مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
جیمی لی کرتیس در مدت چهار دهه سلطنت بهعنوان «ملکه جیغ»، با هر نوع وحشت سینمایی قابل تصور برخورد کرده است. ارواح دزدان دریایی در «مه»؛ روانپریش انتقامجوی در «قطار وحشت»؛ و قاتل زنجیرهای که در «فولاد آبیرنگ» او را تعقیب میکند؛ در «شب ضیافت کالج» چیزی نمانده که سرش توسط برادرش بریده شود؛ در «بازیهای جادهای» در صحرای استرالیا تحت تعقیب قرار میگیرد و در «جمعه عجیب» با وحشت نهایی (دختران نوجوان!) روبرو میشود.
مایکل مایرز اما داستان متفاوتی داشت. از بین همه لولوخورخورههایی که کرتیس از دست آنها فرار کرده، هیچکدام بهاندازه قاتلی نقابدار كه تمایل به تکه و پاره کردن پرستاران بچه دارد، در بینندگان تأثیر نداشته است. «هالووین» که با بودجهای ناچیز توسط گروهی از دانشجویان ترک تحصیلی مدرسه فیلم به سرپرستی جان کارپنتر ساخته شد، وقتی در پاییز ۱۹۷۸ روی پرده رفت، ژانر وحشت را از نو تعریف کرد.
داستان فیلم معروف کارپنتر از سال ۱۹۶۳ آغاز میشود. در یکی از شهرهای کوچک در ایالت ایلینوی، دختری به دست مایکل برادر شش سالهاش به قتل میرسد. پزشک او، دکتر لومیس معتقد است روح شیطان در کالبد مایکل تجسم پیدا کرده است. پانزده سال بعد فرصتی ایجاد میشود و مایکل میگریزد. در روز هالووین، لوری استرود (با بازی کرتیس که در آن سال تنها ۲۰ داشت)، هنگام ترک مدرسه با همکلاسیهایش آنی و لیندا متوجه نگاههای مردی غریبه میشود. همان شب لیندا و دوستش به قتل میرسد. چیزی نمیگذرد که لوری خود را در دام مایکل میبیند، اما با دخالت دکتر لومیس نجات پیدا میکند.
دونالد پلزنس، نانسی لومیس، تونی موران و ویل سندین از دیگر بازیگران فیلم «هالووین» بودند که موفقیت آن دنبالههای زیادی شامل «هالووین ۲» (۱۹۸۰)، «هالووین ۳: فصل جادوگر» (۱۹۸۳)، «هالووین ۴: بازگشت مایکل مایرز» (۱۹۸۸)، «هالووین ۵» (۱۹۸۹)، «هالووین: نفرین مایکل مایرز» (۱۹۹۵)، «هالووین: ۲۰ سال بعد» (۱۹۹۸)، «هالووین: رستاخیز» (۲۰۰۲)، «هالووین» (۲۰۰۷) و «هالووین ۲» (۲۰۰۹) به همراه داشت که کرتیس تنها در سه تای آنها نقش لوری را تکرار کرد.
کرتیس با بازی در نقش لوریِ خیلی باهوش که اولین نقش سینمایی او بود به چنان شخصیت ثابت ژانر وحشت تبدیل شد که اساساً الگوی نخستین خود را ایجاد کرد. فیلمهای کمدی مانند «تعویض جاها» و «یک ماهی به نام واندا» نشان داد او میتواند چیزی فراتر از زنی جوان با چشمان باز و وحشتزده باشد، اما کرتیس هرگز از شخصیتی که او را به سمت ستاره شدن سوق داد خیلی فاصله نمیگیرد.
او میگوید: «”هالووین” هرگز قرار نبود یک فرنچایز شود، اما شد. هیچکدام از کسانی که با آن پروژه کار کردند نمیدانستند کار تا این حد ارزش دارد و حالا من اینجا هستم، ۴۳ سال بعد، هنوز نقش لوری استرود را بازی میکنم.»
کرتیس در ۲۰۱۸ با بازی در ریبوت «هالووین» به کارگردانی دیوید گوردون گرین، بار دیگر استرود را زنده کرد. آن فیلم برخلاف تمام دنبالههای متوسط چند دهه قبل از خود، دنباله مستقیم اولین «هالووین» بود و خود کارپنتر بهعنوان مشاور هنری با پروژه همکاری کرد. «هالووین» ۲۰۱۸ تنها با ۱۰ میلیون دلار ساخته شد، اما در دنیا به فروش چشمگیر ۲۵۵.۶ میلیون دلار دست پیدا کرد. استرود در فیلم دوباره با مایکل مواجه میشود، قاتلی که از ۱۹۷۸ وقتی در شب هالووین توانست در آخرین لحظه از دست او بگریزد، ذهنش را درگیر کرده است، اما او همچنان آماده مبارزه است. وقتی مایکل بازگشتی خونین به زادگاهش، شهر کوچک هدنفیلد دارد، لوری در لحظهای که به نظر میرسید سلطنت وحشت مایکل را برای همیشه به پایان میرساند، او را به دام میاندازد و زندهزنده میسوزاند.
