مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
طنز سیاسی «بالا رو نگاه نکن» (Don’t Look Up) به کارگردانی و نویسندگی آدام مککی، ماجرای کیت دیبیاسکی (جنیفر لارنس)، دانشجوی کارشناسی ارشد نجوم و استادش دکتر رندال میندی (لئوناردو دیکاپریو) را دنبال میکند که ستارهای دنبالهدار را کشف میکنند و متوجه میشوند قطعاً با زمین برخورد خواهد کرد و نتیجه فاجعهبار این حادثه پایان جهان خواهد بود، اما داشتن این اطلاعات و این که بتوانی نظر دیگران ازجمله رئیسجمهور ایالات متحده (مریل استریپ) را جلب کنی، دو چیز بسیار متفاوت است، آن هم در شرایطی که همه به زندگی وسواسی خود در رسانههای اجتماعی ادامه میدهند و این واقعیت را نادیده میگیرند که دنیا رو به پایان است و هیچ کاری نیز نمیتوانند برای جلوگیری از این اتفاق انجام دهند.
دیکاپریو، لارنس و مککی در نشست مطبوعاتی «بالا رو نگاه نکن»، درباره درک عمومی از علم و دانشمندان، برخورد طنز با چنین مسائل جدی، ساخت فیلم در اوج کووید، پیدا کردن راه خلاق بودن در یک دوران حقیقتاً چالشبرانگیز و این که چگونه گاهی اوقات باید بتوانیم چیزهایی را به هم بگوییم، بدون این که آنها را از فیلتر رسانههای اجتماعی یا چرخه اخبار ۲۴ ساعته بگذرانیم، صحبت کردند.
لئوناردو و جنیفر، بهعنوان بازیگرانی که نقش دانشمندان فیلم را بازی کردید، با اطلاع از این موضوع که علم در چند وقت اخیر واقعاً ضربه خورده است، چگونه امیدوارید که فیلم درک عمومی از علم و کسانی را که کار علمی انجام میدهند، تغییر دهد؟
لئوناردو دیکاپریو: درواقع فیلمی که آدام ساخت درباره بحران آب و هوایی است، اما با اضافه کردن این خط داستانی که یک ستاره دنبالهدار قرار است ظرف شش ماه به زمین برخورد کند، احساس فوریت را ایجاد کرد. علم سیاسی شده است. چیزهای دیگری جایگزین حقایق شدهاند و من واقعاً سپاسگزارم که نقش شخصیتی را بازی میکنم که بر مبنای تعداد زیادی از کسانی است که در جامعه علمی ملاقات کردهام، بهویژه دانشمندان آب و هوا که میکوشند فوریت این موضوع را منتقل کنند و احساس میکنند آخرین صفحه روزنامه به آنها اختصاص داده میشود. من روشی را که آدام این دو شخصیت متفاوت را به تصویر میکشد، دوست دارم. یکی از آنها، شخصیتی که جنیفر بازی میکند، به طرز باورنکردنی صریح است شخصیتی از نوع گرتا تونبرگ و شخصیت من که سعی میکند در درون سیستم بازی کند. من همچنین عاشق شیوهای هستم که او با استفاده از آن صادقانه با این مسئله که ما چگونه این روزها بیاندازه از حقیقت منحرف شدهایم، برخورد میکند؛ و بعد، البته کووید شیوع پیدا کرد و یک بحث علمی کاملاً جدید مطرح شد. در این مقطع زمانی خاص، این فیلم خیلی مهمی است.
جنیفر لارنس: فکر میکنم لئوناردو اصل مطلب را به بهترین شکل گفت. دیدن دست رد زدن به کسانی که زندگی خود را وقف آموختن حقیقت کردهاند، خیلی غمانگیز و ناامیدکننده است، آن هم به دلیل که مردم از آنچه حقیقت باید بگوید خوششان نمیآید.
