مجله نماوا، فریبا اشوئی
روحی و همسرش همایون، در آستانه برگزاری مراسم عقد دختر بزرگشان هستند که همه چیز با یک حادثه پیشبینی نشده متوقف میشود. حادثهای که خود زمینهساز تصمیمات و حوادث بعدی در داستان است…
«نوبت لیلی» یک درامای معمایی-فلسفی با رویکرد جهانبینانه است.
پیرنگ اصلی داستان، روایتی ساده و یک خطی از داستان زندگی یک شازده بانوی قاجاری در زمان حال است که درگیر روزمرگیهای ساده است. در عین حالی که باور و خرافات تحمیلی گذشته که از عقبه تاجدارش به او رسیده بر سر او، باورها و زندگیاش سایه بلندی افکنده است.
روایت با نیم نگاهی به حکایت شهر مدهوشان هفتپیکر نظامی که در آن قومی در عزای بهشت گمشده سیاهپوشند، بر وجود جهانهای موازی و گمگشتگی انسان به واسطه انتخاب و تصمیمهایی که در میان این جهانها میگیرد، تاکید دارد.
روحالله حجازی یک فیلمساز مولف است. او همواره سراغ موضوعاتی میرود که رنگ و بوی شخصی-اجتماعی دارند. اکثر فیلمهایش شخصیتمحورند و دغدغه جهانبینی، نوع نگاه و عکسالعملهای شخصیتها در ارتباط با سوژه و موقعیت فراهم آمده، از اهمیت خاصی برخوردارند. از نمونه فیلمهای این فیلمساز که جهانبینی و رفتار شخصیت براساس موضوع محیط است، میتوان به فیلمهای «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»، «مرگ ماهی»، «روشن» و…اشاره کرد.
مهمترین شاخصه آثار حجازی، فراهمسازی موقعیت زمانی و مکانی خاص برای شخصیت و اتصال آن به مخاطب و به قلب موقعیت آفرینش شده با ایجاد حس خلاقه تامل و همذاتپنداری مخاطب در آن موقعیت خاص است و این دقیقا همان تاکید فیلمساز است بر تعدد رفتار و جهانبینی انسانها که میتواند روایتهای مختلفی را با تفاسیر متعدد رقم بزند.
تیتراژ فیلم با مونولوگ لیلی که اصل مجموعه به نام اوست آغاز میشود. مونولوگی که زندگی را با کلماتی خاص شرح میدهد و نوع قرار گرفتن کلمات در کنار هم نیز میتواند تفاسیر و تعابیر مختلفی از معنای زندگی را رقم بزند.
هر نگاه یک خانه را میسازد و در پایان بینهایت خانه با بینهایت جهانبینی از نگاه ناظر اصلی در کنارهم به سان پنجرههای کندوی عسل نمایان میشود.
روایت «نوبت لیلی» با وجود تمرکز بالا در طراحی صحنه و استفاده کاربردی از ابزار و لوکیشن اساسا روایتی دیالوگ محور و متن مدار است. تصاویر بر پایه اندیشههایی که بر زبان جاری میشود شکل میگیرند و لایههای مخفی درام در میان همین دیالوگهای کوتاه و موثر است که عیان میشوند.
حضور سایهوار مردان
زن در قصه «نوبت لیلی» نقشی کلیدی، تعیین کننده و مهم دارد. نقش عاشق ، مادر، ناجی ، معجزهگر و…
از گذشته دور و حکایت عمه بلقیس که روحش در جان یک قالی زنده ماند تا حضور پر رنگ روحی، نوه خاندان قجری بلقیس که امروز در جای جای تصمیمات مهم و راهبردی زندگیاش حرف اول و آخر از آن اوست و در ادامه لیلی که کنجکاویها و جستجوگریهایش در کشف رازهای مگو و اتفاقات پنهان و کشف خرافات یا رازهای حقیقی همه آغازی است بر پایانی که به ظاهر اتفاق افتاده، اما جایی دیگر در قالبی دیگر ادامه یافته و همچنان در جریان است.
گرچه هنوز در دفتر اول از این روایت هستیم، اما باید گفت در همین دفتر اول، مردان، تاثیرگذاری ناچیزی را رقم میزنند. از داماد قصه که شروع کنیم خرافاتی و بزدل است تا پدر(همایون)که منفعل و بیعرضه و در نقش همسر بیوفا است. وکیلش دزد و کلاهبردار و…
و گویا این حضور سایهوار مردان، برای قوت بخشی و پر رنگ کردن حضور موثر زنان در قصه، ادامهدار باشد. در اصل راوی قصههای مهم، زنان مهم داستان هستند. همان گونه که راوی قصههای بهرام شاه هفتپیکر، زنان محبوس در هفت گنبد بودند و از همان جا داستانهایی معنوی و فلسفی را روایت میکردند.
دفتر اول از «نوبت لیلی» فاصله یک تولد تا مرگ را روایت میکند و در این میان، پیرنگهای زیرین، تفاسیر تازهای از آغاز و پایان را پیریزی میکند که همدلی و تامل مخاطب را بر میانگیزاند. تا در ادامه و در دفاتر بعدی این روایت چگونه رقم بخورد و کدام جعبه از سوالات ذهنی مخاطبِ تشنهی حقیقتِ معنی را بگشاید، راه زیادی باقی مانده است. امید که راه باقی مانده همچنان سبز باقی بماند.