اما هر کسی که فیلمهای اسلشر را دیده باشد این را میداند که شما نمیتوانید یک قاتل را برای مدت طولانی زیر پا نگه دارید. نتیجه این که گوردون گرین و کرتیس بار دیگر در کنار هم قرار گرفتند و دنباله آن فیلم را ساختند: «هالووین میکشد» (Halloween Kills) که اولین بار در دنیا سپتامبر ۲۰۲۱ در بخش خارج از مسابقه هفتاد و هشتمین جشنواره فیلم ونیز روی پرده رفت. دوازدهمین فیلم مجموعه سینمایی «هالووین» که هزینه تولید آن ۲۰ میلیون دلار بود، ابتدا قرار بود ۱۶ اکتبر ۲۰۲۰ اکران عمومی شود، اما تاریخ نمایش فیلم به خاطر همهگیری کرونا به تعویق افتاد. «هالووین میکشد» از ۱۵ اکتبر ۲۰۲۱ در سینماهای آمریکای شمالی و چند بازار دیگر به نمایش درآمد و تنها در سه روز اول اکران ۵۴.۸ میلیون دلار فروش داشت.
در فیلم جدید، اهالی شهر هدنفیلد کنار هم قرار میگیرند تا مایرز را از پا درآورند. با این که لوریِ کرتیس به خاطر زخمهای مهلک از فیلم قبلی، در بیمارستان است و در بیشتر لحظههای پرتنش فیلم جدید حضور ندارد، اما او همچنان قلب تپنده فرنچایز است. سال آینده با «هالووین به پایان میرسد»، سومین و آخرین فیلم ریبوت جدید «هالووین»، یک سهگانه شکل میگیرد و کرتیس این روزها خود را آماده میکند که به لوری استرود استراحت بدهد تا ببیند در آینده چه اتفاقی میافتد.
او میگوید: «من باید انرژی خود را صرف چیزهایی کنم که واقعاً برایم مهم هستند. برای خواستن چیزی که استحقاقش را دارم، محتاط شدهام یا شاید هم میترسم. نه به این خاطر که زندگی خیلی کوتاه است، بلکه چون زندگی خیلی خیلی کوتاه است.»
کرتیس با موفقیت غافلگیرکننده «چاقوکشی» (۲۰۱۹) و رکوردشکنی «هالووین میکشد» در اولین آخر هفته اکران، این روزها در اوج خود قرار دارد و در ۶۲ سالگی همچنان از بازی در نقشهای جدید لذت میبرد. او در این گفتوگو درمورد دیدار دوباره با نمادینترین شخصیت خود، شبه بازنشستگی از بازیگری و این که چرا از فیلمهای ترسناک «متنفر» است، صحبت کرد.
وقتی «هالووین» ۲۰۱۸ ساخته شد، شما خیلی جاها گفتید که فیلم برای همه افراد درگیر در پروژه یک کار دلی بود. دیدن آن استقبال پرشور از سوی طرفداران چگونه بود؟
دریافت چنین واکنشی ۴۰ سال پس از فیلم اصلی تجربهای غیرقابل توصیف بود. چیزی که من درباره آن فیلم دوست دارم این است که ما آن را درست مانند اولین فیلم ساختیم. فیلم اصلی را یک گروه کوچک با پول خیلی کم ساختند و دیوید (گوردون گرین) نیز به همین شکل بار را سبکتر کرد تا ما بتوانیم این فیلمها را سریع و خشمگین بسازیم. هیچکس از قبل دستمزد دریافت نکرد، ازجمله خود من؛ نه به این دلیل که میدانستیم بعداً پول زیادی به دست میآوریم – آن اعداد قطعاً غیرمنتظره بود و بهطور سنتی، منتقدان سینما از فیلمهای ترسناک استقبال نمیکنند؛ بنابراین با توجه به سابقه من با این شخصیت، احساس بسیار شگفتانگیزی داشتم.
