مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
فریبنده است اگر بگوییم سریال کارکشته (Killing It) به سرمایهداری از نوع «برادر به برادر رحم نمیکند» نگاه طنز دارد، اما این تعبیر بهخوبی حق مطلب را ادا نمیکند. نشانههای زیادی از سرمایهداری از نوع «انسان به مار رحم نمیکند» دیده میشود؛ و «مار به انسان رحم نمیکند»؛ و «کوسه به انسان رحم نمیکند»؛ و «حلزون غولپیکر به…» – خب، اجازه بدهید خیلی تند نرویم.
کمتر کار کمدی دیدهایم که مانند «کارکشته» از حیوانات وحشی استفاده کند – مجموعهای ساخته دن گور و لوک دل تردیچی که فصل دوم آن ۱۷ اوت ۲۰۲۳ از پیکاک پخش شد، اما ارتباط سریال با موجودات زنده چیزی بیش از جانورشناسی است. در تمثیل جاری این کمدی که رؤیای آمریکایی را با نگاه بهشدت انتقادی و بزن و بکوب به سخره میگیرد، جاده ثروت – یا صرفاً داشتن امنیت اقتصادی – از میان اکوسیستم وحشی «شکارگر و شکار» میگذرد.
در فصل اول، کریگ فاستر (کریگ رابینسون)، نگهبان بانک در فلوریدا، در یک مسابقه سالانه شکار مار شرکت میکند که هدف آن کنترل گسترش مارهای پیتون مهاجم در اورگلیدز است. او با همکاری جیلیان گلوپ (کلودیا اودوهرتی)، راننده اوبرِ بسیار خوشبین، به دنبال جایزه ۲۰ هزار دلاری این رقابت است تا پول لازم را برای تحقق رؤیای خود فراهم کند: راهاندازی یک مزرعه نخل ارهای و پرورش میوهای که آن را برای تبدیلشدن به مکملهای پروستات به شرکتهای داروسازی بفروشد.
کریگ و جیلیان در راه با رقبا و موانع زیادی روبرو میشوند، ازجمله براک (اسکات مکآرتور) که خودش را کارشناس حیات وحش میداند و قصد دارد با ویدیوهایی که در طول مسابقه میگیرد تعداد مشترکان خود در یوتیوب را به بیش از ۱۵۰ هزار نفر برساند؛ و رادنی لامونکا (تیم هایدکر)، یک سخنران انگیزشی مکار و کلاهبردار.
فصل اول «کارکشته» که داستان آن در آشفتهبازار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ۲۰۱۶ اتفاق میافتد، یکی از غافلگیرکنندهترین سریالهای تلویزیونی سال ۲۰۲۲ بود، یک تفسیر موذیانه و نافذ از آنچه مبنای رؤیای آمریکایی را شکل میدهد.
فصل دوم مارها را رها میکند، اما حوزه سریال را گسترش میدهد و به این پرسش متمایل میشود که آیا بدون سازش اخلاقی میتوان یک رؤیا را محقق کرد؟ کریگ مزرعه نخل ارهای خود را با جیلیان راهاندازی کرده است، اما خیلی زود متوجه میشود اولین محصولشان، مورد تهدید یک موجود باتلاقی مهاجم دیگر قرار دارد: حلزون غولپیکر آفریقایی.
تلاش برای نجات مزرعه، شراکت کریگ – دلرحم اما واقعبین – و جیلیان – جیرجیرک سخنگوی سرسخت روی شانه او – را عمیقتر میکند. (اودوهرتی یکی از بهترین نقشآفرینیهای کمدی این روزها در تلویزیون را ارائه میدهد.) و رقبای جدیدی به همراه دارد: «بونها»، خانوادهای از خلافکارهای خردهپا که یک باشگاه استریپ محلی را اداره میکنند و برای پیش بردن اهداف خود یک تمساح دارند.
دات ماری جونز در نقش جکی، شیرزن و رئیس سرسخت خانواده بون عالی ظاهر میشود. جاهطلبیهای جکی برای کار در مزرعه بهطور شگفتآوری ساده است: بیمه درمانی طولانیمدت برای خانوادهاش.
