مجله نماوا، ایلیا محمدی نیا
داستان فیلم «فورد در برابر فراری» از جایی شروع میشود که مالک ماشینسازی فورد درمییابد فروش سالیانه کارخانهاش رو به نزول است. مدیر بازاریابی شرکت فورد لی آیا کوکا پیشنهاد خرید سهام شرکت ایتالیایی فراری را میدهد.همه چیز برای یک عقد قرارداد پُرسود به خوبی پیش میرود، اما در آخرین دقایق فراری از فروش سهامش انصراف میدهد. انزو فراری مالک فراری یک جمله تحقیرآمیز خطاب به نماینده فورد درباره مالک فورد میگوید: او هنری فورد نیست. او هنری فورد دوم است. گاهی یک امرکوچک و پیش پاافتاده مثل یک جمله به ظاهر بیاهمیت و حتی توهینآمیز و تحقیرکننده میتواند نگرش و جهانبینی آدمی را تغییر دهد. حال اگر این آدم از قضا هنری فورد دوم مالک شرکت خودروسازی فورد باشد این مساله جذابتر هم میشود چرا که یک خودروسازی معظم را دچار تحول میکند.
مسابقات اتومبیلرانی همیشه طرفداران هر چند اندک اما پروپاقرص خود را در اینجا دارد. هرچند غالب آنچه که ما در تلویزیون دیدهایم محدود به مسابقات فرمول یک است که البته ویترین مسابقات جهانی اتوموبیل رانی در جهان هم محسوب میشود.
در فیلم تاکید زیادی بر مسابقات لمانز (مسابقات ۲۴ ساعتهٔ لمانز قدیمیترین مسابقه خودروهای اسپورت در جهان است که بهصورت سالانه از سال ۱۹۲۳ در نزدیکی شهر لومان فرانسه و در رشته استقامت برگزار میشود. از این مسابقات به عنوان یکی از معتبرترین مسابقات خودرویی جهان و همچنین با نام «جایزه بزرگ استقامت و بازدهی» یاد میشود) است.تا آنجا که یکی از دلایل عدم امضا انزو فراری مالک خودروسازی فراری با شرکت فورد معلوم نبودن حضور یا عدم حضور فراری در این مسابقات پس از مشارکت با فورد بود.
میدانیم که فیلمهایی با مضامین مسابقات ورزشی و اینجا مسابقات اتوموبیلرانی اگر بار دراماتیک لازمه را برای پیشبرد داستان نداشته نباشد با واکنش منفی مخاطبان مواجه شده و در غالب اوقات در گیشه محکوم به شکست میشوند. فیلم «فورد در برابر فراری» به کارگردانی جیمز منگولد و با بازی درخور تحسین کریستین بل و مت دیمون، اما با هوشمندی صرفا برنده شدن کاراکتر اصلی فیلم و اتوموبیلاش را خواسته غایی اثر قرار نمیدهد آنچه که در فیلم کارگردان اهمیت پیدا میکند آدمهای درگیر این پروژه هستند. آدمهایی با خواستههای مختلف که رویای خود را در پیروزی ماشین خود میبینند. چه هنری فورد دوم مالک اتومبیلسازی فورد که به گفته خودش با پیروزی اتومبیل خود سودای دفن انزو فراری را دارد و چه کن مایلز راننده که می خواهد تواناییهای نادیده خود را به نمایش بگذارد و چه کارول شلبی مربی که سودای رسیدن به ۷هزار دور در دقیقه موتور را دارد او جایی در فیلم از رویای خود میگوید: «هفت هزار دور در دقیقه، جاییه که باهاش روبهرو میشی، تنها چیزی که حس میکنی، یه جسمه که تو زمان و فضا داره میچرخه، تنها سوالی که پیش میاد اینه که تو کی هستی؟».
اشاره شد که پیروزی نهایی کاراکتر اصلی فیلم هدف غایی فیلمساز نبود و آنچه که باعث پیشبرد داستان فیلم تا تقریبا یک سوم نهایی فیلم میشود کنشها و واکنشهای میان آدمهای درگیر در آن است که هریک سودایی دارند با این همه در یک سوم پایانی فیلم، این فرمول کارگردان چندان به مذاق مخاطب خوش نمیآید. چرا که ما عملا در فیلم فقط رقابت بین دو شرکت خودرو سازی فورد و فراری را میبینیم حال اینکه مخاطب دوست داشت کن مایلز در پیست اتوموبیل رانی حریف قدر و شاخصی را در اردوگاه فراری داشته باشد تا در نهایت همراهی بیشتری را با کاراکتر کن مایلز راننده لمس کند، چیزی که در فیلم نیست.
با این همه فیلم «فورد در برابر فراری» چه در بخش بازیگری و چه فیلمنامه و کارگردانی آنقدر بضاعت جلب مخاطب را دارد که بتواند او را راضی از سالن سینما یا پای تلویزیون بلند کند.