به عنوان تنها گزینه عملی، در برابر نابودی و تباهی مطرح میشود.
اِولین در مقام مادر و همسری که میتواند در هر زمان و مکان، در هر دنیایی که میخواهد باشد، حالا بدون هیچ اضطراب و پشیمانی به دنیای سادهای تمایل پیدا کرده، که با عشق به خانوادهاش در آرامش شکل گرفته است.