مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
۱۵ سال از زمانی که الکس گارلند نویسنده و کارگردان بریتانیایی، اولین بار قلم روی کاغذ گذاشت و تلاش کرد فیلمنامهای با یک وحشت انتزاعی در پس ذهن خود بنویسد، میگذرد. البته مفهوم مورد نظر او قبلاً و در چند هزار سال گذشته بارها شکل فیزیکی پیدا کرده بود. درواقع، گارلند نطفه ایدهای را که به فیلم سینمایی مردان (Men)، تازهترین ساخته خود منجر شد به چهره مرموز «مرد سبز» مربوط میداند: یک مجسمه باستانی که برخی گمان میکنند زمانی بهعنوان یک خدا پرستش میشد.
سینماگر ۵۲ ساله متولد لندن درمورد پیکرههای تکرارشونده در «مردان» میگوید: «دو مجسمه هست که در فیلم بهدفعات استفاده میشود؛ یکی “مرد سبز” و دیگری “شیلا نا گیگ”. آنها تندیسهایی هستند که در خیلی از کلیساها میبینید، اما قدمتشان به پیش از قرون وسطی برمیگردد و در سراسر اروپا دیده میشوند. درواقع حتی فراتر از اروپا امتداد دارند و جالب هستند چون نمونههای قدرتمندی از شمایلنگاری محسوب میشوند و به هر شکلی واکنش برمیانگیزند.»
و بااینحال، همانطور که گارلند اشاره میکند، هیچ توضیح قطعی نیست که «مرد سبز» در یک عصر تقریباً فراموششده بیانگر چه چیزی بود، یا این که چرا معماران قرون وسطایی بعدها او را در بسیاری از سازههای مسیحی بهویژه در بریتانیا به کار بردند؛ بنابراین گارلند معنایی ضمنی روانشناختی مورد نظر خود را به کار برد و «مرد سبز» را بهعنوان نمادی از شهوت مردانه ترسیم کرد – و این که نگاه هیز و موذیانه آن چطور میتواند بازتاب وحشتی باشد که هزاران سال است زنان را تعقیب میکند.
گارلند توضیح میدهد: «من در ۱۵ سال گذشته با استفاده از آن شمایلنگاری سه یا چهار فیلمنامه نوشتم، اما اولین بار بود آن را به جایی رساندم که واقعاً به یک فیلم تبدیل شود.»
جسی باکلی در «مردان» نقش هارپر را بازی میکند، زنی جوان که بهتازگی همسرش (پاپا اسیدو) را از دست داده و حالا تصمیم گرفته است برای رهایی از آسیب روحی و روانی آن حادثه، برای تعطیلات یک هفته را در خانهای در حومه شهر بگذراند. همانطور که او در محیط جدید خود مستقر میشود، تماشاگران با فلاشبکهایی مواجه میشوند که بهطور ضمنی آنچه بین هارپر و همسرش در لندن اتفاق افتاد، نشان میدهد. بااینحال، در اینجا هارپر هر جا که میرود و هر کسی را که میبیند، انگار نسخهای از یک مرد است: حضوری موذیانه و پرتعلیق با بازی روری کینیر.
دو سؤال تقریباً مشابه با استنباط کاملاً متفاوت
گارلند اذعان میکند برای تفسیر اضطراب ناشی از نقشآفرینیهای مختلف کینیر راههای متعددی وجود دارد. او در پاسخ به این سؤال که چرا کینیر نقش همه شخصیتهای مرد فیلم (بهجز شوهر هارپر در صحنههای بازگشت به گذشته) را بازی میکند، میگوید: «نکته کلیدی درواقع طرح این پرسش بود؛ بنابراین شما یک شخصیت دارید که همه نقشها را بازی میکند و مشخص است این اتفاقی نیست. مشخصاً یک تصمیم است… بنابراین یک سؤال میتواند این باشد که هارپر همه مردان را یکسان میبیند؟ چون نه هارپر و نه فیلم هرگز به این مسئله اشاره نمیکنند. فقط تماشاگر است که باید درباره آن اظهار نظر کند؛ پس آیا هارپر همه مردان را یکسان میبیند، درحالیکه آنها درواقع متفاوت هستند، یا این که همه مردان یکسان هستند و او متوجه این مسئله نمیشود؟ این دو سؤال خیلی شبیه به هم به نظر میرسند، اما استنباط کاملاً متفاوت دارند.»
بااینحال، به نظر میرسد هر دو به همان ترسی اشاره دارند که دنیای مردسالار باعث آن است، جایی که همه مردان، در یک شکل یا با یک شکل دیگر، برای رسیدن به اهداف مکارانه به دنبال کنترل هارپر هستند. این مبنای وحشتی است که نگاه گارلند را هدایت میکند.
او توضیح میدهد: «سعی میکردم فیلمی درباره حسی از وحشت بسازم. فکر میکنم فیلم درباره همین مسئله است که میتوان آن را به روشهای مختلف تفسیر کرد یا شما را به راههای متفاوت هدایت کند.»
ازاینجهت، «مردان» در مقایسه با تلاشهای قبلی گارلند، بیشتر حالت انتزاعی دارد، اگرچه کارگردان همچنان آن را قطعهای همراه با دو فیلم «فراماشینی» («اکس ماکینا» ۲۰۱۵) و «نابودی» (۲۰۱۸) میداند.
گارلند میگوید: «فکر میکنم “نابودی” پر از سورئالیسم است. فکر میکنم “فراماشینی” هم پر از سورئالیسم است. یک سکانس دیسکو در فیلم هست که ضرب سورئالیستی دارد.»
