مجله نماوا، مرسده مقیمی
گلزار شاعر و ترانهسرای بزرگ هند با سرودن غالب ترانههای ماندگار بالیوود یکی از مهمترین چهرههای این صنعت و راکی یکی از ستارههای زن مهم بالیوود در عصر گذشته است؛ به دنیا آمدن در خانوادهای که گلزار، پدر و راکی، مادر است ناخواسته مِگنا را در مسیر هنر قرار میداد، اما مگنا خلاف اکثر فرزندان افراد فعال در بالیوود که رویای ستارگی را در سر میپرورانند و با وجودی که در تمام جهان زنان فیلمساز در اقلیتاند، تصمیم گرفت کارگردان باشد و به جای بودن جلوی دوربین و ستاره شدن و راه مادر را ادامه دادن، پشت دوربین قرار بگیرد و فیلم بسازد و با همان فیلم نخست توجهها را به خود جلب کند. او آنقدر کارش قابل اعتنا بود که میتوانست از همان پشت دوربین هم ستاره باشد.
مگنا گلزار پس از تجربه موفق ساخت فیلم «شمشیر» برای دومین فیلماش به سراغ اقتباسی از روی رمان جاسوسی، اما زنانه هریندر سیکا رفت. او فیلمنامه «راضی» را از روی کتاب «تماس گرفتن سِهْمَت» به همراه باوانی ایر نوشت و برای نقش اصلی عالیا بات را برگزید که ستاره موفق سینمای تجاری هند بود. انتخاب او برای نقش سهمت هم ریسک به نظر میرسید و هم در عین حال هوشمندانه مینمود. ستارهای مثل بات میتوانست مخاطبان بسیاری را به سینما بکشاند و همدلی برانگیز باشد، اما اینکه آیا یک ستاره فیلمهای گیشهای که غالبا نقش دختران تینایجرِ عاشقپیشه را بازی کرده میتواند در تریلری جاسوسی و بدون دلبریهای متدوال فیلمهای تجاری باز هم موفق باشد یا نه چالشی بزرگ برای بات و البته گلزار بود. مخصوصا که او در واقع تنها ستاره نامدار فیلم بود و حتی برای نقش مقابلش گلزار سراغ ویکی کوشال رفته بود که در سالهای اولیه کارش بود و هر چند به کارش وارد بود، اما چندان طرفداری نداشت! با همه اینها علاوه بر اینکه فیلم اصلا قصه سهمت بود و همین بار اصلی را به روی دوش بات میگذاشت، بیستاره بودن فیلم بار سنگین جذب مخاطب را هم به شانههای او محول میکرد.
بات البته یک بازوی کمکی مهم برای جلب مخاطب داشت که آن قصه حماسی «راضی» بود، یک قصه حماسی که شور ملی-میهنی را در دل مخاطبان هندی زنده میکرد و البته بر خلاف اغلب فیلمهای ملی – میهنی فیلمی کاملا زنانه بود و روایتی متفاوت بود از دختری که برای جاسوسی از پاکستان برای هند باید تمام زندگیاش را قربانی میکرد. تجربه نشان داده بود که فیلمهای میهنپرستانه در هند با اقبال مخاطبان مواجه میشوند و معمولا روی موج احساس خوب میفروشند و حالا «راضی» علاوه بر این فیلمی فمینیستی هم محسوب میشد و میتوانست از همه اینها با هم بهره ببرد و همین طور هم شد. «راضی» با استقبال مخاطبان مواجه شد و به فروش خوبی دست پیدا کرد، اما فیلم تازه گلزار فقط روی موج احساس نماند و مانند فیلم اول او تشویقهای پیاپی منتقدان را هم از آن خود کرد و در فصل جوایز تمام جوایز مهم را به خانه برد و حتی مسیر ستارهاش را هم تغییر داد و او را از فیلمهای صرفا گیشهای دور کرد.