آدام، چطور از دریچه کمدی به چنین موضوع جدی و واقعی نزدیک شدید؟
آدام مککی: ما درباره این صحبت میکردیم که چطور میخواهیم به این موضوع بپردازیم، بحران آب و هوایی که خیلی حاد است و بهاحتمال قوی بزرگترین تهدید برای زندگی در تاریخ بشریت است و این حس را داشتیم که تقریباً میتواند شبیه حمله یک حیوان به شما باشد. میتواند کاملاً توانکاه باشد، اما اگر بتوانید بخندید، معنایش این است که کمی فاصله دارید و من فکر میکنم این واقعاً مهم است. شما میتوانید احساس فوریت کنید و میتوانید احساس دلتنگی کنید و میتوانید حس کنید چیزی را از دست دادهاید، درحالیکه حس شوخطبعی هم داشته باشید. هدف فیلم واقعاً همین بود. بعد از پنج یا ده سال دیوانهوار گذشته که همه ما در سرتاسر کره زمین داشتیم، فکر کردیم، «خوب نیست که به بعضی از اینها بخندیم و چیز دیگری را احساس کنیم؟» این رویکرد ما بود. این روزها دائم بحث روز قیامت مطرح است که با توجه به تغییرات آب و هوایی کاملاً درست است، اما من فکر کردم مهم است که مردم اجازه داشته باشند بخندند و کمی فاصله داشته باشند. ضمن این که این رویکرد میتواند آدمها را متحد کند. شما واقعاً نمیتوانید الکی بخندید. این یک چیز سیاسی نیست. خیلیها تلاش میکنند، اما جواب نمیدهد. بنابراین، این تفکر پشت فیلم بود.
لئوناردو، چه چیزی شما را جذب فیلمی کرد که با کمدی به این مسائل میپردازد؟
دیکاپریو: سالها به دنبال فیلمی با این موضوع بودم. این موضوعی است که درنهایت همه از خود میپرسند چه چیزی را میتوانیم تغییر دهیم؟ چه کمکی از ما برمیآید؟ و آدام با این روایت واقعاً رمزگشایی کرد. مقایسههای زیادی وجود دارد که میتوانیم با این خط داستانی به بحران آب و هوایی نزدیک شویم. در کل، احتمالاً این مهمترین مسئلهای است که همه ما میتوانیم بهطور منظم درباره آن صحبت کنیم و هنرمندانی مانند آدام میتوانند روایت را تغییر دهند و زمینه گفتوگو را فراهم کنند. واقعاً یک افتخار است که بخشی از این کار باشم.
آدام، از کار کردن با این بازیگران تأثیرگذار چه آموختید؟
مککی: میدانید، جنیفر به من یاد داد همانقدر که همه ما فکر میکنیم آدمهای مهمی هستیم، هنوز قلب تپنده یک کودک در درون تکتک ماست و او همچنین عدالت واقعی را به من یاد داد. شما نمیتوانید فقط نقاب بزنید و بیرون بروید و با جرم و جنایت مبارزه کنید. راستش را بخواهید، نکته زیبا درباره فیلم این بود که نشان داد همکاری چقدر برای من خاص است. ما در وسط یک بیماری همهگیر بودیم و هنوز هیچ واکسنی نبود. حالا قطعاً واکسن هست و همه باید آن را بزنند، اما در آن زمان واکسنی وجود نداشت و همه ما مجبور بودیم ماسک بزنیم و از هم دور بمانیم و منطقه خودمان را داشته باشیم، اما همه این کار را کردند و راهی برای خلاق بودن پیدا کردند، آن هم به روشی که واقعاً تکاندهنده و تأثیرگذار بود. این چیزی است که من بیش از همه دوست دارم. کار با این گروه یکی از تجربیات خاصتر من تابهحال بود.