بعد از کشته شدن لوری استرود در «هالووین: رستاخیز»، برای اجرای دوباره این نقش بیتاب بودید؟
میخواهید حقیقت را بدانید؟ تابستان ۲۰۱۷ در خانه در کوهستان سرگرم کارهای خودم بودم – احتمالاً کتاب میخواندم و به این فکر میکردم که برای شام چه چیزی آماده کنم. تلفن زنگ زند و پسرخواندهام، جیک جیلنهال پشت خط بود. او گفت: «رفیق من دیوید میخواهد درباره یک فیلم “هالووین” با شما صحبت کند.» فیلمی که او با جیک کار کرده بود («قویتر» ۲۰۱۷) ازنظر من فوقالعاده تکاندهنده بود، بنابراین به او گفتم شماره من را به دیوید بدهد. او تماس گرفت و فقط به او گفتم فیلمنامه را برایم بفرستد؛ آن را خواندم و همان روز بعدازظهر تماس گرفتم تا بگویم که هستم. فیلمنامه ازنظر داستانی که روی آن تمرکز کرده بودند ازهرجهت یکپارچه بود. آنها به همان چیزهایی علاقه داشتند که من سعی کردم به «هالووین: ۲۰ سال بعد» بیاورم.
میدانم آن فیلم را ابتدا قرار بود جان کارپنتر کارگردانی کند، اما با تهیهکنندگان پروژه به توافق نرسید و کنار رفت. پسازآن «هالووین: ۲۰ سال بعد» به مشکل خورد. به نظر شما دراینبین چه چیزی در ترجمه گم شد؟
فیلم یک دید اساسی نداشت. من میخواستم آسیب روحی لوری را کشف کنم و نشان دهم اتفاقاتی که او در شب هالووین سال ۱۹۷۸ تجربه کرد، با او چه کرد. اگر تهیهکننده بودم، میتوانستم دیدگاهم را ببینم، اما من یک مادر بودم؛ دو فرزند داشتم، بنابراین خوشحال بودم که فیلم ساخته میشود؛ مطمئناً «هالووین: ۲۰ سال بعد» یک سینمای نفسگیر نیست، اما خوب است.
بسیار بهتر از فرقهای است که مایکل را طلسم میکند. پیشنهاد دیوید گوردون گرین برای ساخت دنبالههای مستقیم نسخه ۱۹۷۸ برای شما جذاب بود؟
خیلیها این داستان را بیان کردهاند – بعضی بهتر و عمیقتر از دیگران. وقتی لایههایی از اسطورهشناسی را مانند کاغذدیواری به داستان اضافه میکنید، ماهیت چیزی را که «هالووین» را خاص کرد از دست میدهید. آنچه درمورد رویکرد دیوید بسیار عالی است، بازگشت به اصول اولیه داستان «هالووین است». ما میتوانیم چمدان دنبالهها را نادیده بگیریم و فقط بر چیزهای دیگری که میتوانست در ۴۰ سال بین فیلمهای ۱۹۷۸ و ۲۰۱۸ اتفاق بیفتد تمرکز کنیم.
«هالیوود میکشد» در مقایسه با فیلمهای دیگر این فرنچایز خیلی بیشتر تن به خطر میدهد. فیلم واقعاً دنیای شهر هدنفیلد را گسترش و تأثیرات طولانیمدت قتلهای مایکل را بر جامعه نشان میدهد.
این نتیجه خشونت است. خیلی آدمها تحت تأثیر مرگ یک نفر قرار میگیرند و دیوید این را بهعنوان راهی درخشان برای باز کردن داستان درک کرد. ما تازه یک فیلم کامل را با تمرکز بر لوری و خانوادهاش کار کرده بودیم که خیلی هم رضایتبخش به پایان رسید. تنظیم کردن دنباله آن روی پیامدهای اتفاقات فیلم اول یک حرکت درخشان بود، چون آسیب جانبی ایجاد وحشت مایکل بالاخره به بقیه اهالی هدنفیلد میرسد. به یاد داشته باشید، فقط لوری نبود که ۴۰ سال پیش از آن حملات جان سالم به دربرد.
تجربه تجدید دیدار با همبازیهای خود در فیلم اصلی چگونه بود؟
یادم میآید در آخرین روز فیلمبرداری «هالووین» در ۱۹۷۸، کایل ریچاردز را کول کرده بودم؛ او یک دختر ۹ ساله بود؛ و ۴۰ سال بعد بهعنوان دو زن بزرگسال با خانوادههای خودمان در آنجا بودیم؛ و نانسی (استیونز) محبوب من که یک کلهشق درنده و پیشروست. وقتی من و او در تریلرهایمان همدیگر را دیدیم بلافاصله شروع به گریه کردیم. ما در این سالها دوستان زیادی را از دست دادهایم؛ و دوباره در آنجا بودیم – و زنده! همه اینها بسیار احساسی بود.