این فلوریدایِ سکس، آفتاب و ساوت بیچ نیست، در مقابل یک باتلاق یأسانگیز پر از هیولاها و تیغزنها است. شوخیهای بیوقفه سریال، این ایالت را منطقهای ضایع و هر کی هر کی، مملو از گوشبری با قوانین شل و ول نشان میدهد. در جایی، کریگ به «بزرگترین جریمه ایالت فلوریدا برای یک شرکت» تهدید میشود: ۵۰ دلار.
آدمها در اینجا هویت خود را تغییر میدهند و هر کاری میکنند تا سرپا بمانند. یک پیرنگ فرعی شامل موسسهای استثمارگر برای مقلدان پیتبول است؛ در دیگری، همسر سابق کریگ برای یک زوج ثروتمند مشکوک، جانشین در حاملگی میشود.
همه اینها فصل دوم «کارکشته» را حتی تیرهتر از فصل اول میکند که متمرکز بر کشتار مار بود، اما این یک کمدیدرام عبوس و نهچندان خندهدار نیست. سریال به طرز عجیبی بهشدت خندهدار است. ضمن این که برای یک کمدی به این گستردهای بهخوبی طرحریزی شده است، هرچند انگار بعضی وقتها میخواهد در هشت اپیزود (دو اپیزود کمتر از فصل اول) داستانهای زیادی را روایت کند. خط داستانی آیزایا (رل بتل)، برادر خیرهسر کریگ خوشایند است، اما در این ترکیب کمی گم میشود.
«ایالت آفتاب» در «کارکشته» فرصتهای طلایی چندانی پیش روی شخصیتهای خود قرار نمیدهد، اما سریال عاری از خوشبینی نیست؛ بخصوص جیلیان با افکار و احساسات درونی بیامان و رؤیاهای محجوبانه خود به کار روحیه میدهد. او خوشحال است قسطهای یک «کیا» جدید را پرداخت میکند که نامش را «مالوری» گذاشته و آن را جایگزین ماشین قراضه قبلیاش کرده است که «بوی یک ایگوانا مرده در موتور را میداد» و به گواه روایت کریگِ حالا بسیار ثروتمند از داستان موفقیت خود، یک گلدان طلا در افق وجود دارد. پرسشی که در فصل دوم تأکید میشود این است که او برای رسیدن به اینجا چقدر از روح خود را فروخته است.
اما «کارکشته» به همان اندازه که نگاه طعنهآمیز به اسطوره موفقیت خودساخته دارد و به همان اندازه که فلوریدا را بهطور وحشیانه مسخره میکند، با تمایل به رسیدن به یک رؤیا بهواسطه یک باتلاق ناخوشایند همدلی میکند. سریال اشاره میکند در شرایط مناسب، همه ما پیتونهای اورگلیدز هستیم، گونههای مهاجم در جستجوی محلهای دنج تا خودمان را بسازیم. همانطور که آیزایا در فصل اول میگوید: «مارها همه جا هستند.»
حرکت در دل کمدی و درام
برای کریگ رابینسون ستاره سریالهایی مانند «اداره» و «آقای ربات» و بازیگر نقش کریگ در «کارکشته»، حضور در بخشهای درام این مجموعه بسیار دوستداشتنی بود.
او میگوید: «من دوست دارم وارد جنبه درام سریال شوم، هرچند با شوخیهای کار هم خیلی کیف میکنیم. ضمن این که در فصل جدید، بازیگران فوقالعاده بامزهای بهعنوان ستارههای مهمان حضور دارند. حالا حلقه ما کامل شده است و از ته دل در کمدی و درام حرکت میکنیم.»
کلودیا اودوهرتی، بازیگر سریال «پرچم ما یعنی مرگ» درباره شخصیت جیلیان در فصل جدید میگوید: «او حالا یک کیا دارد! این یک موفقیت بزرگ برای جیلیان و یک پیشرفت بزرگ برای اوست. او از زندگی در یک اتاقک کوچک که پشت ماشینش یدک میکشید، به خریدن یک کیا و اجاره یک آپارتمان رسیده است؛ بنابراین، در شروع فصل جدید، اوضاع برای جیلیان به طرز باورنکردنی خوب پیش میرود.» (میخندد)
او ادامه میدهد: «خب، حالا میدانیم کریگ یک تاجر بزرگ و موفق است و میدانیم از صفر شروع کرد. پیرنگ به روشهای واقعاً دراماتیک پیش میرود و من واقعاً از قرار گرفتن در چرخشهای مهم داستانی هیجانزده بودم.»