ماجرای یک انتخاب دشوار برای دختری جوان
«راضی» قصه دختری دانشجوست که به سبب جلوگیری از جنگی که پاکستان علیه هندوستان در سر میپرواند باید درس و دانشگاه را رها کند و به عنوان عروس خانوادهای پاکستانی وارد خاک دشمن شود تا از خانواده همسرش که از بلندپایگان نظامی پاکستان هستند اطلاعات مهمی برای هندوستان به دست بیاورد. این مسیر طبعا برای دختری که تنها چند ماه آموزش دیده و به سرعت و یکباره وسط میدان عمل به تنهایی رها شده آسان نیست و سبب بروز مشکلاتی هم میشود؛ مشکلاتی که سهمت را وادار به تصمیمگیریهای سختی میکند که او را به کلی در هم میشکند…
«راضی» ضمن اینکه میکوشد در راستای اهداف وطنپرستانهاش بگوید هر آنچه برای وطن انجام شود درست است حتی اگر قتل باشد، اما با ظرافت سویه نقادانه هم دارد. اضمحلال سهمت از دختری عاشق وطن به کسی که ناگزیر دست به قتل میزند و خانواده همسرش را از هم میپاشد و تشکیک نهاییاش که آیا واقعا باید در چنین وضعیت نفرتانگیزی قرار میگرفت یا نه، این سوال همیشگی را در ذهن مخاطب پررنگ نگاه میدارد که آیا باید دنیا را باید عینک تیرهی سیاست نگریست و از عشق و انسانیت خالی بود یا خیر؟ آیا این جنگ و خونریزیها دستاوردی جز قربانی شدن عشق و انسانیت خواهد داشت؟! دوراهی نجات وطن از جنگی پرهزینه و نابودی آدمهایی که آنها هم دارند برای اعتلای وطن خویش میکوشند مهمترین چیزی است که جانمایه «راضی» را تشکیل میدهد و مخاطبی که درست مثل سهمت هم احساس میکند باید هر چه در توان دارد برای حفظ خاکش انجام دهد و هم نمیداند که واقعا راه پرخونی که در آن قدم گذاشته درست است یا نه؟!
بازی خوب گروه بازیگران و در رأسشان عالیا بات و ویکی کوشال همچنین تعلیقهای به جا و درست فیلمنامه به همراه موسیقی درخشان فیلم مخصوصا موسیقی تیتراژ پایانی که آریجیت سینگ، یکی از بهترین خوانندگان هند آن را روی شعری شنیدنی از گلزار که در فیلم هم استفاده شده، میخواند؛ سبب میشود مخاطب فیلم را پس نزد و با اشتیاق آن را تا انتها دنبال کند و «راضی» را از فیلمی یکبار مصرف برای تهییج حس میهنپرستی به فیلمی مهم بدل کند. گلزار موفق میشود بی آنکه به دام بازیهای فمینیستی بیفتد روایتی از یک زن قوی و در عین حال مستاصل و عاشق ارائه کند. او عامدانه چهره دشمن را خلاف فیلمهایی از این دست هیولاوار ترسیم نمیکند که اتفاقا یکی از همدلی برانگیزترین شخصیتهای «راضی»، اقبال است با بازی تعمدا غیر جلوهگرایانه ویکی کوشال و یکی از بهترین لحظههای فیلم وقتی است که او به پدرش که دارد عروس خود را برای خیانتش دشنام میدهد یادآوری میکند که او هرچه کرده برای وطنش کرده، کاری که ما هم میکنیم!
«راضی» فیلمی است که با استفاده از همه ظرافتهای داستانیاش و با به کارگیری بهترینها میتواند هر مخاطبی را با خود همراه کند، پس اگر فکر میکنید احتمالا مناقشات هند و پاکستان برای شما جالب نیست، سخت در اشتباهید چون «راضی» گرچه فیلمی است روای همین قصه، اما هدفش تنها این روایت نیست که همراهی و همسفری ماست با سهمت، با دختری که بین عشق به مام وطن و مردی دوستداشتنی در حالی که مهر مرد پاکستانیاش را به دل میکشید، کنار هند ایستاد و خودش شبیه کشمیر دوپاره شد، بخشی در هند و بخشی در پاکستان و کدام زنی است در هر جغرافیایی که در کشاکش عشق و روزگار تلخ مردانه دوپاره نشده باشد؟