مجله نماوا، رضا صائمی
وقتی که فیلم شاید وقتی دیگر را در دهه ۶۰ تماشا میکردم هرگز فکر نمیکردم که شاید وقتی دیگر، در سه دهه بعد درباره آن بنویسم. فیلمی که تماشای آن شاید برای منی که هنوز کودک بودم سنگین به نظر میرسید، اما به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد و فضا و حس و حال آن تا سالها در خاطرم ماند. حالا تماشای دوباره آن تجربه یک حس نوستالژیک سینمایی بود که انگار بخشی از خاطرات گذشته را تداعی میکند.
فیلم شاید وقتی دیگر گرچه سومین فیلم بلند بهرام بیضایی بعد از انقلاب و پس از فیلم «مرگ یزدگرد» بود، اما به دلیل مشکلات و ممیزیهایی که به دلیل حجاب بازیگران بر «مرگ یزدگرد» خورد نتوانست به اکران عمومی برسد و فیلم «باشو غریبهای کوچک» بیضایی نیز به واسطه برخی خوانشهای سختگیرانه و بدفهمیها از موقعیت جنگ نمایشش تا سالهای بعد به تاخیر افتاد تا «شاید وقتی دیگر» به عنوان نخستین فیلم به نمایش درآمده بهرام بیضایی در سال ۶۶ شناخته شود. فیلم اولین بار در جشنواره ششم فیلم فجر به نمایش درآمد و موفق شد تا لوح زرین بهترین فیلمبرداری و نامزدی در ۳ رشته موسیقی (زندهیاد بابک بیات)، تدوین (بهرام بیضایی) و صدابرداری (جهانگیر میرشکاری، بهروز معاونیان و اصغر شاهوردی) را به نام خود ثبت کند.
قصهای ساده با روایتی پیچیده
فیلم شاید وقتی دیگر قصهای ساده، اما روایتی پیچیده داشت که با فضاسازیهای نامتعارف از حیث بصری در زمانه خود میتوان آن را تعریف کرد. با قصهای جذاب از دو خواهر دوقلو که در پس آن میتوان دغدغههای فیلمساز درباره بحران هویت و سویههای روانشناختی آن را جستجو کرد. یک گوینده گفتار متن فیلمها و برنامههای تلویزیونی به نام مدبر در جریان کارش، متوجه میشود در صحنهای از فیلم مستند مقابلش همسرش کیان در کنار مردی ناشناس در اتومبیلی نشسته است. او از این قضیه دچار ناراحتی و بدگمانی میشود و میکوشد با حرفهایی کنایی و در پرده، همسرش را به اعتراف برانگیزاند. اما تلاشهایش مثمر ثمر واقع نمیشود.
از طرف دیگر کیان حواسش به بیماری والدینش معطوف است و چندان متوجه حرفهای مدبر نمیشود. مدبر در رفتارهای همسرش دقیقتر میشود و متوجه یک جور اضطراب در او میشود و همچنین رفتارهایی عجیب مثل غیبتهای ناگهانی، تلفنهای مشکوک، انزوا و افسردگی و نیز کابوسهایی که در خواب میبیند.
مدبر به جستجویش ادامه میدهد و سرانجام درمییابد نگرانی او نه بیماری والدینش بلکه ترسهایی روانی و به جا مانده از دوران کودکی است که پیرامونش را احاطه کردهاند. مدبر با کمک دوستانش منزل مرد غریبه در فیلم را پیدا میکند و میفهمد که او یک عتیقه فروش است. یک روز بیآنکه از جستجوهایش به کیان چیزی گفته باشد، او را با خود به مغازه عتیقه فروش میبرد و هر دو با تعجب به همسر عتیقه فروش که کاملا شبیه کیان است مینگرند.
در نهایت معلوم میشود که او خواهر گمشده دوقلوی کیان به نام ویدا است و والدین فعلی کیان در اصل پدر و مادرش نیستند. پدر کیان و ویدا به هنگام طفولیت آن دو مرده بود و مادر هم ناچار شده در اثر فقر و تنگدستی، کیان را بر سر راه گذارد و بعدا زوجی جوان او را یافتهاند و به فرزندی پذیرفتهاند.
در واقع «شاید وقتی دیگر» را میتوان فیلمی در ژانر معمایی و سایکودرام دانست که در اجرا و روایت به فضای تاتری نزدیک میشود. برخی همین ساختار روایی و اجرایی را از جمله اغراق در بازیها و کنش و واکنشهای روانی سوسن تسلیمی به عنوان بازیگر اصلی فیلم که در سه نقش (دو خواهر و مادرشان) بازی کرده را نقطه ضعف فیلم دانسته و آن را از روایت سینمایی دور میدانستند. بسیاری نیز این فیلم را با «مارنی» آلفرد هیچکاک مقایسه کردهاند که قصهاش درباره زنی منزوی بود که دست به دزدی اشیاء نازل میزد و سرانجام نامزدش درمییابد این رفتار غریب ریشه در یک عقده به جا مانده از زمان کودکی دارد. با این حال مولفههای بصری و روایی بیضایی در روایت این قصه و شخصیتپردازیاش به ویژه در نمایش تنشها و پیچیدگیهای موقعیت روانی زن قصه در کنار موسیقی تاثیرگذار فیلم، «شاید وقتی دیگر» را به اثری مستقل تبدیل کرده است. فیلمی که در دو لایه به شکل موازی پیش میرود. در لایه بیرونی شاهد روایت یک درام معمایی خانوادگی هستیم و در لایه درونیتر مساله بحران هویت و چگونگی مواجهه با آن برجسته میشود. در واقع آنچه در ذات دراماتیک فیلم وجود دارد معمای هویت یک زن است. زنی که گویی سالهاست در جستجوی هویت گمشده خود میگردد. فارغ از این درونمایههای مضومنی و سویههای روانکاوانه درام، «شاید وقتی دیگر» از حیث کاربست تکنیکهای سینمایی و خلق یک زیبایی شناسی بصری منحصر به فرد هم حائز اهمیت است و آن را باید یکی از بهترین فیلمهای بهرام بیضایی در کارنامهاش دانست.
تماشای فیلم شاید وقتی دیگر در نماوا