مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
مینی سریال «دوپسیک» (Dopesick) تولید هولو، بحران اعتیاد به مواد افیونی (اُپیوئید) در ایالات متحده بخصوص قرص مسکن آکسیکانتین تولید شرکت داروسازی پوردو فارما و برخی از افراد متأثر از آن را به تصویر میکشد. این سریال هشت اپیزودی در فاصله اکتبر تا نوامبر ۲۰۲۱ پخش شد و مایکل کیتون، پیتر سارسگارد، مایکل استولبارگ، ویل پولتر، کیتلین دیور و رزاریو داوسون در آن بازی میکنند.
آنچه در ادامه میخوانید حاوی نقل قولها و اطلاعاتی است که ابتدا در قالب یک رویداد توییتری به میزبانی انپیآر با حضور بث میسی، نویسنده کتاب «دوپسیک» و دنی استرانگ، خالق سریال مورد بحث قرار گرفت. این دو درمورد این مجموعه تلویزیونی کوتاه و واقعی بودن اتفاقات آن صحبت کردند.
«دوپسیک» یک داستان واقعی است؟
بخش زیادی از داستان سریال واقعی است. سریال دوپسیک تا حدی بر مبنای کتاب غیرداستانی «دوپسیک: فروشندگان، پزشکان و شرکت داروسازی که آمریکا را معتاد کرد» نوشته بث میسی ساخته شده است. او خبرنگاری است که مطالب زیادی درباره بحران مواد افیونی در آپالاشیا (آپالاچیا) در شرق ایالات متحده نوشته است.
زمانی که میسی در حال بررسی پیشنهادهایی از هالیوود برای اقتباس سینمایی از کتابش بود، دنی استرانگ، مدیر تولید، از قبل روی یک پروژه اعتیاد به مواد افیونی برای بخش تلویزیون فاکس قرن بیستم کار میکرد. استرانگ و میسی دیداری مهم در شیکاگو داشتند و تصمیم گرفتند با هم همکاری کنند تا به متنهای استرانگ اصالت دهند.
آنها در حین گسترش سریال تحقیقات گستردهای انجام دادند تا سریال یک حس درست پیدا کند. استرانگ و میسی با افرادی از شهرهای کوچک که به اختلال سوء مصرف اُپیوئید مبتلا بودند دیدار کردند. آنها همچنین با یک دکتر که خودش به قرص مسکن آکسیکانتین معتاد شده بود مشورت کردند و او وحشتی را که متحمل شده بود فاش کرد.
میسی میگوید: «از آنجا که ما در حال مستندسازیِ جنایات شرکت داروسازی پوردو فارما بودیم، لازم بود سریال تا حد امکان واقعی باشد وگرنه تأثیرگذار نمیشد.»
بااینحال، استرانگ میگوید چند شخصیت سریال «دوپسیک» خیالی هستند و قوسهای شخصیتی آنها برگرفته از داستانهای افراد مختلف است.
وقتی صحبت از اعضای خانواده سَکلر میشود که مالک و مدیر شرکت داروسازی پوردو فارما، سازنده قرص آکسیکانتین هستند، سریال رویکردی قدرتمند دارد. آنها اغلب بهعنوان آدمهایی شرور و بیرحم نشان داده میشوند که توجه چندانی به بیمارانی که معتاد میشوند یا جوامع ویرانشده از بیماری ندارند.
سریال دوپسیک همچنین یک سیستم قانونی و نظارتی را به تصویر میکشد که میکوشد سکلرها و شرکت پوردو فارما را به پاسخگویی وا دارد، اما تحت تأثیر منابع مالی، قانونی و لابیگری آنها قرار میگیرد.
بااینحال سکلرها معتقدند هیچ کار اشتباهی نکردهاند. برایان مَن، خبرنگار حوزه اعتیاد انپیآر میگوید «دوپسیک» کارایی یک داستانی واقعی را چنان بالا میبرد که نتیجه آن یک سریال تلویزیونی مؤثر است.