جنیفر، ستاره دنبالهدار فیلم به نام شخصیت شما نامگذاری میشود. چه حسی داشتید؟
لارنس: هرگز به آن فکر نکردم. در ابتدا، خیلی هیجانانگیز است تا این که تبدیل به یک فاجعه میشود و بعد از روی شما نامگذاری میشود. در ابتدا، او احتمالاً خیلی خیلی به این موضوع افتخار میکرد و بعد مطمئن هستم که دلخور شد، چون مردم شروع به ترسیدن از ستاره دنبالهدار دیبیاسکی کردند.
لئوناردو، پس از همکاری با جونا هیل در سه فیلم («بالا رو نگاه نکن»، «گرگ وال استریت» و «جانگوی رها از بند») از چه چیزی لذت بردید؟
دیکاپریو: فقط میگویم این مرد جوان، این دوست من، یک نابغه کامل است. توانایی او در بداههپردازی و کنترل یک صحنه و تغییر روایت به شگفتانگیزترین و رنگارنگترین شیوهها، منظرهای است که شاهد هستیم و برای تجربه کردن چیزی واقعاً شگفتانگیز است. او کاملاً یک نابغه است. من دوست دارم در صد فیلم دیگر با او کار کنم.
لئوناردو، شما در زندگی واقعی برای آگاهیبخشی نسبت به مسائل زیستمحیطی خیلی فعال هستید. آن پیشینه بازی در صحنه سخنرانی دکتر میندی را برای شما آسانتر کرد؟
دیکاپریو: خیلی زیاد. کاری که واقعاً میخواستم انجام دهم این بود که تلاش کنم ناامیدی جامعه علمی را بهصراحت بیان کنم، این که چگونه یک نفر آنجا مینشیند و حقیقت را میگوید. چیزی که آدام خیلی درخشان نوشت، همه این صداهای دیگر است که اجازه نمیدهد صدای اصلی به گوش برسد. من سعی کردم ناامیدی جامعه علمی را درک کنم و این که یک نفر در چنین موقعیتی چه وضعیتی دارد، با این ناامیدی نهایی که متوجه میشود دنیا در حال فروپاشی است. چگونه میتوانید این ژاکت حرفهای را دربیاورید تا مستقیماً درباره حقیقت این موضوع صحبت کنید؟
آدام، شخصیت لئوناردو در لحظهای از فیلم میگوید همهچیز نباید همیشه مثبت باشد. این انتقاد به شیوه زندگی فعلی ما و طرز فکر ما نسبت به رسانههاست؟
مککی: او میگوید همهچیز نباید جذاب یا زیرکانه و نه لزوماً مثبت باشد. من فکر میکنم این تقاضا وجود دارد، چون با توجه به تبلیغات، کلیکها و اپلیکیشنها، پول زیادی پشت رسانهها خوابیده است که باید در سطحی محل پیکار باشد، یا مردم باید نگاهی دقیق یا زیرکانه داشته باشند. ما آن سخنرانی را حدود ۲۰ بار بازنویسی کردیم و یکی از لحظههای مورد علاقه من وقتی است که او میگوید: «بعضی وقتها ما فقط باید بتوانیم چیزهایی را به هم بگوییم.» به نظر میرسد این همان خط اصلی است که خراب شده است. ما از شیوه حرف زدن با همدیگر، از طریق رسانههای اجتماعی، از طریق تلفن، از طریق تبلیغات، از طریق نمایشها و همهچیز سود میبریم. فکر کردن به آن دیوانهکننده است. بعضی وقتها شما فقط باید بتوانید چیزهایی را بشنوید. بعضی وقتها باید یک زمین بازی بیطرف باشد که با جلوههای صوتی و افرادی با ظاهری عالی، روشن نشده نباشد. مطمئناً این یکی از لحظههای محبوب من در فیلم است و کاری که لئوناردو با آن سخنرانی کرد باورنکردنی بود. او به شکلی خستگیناپذیر روی آن کار کرد. ما مدام به آن برمیگشتیم. حس او در آن سخنرانی خیلی دقیق بود و بعد شما میتوانید رهایی را حس کنید. دیدن او در آن لحظه خیلی راضیکننده است.
منبع: کولایدر