قبل از بازی در سریال «ملکههای جیغ» در چند مصاحبه گفتید که قصد دارید از بازیگری کنارهگیری کنید. با توجه به این که اخیراً شرکت تولید خودتان را راهاندازی کردهاید، این چیزی است که هنوز در نظر دارید؟
نکته اینجاست: شما برای شغل خود حقوق دریافت میکنید؟ قرارداد دارید؟
بله.
تنها زمانی که میدانستم قرار است درآمد داشته باشم، وقتی بود که قرارداد فروش ماست اکتیویا را داشتم؛ میدانستم در طول فلان سال، فلان دلار حقوق میگیرم. من ۶۲ سال دارم و از ۱۹ سالگی بازیگر هستم، بنابراین کلمه «آزاد» برای من به معنی بیکاری است. من، پدر و مادرم (تونی کرتیس و جنت لی) با سوابق چشمگیر را دیدم که به دلایل بیشمار کار خود را از دست دادند. این به من یاد داد که شهرت از بین نمیرود، اما کار از بین میرود. پدر و مادرم نمیتوانستند کاری را که دوست داشتند انجام دهند و دیدن آن من را ناراحت میکرد، بنابراین نمیخواستم چنین احساسی داشته باشم.
و حالا چی؟
فکر میکنم قرارداد من با اکتیویا روی بازار تأثیر گذاشت، چون اگر اسم من را میآورید، اولین چیزی که به ذهن میرسید این بود که من ماستی میفروشم که شکم آدمها را به کار میاندازد! ضمناً در آن لحظه از دوران کاری خیلی جاهطلب نبودم، اما حالا خانواده من بزرگ شدهاند و امکان تولید و اقتباس از کتابها را دارم، بدون این که نیاز باشد خودم در آنها بازی کنم.
حالا به این کار علاقهمند شدهاید؟
میخواهم کاری را دنبال کنم که خودم ستاره آن نیستم و در عوض یک تشویقکننده باشم که از هنرمندان جلوی دوربین حمایت میکند. اصل ماجرا این است که من دیر یا زود میمیرم. مطمئناً مرگ خودم را پیشبینی نمیکنم، اما حالا ۶۲ ساله هستم – خودتان حساب کنید. وقتی ۶۰ ساله شدم، گفتم: «اگر الان نه، کی؟ اگر من نباشم، چه کسی؟» اینطور نیست که بلومهاوس تلفن را برداشت و به من پیشنهاد امضای قرارداد بدهد. من از این واقعیت استفاده کردم که «هالووین» ۲۰۱۸ یک موفقیت بزرگ بود و ما قرار است دو فیلم دیگر با هم بسازیم.
جالب است در تمام این سالها با وجود بازی در فیلمهای متفاوت، بههرحال راه بازگشت به وحشت را پیدا میکنید، بهویژه از وقتی گفتید که چقدر از این ژانر بدتان میآید.
فقط به این دلیل که من خیلی راحت میترسم. دوست ندارم بترسم؛ راستش را بخواهید از آن متنفرم. وقتی ۱۵ سالم بود، پدر و مادرم «جنگیر» را نشان دادند و دوستانم من را مسخره میکردند چون بدجور ترسیده بودم. آنها پشت سرم میدویدند و میگفتند «دیمی، چرا این کار را با من میکنی؟ خواهش میکنم، دیمی؟» اولین ماشین من یک مرکوری کاپری مدل ۱۹۷۲ بود و حدس بزنید روی پلاک آن چه نوشته شده بود؟ – «دیمی»! و آن موقع من یک دختر ۱۶ ساله خیلی ترسو بودم و علاقهای به این ژانر نداشتم؛ بنابراین خودش طنز است که آخر سر با ترسیدن پول درآوردم.
فکر میکنید این احساس هیچ دلیل عقلانی دارد یا فقط طنز تلخ است؟
فکر میکنم همین است که هست. اگر ازلحاظ شخصیتشناسی دنبال دلیل عقلانی برای کارم بودم، نمیتوانستم موفق باشم. من هرگز بهطور رسمی آموزش بازیگری ندیدم، اما یک حس شهودی از نحوه اجرا داشتم. در راهرو خانه دوران کودکیام مینشستم و وانمود میکردم یک منشی هستم و به تلفنهای رئیس خیالیام جواب میدهم. کاری که حالا انجام میدهم هیچ تفاوتی با آن ندارد – همه فقط به خاطر اعتقاد به کاری است که انجام میدهم و در حال حاضر، فقط میخواهم قبل از مرگ تقدیر خلاق خودم را نشان دهم، چون ایدههای زیادی دارم که دوست دارم به اشتراک بگذارم. هر روز صبح با یک آتش در شکمم بیدار میشوم، انگار که دوباره ۱۴ ساله شدهام و این فوقالعاده هیجانانگیز است.
منبع: وگ (کیتون بل)