من اضافه میکند: «فکر میکنم یک خط داستانی نظیر “دوپسیک” در روایتی تا حدی خیالی میتواند نوعی خط ارتباطی اخلاقی به همراه داشته باشد که اغلب بسیار راضیکننده به نظر میرسد… هرچند بهواسطه مشاهدات خود در ویرجینیای غربی، اوهایو و جوامعی که از این بحران بهداشت عمومی آسیب دیدهاند، بعید به نظر میرسد شرکتها یا مدیران آنها که در تجارت اُپیوئید دخیل هستند، پاسخگو باشند.»
شخصیت مایکل کیتون بر مبنای یک دکتر واقعی است؟
مایکل کیتون در سریال دوپسیک نقش دکتر ساموئل فینیکس را بازی میکند، یک پزشک متعهد در یک شهر کوچک معدنی در ویرجینیا که یک بازاریاب پوردو فارما او را متقاعد میکند برای بیمارانش آکسیکانتین تجویز کند. درحالیکه بیماران فینیکس به این قرص اعتیاد پیدا میکند، او آن را روی خود امتحان میکند و از طریق اعتیاد و بهبودی، اودیسهای را آغاز میکند که آینه سفر بیمارانش است.
شخصیت کیتون در دنیای واقعی وجود ندارد، اما پزشکان بسیاری مانند او به شکلگیری داستان فینیکس کمک کردند.
استرانگ میگوید: «فکر کردم اگر چند شخصیت را با هم ترکیب کنم این امکان را دارم که حکایتهای بیشتر با شخصیتهای کمتر را وارد قوسها کنم تا داستانهای واقعی بیشتری در سریال باشد. با داستانسرای، نیازی نبود به حقیقت زندگی یک نفر بچسبم بلکه میتوانستم تا آنجا که میخواهم از حکایتهای زیاد استفاده کنم. میتوانستم به حقیقت جهانیتر، حقیقتی بالاتر برسم.»
ریچارد سکلر در واقعیت چگونه است؟
اریک دگنس، منتقد تلویزیون انپیآر، در نقد خود برای سریال دوپسیک مینویسد مایکل استولبارگ، بازیگر نقش ریچارد سکلر، رئیس سابق پوردو فارما، «جلوه ترسناک یک شخصیت شرور فیلمهای جیمز باند» را دارد. سکلر با بازی او یک رهبر بیرحم با مهارتهای اجتماعی کم است که بدون توجه به آسیبهای جانبی آکسیکانتین بر افزایش فروش آن تأکید دارد. آیا او واقعاً چنین شخصیتی است؟
میسی و استرانگ کتابهایی را که درباره سکلرها نوشته شده است زیر و رو کردند و با کارمندان سابق او گفتوگو کردند تا بفهمند ریچارد سکلر که حالا ۷۶ ساله است چه نوع شخصیتی دارد، اما حتی استرانگ اذعان میکند او کمی مرموز است. استرانگ میگوید: «پی بردن به این مسئله چالشبرانگیز است. واقعاً چه چیزی باعث میشود این آدم چنین کاری کند؟»
من توضیح میدهد بهعنوان یک خبرنگار در جایگاهی نیست که بداند در قلب سکلر چه میگذرد. او اشاره میکند با این که سایر مدیران و خود شرکت پوردو فارما به جرم خود اعتراف کردهاند، سکلرها بهطور جداگانه به نقض هیچ قانونی متهم نشدهاند.
من میگوید: «چیزی که میتوانم بگویم این است که ریچارد سکلر و پوردو فارما در تبدیل این شرکت به یک بازاریاب فوقالعاده پرقدرت خیلی خیلی مؤثر بودند.»
استرانگ از آنچه پس از اعتراف شرکت و برخی مدیران آن به جرم اتفاق افتاد تعجب کرد. او میگوید: «آنها هیچ راه حلی برای چیزی که رخ داده است ارائه میدهند؟ خیر. آنها درواقع بیشتر میفروشند و بیشتر فشار میآورند و حکایاتی درمورد ریچارد سکلر هست که او واقعاً نمایندگان فروش را صدا میکند و میگوید، “شما باید بیشتر از این فشار بیاورید. باید بفروشید، بفروشید، بفروشید.”»