گارلند توضیح میدهد: «در ذهن من، فیلمی مثل “مردان” با فیلمی مثل “نابودی” مرتبط است. هر دو تا حد زیادی به احساس شما نسبت به یک چیز میپردازند، اما “مردان” فیلمی از ته دل است. من به “فراماشینی” افتخار میکنم و واقعاً آن را دوست دارم، اما یک فیلم روشنفکرانه است. فکر میکنم “مردان” اینطور نیست.»
شرکتکننده در یک مکالمه
گارلند با «مردان» صرفاً قصد دارد آن ضربهها را گسترش دهد و در عین حال پویایی قدرت بسیار نامتعادل بین مردان و زنان را در یک فضای ترسناک کند و کاو کند. فیلم البته باظرافت این کار را انجام نمیدهد؛ همهچیز دقیقاً از نام آن معلوم است و فیلمساز کاملاً از این واقعیت آگاه است که او مردی است که داستانی از نگاه یک زن درباره تهدید مردانه را تعریف میکند.
او میگوید: «ما برای خودمان یک قانون در نظر گرفتیم، این که وظیفه داریم تا جایی که میتوانیم به موضوع فکر کنیم و بهنوعی درمورد آن تحقیق کنیم و بین خودمان بحث کنیم؛ این که واقعاً خودمان را به کار ببریم و افراد دیگری را درگیر کنیم که مستقیماً در ساخت فیلم دخالت نداشتند – اما کسانی باشند که به آنها اعتماد داریم تا بازخوردشان را ببینیم.»
اما در پایان روز، گارلند هیچ محدودیتی برای مقابله با وحشتهای دنیای واقعی قائل نشد، بهویژه با داشتن بازیگرانی مانند باکلی و کینیر که تقریباً تمام جنبههای ناگفته تعامل بین زن و مرد را کاوش کردند. این سه نفر با هم تلاش میکنند چیزی شبیه حس گارلند هنگام نگاه کردن به «مرد سبز» را تجسم کنند: وحشت نامفهوم که زنان را نشانه میرود.
گارلند میگوید: «رؤیای من این است که تماشاگر فیلم را ببیند و درحالیکه از سینما بیرون میرود آن را فراموش نکند؛ و فیلمها اغلب به شکل عجیبی قابل فراموشی هستند. یکی میگوید، “فیلم را دیدهای؟” و من میگویم، “آره، دیدهام.” و بعد میگوید، “از آن قسمت فیلم خوشت آمد که…” و من یادم نمیآید درباره کدام بخش فیلم صحبت میکند.»
اما او درمورد «مردان» امیدوار است رازهایی که پیش روی تماشاگر میگذارد که با کینیر در تمام آن نقشها شروع میشود، واکنشی عمیقتر برانگیزد. گارلند میگوید: «نمیگویم سؤال به شکلی مطرح شده است که فیلم بهیادماندنیتر شود. بیشتر این مسئله مطرح است که میخواهم فیلم من زنده بماند – نه بهعنوان یک فیلم، بلکه بهعنوان شرکتکننده در یک مکالمه.»
به هر شکلی به تماشاگر سقلمه میزنیم
به لطف استفاده قدرتمند فیلم از رنگ، نشان دادن این نقاط مختلف در فضا و زمان کاری آسانی است. صحنههای بازگشت به گذشته، زندگی شهری را به رنگ نارنجی برافروخته نشان میدهد، درحالیکه صحنههای روستایی در زمان حال مملو از رنگ سبز است. در این میان، داخل خانه اجارهای او، به شکلی تهدیدآمیز قرمز است.
گارلند میگوید: «مثل این است که به هر شکلی به تماشاگر سقلمه بزنیم. فکر میکنم فیلم کمی تهاجمی است، منظورم این است که به سمت تماشاگر میآید. بعضی وقتها فیلمی ملایم است، کلی طنز احمقانه دارد، اما کمی خلافکار هم هست.»
منصفانه است «مردان» را یک فیلم ترسناک فمینیستی بنامیم؟ گارلند فعلاً چیزی نمیگوید. او آن را «یک فیلم ترسناکی درباره حس وحشت» یا حتی سادهتر، «یک داستان ارواح» توصیف میکند و معتقد است اگر تماشاگران احساس کنند فراگیری آزار جنسی در فیلم یادآور جنبش «من هم» یا «می تو» است، به خود آنها بستگی دارد.
او میگوید: «بخش زیادی از آن به نوع واکنش تماشاگر مربوط میشود. فیلم ۵۰ درصد چیزی را ارائه میدهد که میتواند سنگ محک باشد و ۵۰ درصد دیگر آن با خود تماشاگر است. اگر پاسخ شما این باشد، من مجذوب میشوم.»
او ادامه میدهد: «من تازه ۵۰ سالگی را رد کردم و مشکل اصلی من با فیلمها حوصله سر بر بودن آنهاست. بهنوعی احساس میکنم میدانم یک فیلم قرار است به کجا برود، احساس میکنم این یا آن سکانس را به تعداد باورنکردنی بارها و بارها دیدهام. امیدوارم با “مردان” کمی آن حس را به هم بریزم.»
گارلند در اینجا بهویژه با فیلمهای ترسناک بازی میکند. او میگوید: «مردم احساس میکنند، “اوه، میدانم الان چه اتفاقی میافتد”، اما اگر بتوانید کمی خلاف انتظارها عمل کنید و آنها را سرپا نگه دارید – خودش بههرحال یک نقشه است.»
منبع: دن آف گیک، اینترتینمنت ویکلی
تماشای فیلم مردان در نماوا