اطلاع از تشریفات اداری در بخش کشاورزی در آمریکا و این که چقدر میتواند دلهرهآور باشد برای اودوهرتی باعث متعجب بود. او میگوید: «من از این روند پر پیچ و خم و دست و پاگیر کاملاً بیخبر بودم، اما انگار نویسندگان سریال تحقیقات زیادی کرده بودند؛ بنابراین چیزهای دیوانهکنندهای که شخصیتها از سر میگذرانند تا حد زیادی مبنای واقعی دارد.»
کریگ یک مرد صادق و با برنامه است و جیلیان شریک قابل اعتماد، هرچند بدون تأمل اوست. این دو در طول سریال به دوستان نزدیک هم تبدیل میشوند و با وجود شخصیتهای کاملاً متفاوت همیشه هوای یکدیگر را دارند.
رابینسون با اشاره به این که تا فصل دوم «نوعی رابطه خواهر و برادری» بین این دو شکل گرفته است، توضیح میدهد: «کریگ بدون جیلیان در این موقعیت قرار نمیگرفت و برعکس. آنها به هم نیاز دارند و این کاملاً مشخص است. بعضی وقتها جیلیان باید راههایی برای اصلاح اصول اخلاقی کریگ پیدا کند و گاهی اوقات کریگ باید راههایی برای اصلاح تمایل جیلیان برای دوستی با همه پیدا کند.»
تا اینجای کار، کریگ قطبنمای اخلاقی یا امید خود را برای رسیدن به آرزوهایش بهطور کامل از دست نداده است، چرا که پدرش وقتی او کوچک بود، ارزشها را برایش تعریف کرد.
رابینسون میگوید: «کریگ یاد پدرش میافتد که به او میگفت: “سخت کار کن و ایمان داشته باش همهچیز درست میشود.” در سریال این کاملاً آزمایش میشود. آیا کریگ همیشه ارزشهای خود را حفظ میکند؟ این چیزی است که باید صبر کنیم و ببینیم.»
همچنین در فصل دوم روابط کریگ و آیزایا، برادر تنبل و بیمسئولیتش تیره شده است.
رابینسون میگوید: «در شروع فصل متوجه میشویم آیزایا فراری است و کریگ نمیداند او زنده است یا مرده، چون به تماسهایش جواب نمیدهد. آنها در یک وضعیت بغرنج همدیگر را میبینند.»
کریگ در عین حال در این فصل شانس بیشتری دارد تا پیش همسر سابق و ناشنوای خود، کامیل (استفانی نوگراس) و دختر نوجوانش، ونسا (جت میلر) برگردد.
رابینسون میگوید: «آنها فوقالعاده هستند و یادگرفتن زبان اشاره و برقراری ارتباط با استفانی خیلی سرگرمکننده بود. جت هم یک انسان فوقالعاده است؛ بنابراین بین این سه شخصیت یک محبت واقعی برقرار است.»
کریگ و اودوهرتی هر دو اعتقاد دارند تصویری که «کارکشته» از خانواده، دوستی و تلاش برای رسیدن به موفقیت نشان میدهد به دل بینندگان مینشیند.
اودوهرتی میگوید: «فکر میکنم ایده تلاش برای تحقق رؤیاها برای همه قابل درک است، همچنین این ایده که حتی اگر به چیزی دست پیدا کنید، تلاش میکنید چیز دیگری را هم به دست بیاورید. سرمایهداری یک ساختار ذاتاً گولزننده دارد.»
او ادامه میدهد: «در فصل جدید، زندگی جیلیان با توجه به این نکته که حالا کمی پول دارد، آسانتر شده است، اما وقتی تلاش میکند پول بیشتری به دست آورد، اوضاع پیچیدهتر میشود.»
در سریال، زندگی کریگ و جیلیان با ۲۰ هزار دلار بهطور کامل تغییر کرده است. رابینسون میگوید: «همه آدمها در مقاطعی با مشکل مواجه میشوند. این یک مضمون مشترک است؛ راهی برای خروج وجود دارد، راهی برای بقا وجود دارد، اما اگر میخواهید قدم بعدی را بردارید، باید همهچیز خود را بدهید.»
منبع: نیویورک تایمز (جیمز پونیووزیک)، یوپیآی
تماشای آنلاین سریال کارکشته در نماوا