تصویر سریال از آپالاشیا دقیق است؟
میسی نویسنده کتاب «دوپسیک» یک خبرنگار قدیمی در رونوک، ویرجینیا است. او سالهای زیادی را صرف پوشش داستانها و مردم آپالاشیا کرده است. به تصویر کشیدن دقیق این شهرهای کوچک، مردم و فرهنگ آنجا در این سریال برای او در اولویت بود.
میسی میگوید: «راستش را بخواهید، آپالاشیا بیش از یک قرن است که دور ریخته شده و من فقط میخواستم مطمئن شوم ما دقیق و انسانی به آنجا میپردازیم. آپالاشیاییها مردم واقعی هستند و بیشتر از آمریکاییهای دیگر آسیب دیدهاند.»
استرانگ از پیشنهاد میسی برای استخدام رابرت جایپ، نویسنده رمانهای گرافیکی که در شرق کنتاکی زندگی میکند، بهعنوان مشاور پیروی کرد. میسی میگوید جایپ تمام جزئیات را بررسی کرد.
میسی میگوید: «ما میخواستیم تماشاگر با آنچه واقعاً در آنجا اتفاق افتاده است، آشنا شود. خیلی از مردم با این جوامع کوچک که نابود شدهاند، آشنا نیستند.»
استرانگ میگوید: «به تصویر کشیدن آپالاشیا برای من یک اولویت بزرگ بود. میدانم پروژههای دیگر چقدر با واکنشهای منفی روبرو شدهاند… من متوجه شدم که این مسئله خیلی حساس است و باید این کار را درست انجام دهم.»
جایگاه نژاد در داستان
دگنس اشاره میکند از آنجا که سریال دوپسیک بر جوامع روستایی و عمدتاً سفیدپوست تمرکز دارد، خیلی درباره نژاد صحبت نمیکند، به این معنی که تصویر دلسوزانه سریال از کسانی که با اعتیاد مبارزه میکنند، بیشتر شامل افراد سفیدپوست میشود.
دگنس با اشاره به این که افراد غیر سفیدپوستِ درگیر اعتیاد با نگرشهای تنبیهی بیشتر مواجه هستند، میگوید: «کسانی که با این نوع مسائل درگیر هستند، همیشه این نگرانی را دارند که گروه خاصی از افرادی که با اختلال مصرف مواد دست و پنجه نرم میکنند، بیشتر مورد همدردی عموم قرار میگیرند.»
کارلتون هال، مشاور و کارشناس در زمینه پیشگیری از اعتیاد میگوید این یک موضوع همیشگی است. او توضیح میدهد: «واقعیت این است که مرگهای انبوه مرتبط با مواد افیونی و هروئین برای مدت خیلی خیلی خیلی طولانی در جوامع سیاهپوست و سبزه در سراسر کشور بوده است. بااینحال، بهجای رویکرد بهداشت عمومی که حالا یاد گرفتهایم، بیشتر از منظر عدالت کیفری و مجازات به آن پرداخته میشد.»
بررسیها نشان میدهد واکنش عمومی در جوامع شهری سیاهپوست در آمریکا که با همهگیری اُپیوئید درگیر هستند، اغلب با واکنش در شهرهای کوچک سفیدپوست مانند آنچه در سریال دوپسیک به تصویر کشیده شده است، تفاوت دارد. سیاهپوستان آمریکایی مبتلا به اعتیاد بیشتر با مجازات زندان مواجه هستند و اغلب از دسترسی به درمان و مراقبتهای بهداشتی محروم میشوند. تحقیقات حاکی از آن است که در دوران همهگیری، مرگ ناشی از سوء مصرف مواد افیونی در میان رنگینپوستان افزایش یافته است.
منبع: انپیآر