مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
خنداندن ایرانی جماعت کار سختی است. درباره مردم سایر ملل نمیدانم، اما درباره مردم خودمان به این جمله باور دارم. خاصه آنکه در بیشتر موارد آن چیزی که باعث خنده مردم در این روزگارمیشود نه حرف و حدیثهای روزمره که نگاه طنازانه به مواردی است که از خطوط قرمز فرهنگها و باورها و اعتقادت آنها عبور کند.
با گسترش روزافزون رسانههای جمعی و به طبع آن سهولت دردسترس داشتن به بسیاری از فیلم و نمایشهای طنز که فرقی نمیکند داخلی باشد یا خارجی از خطوط قرمز عبور کرده باشد یا نکرده باشد و… باعث شده نویسندگان آثار طنز برای جذب مخاطب آثارشان محدودهها و اتمسفرهای تازهای را کشف کنند تا بلکه بازار سختگیر آثار طنز، شاید رغبتی به شنیدن و دیدن آثارشان پیدا کند. این امر البته در قالب اوقات از طنز به هجو و هزل و مسخرهگی منتج میشود که نمونههای بسیاری از آنها را می توان در تولیدات سخیف فیلمها و نمایشهای به اصطلاح طنز و کمدی به وفور دید. فرقی هم نمیکند کجای جهان باشید نمونه های اینچتیتی در هرکجای جهان شاخصههای یکسانی دارند.
با این مقدمه کوتاه حال که کمی از سختیهای نوشتن و ساختن آثار نمایشی در حوزه طنز در جهان گفتیم شاید به درک بهتری از این مساله رسیده باشیم که با توجه به محدودیتها و خطوط قرمز در حوزه اعتقادی، مذهبی و فرهنگی پرداختن و اساسا وارد شدن به این عرصه در ایران چه چالشهای باورنکردنی و گاه غیرممکنی میتواند داشته باشد.
به جمله نخست متن برمیگردم که با توجه به تمام محدودیتهایی که در اینجا وجود دارد واقعبینانه باید گفت که «خنداندن ایرانی جماعت کار سختی است».
با توجه به موارد ذکر شده اما باید گفت حتی در این شرایط سخت هستند کسانی که به مدد نگاه خلاقانه شان به اطراف جامعه پیرامونی و بازتولید نگاهی طنازانه به اموری گاه بیاهمیت از نگاه بسیاری از مردم، توانستهاند هنوز بر سریر خالقان طنز تکیه بزنند.
پیمان قاسمخانی بیگمان یکی از پیشروترین افراد در این عرصه محسوب میشود که با فاصله از دیگر طنزنویسان هنوز در آثارش میتوان طراوت و تازگی را بدون آنکه به دام تکرار و کلیشه افتاده باشد مشاهده کرد.
سریال طنز روزی روزگاری مریخ به کارگردانی پیمان قاسمخانی و محسن چگینی در نگاه نخست شاید اثر ساده بدون پیچیدگیهای رایج باشد اما باید گفت «سهل و ممتنع» شاید تنها عبارتی باشد که جان کلام بسیاری از آثار قاسمخانی را معنا کند. ساده است چون پیچیده نیست و دست یافتنی، اما ممتنع است چون خلق آن از عهده هر طنز نویسی بر نمی آید. این مجموعه حاصل سالها ممارست و دقت نظر قاسمخانی در خلق اثری تازه و جدید در حوزه سخت طنزاست که هنوز هم میتوان به بخشهای مختلف مجموعهاش خندید بدون آنکه کارگردان و نویسنده اثر از خطوط قرمزی عبور کرده باشد که همه میدانیم اگر خطوط قرمز کمی کمرنگتر شود به حتم موقعیتهای طنازانهتری نصیب نویسنده خواهد شد که همراهی بیشتر مخاطب اثرش را داشته باشد.
آنچه در مجموعه طنز «روزی روزگاری مریخ» بیش از همه به چشم میآید فضای ایرانیزه شده مناسبات اهالی مریخ است چه کسانی که اصالتا اهل مریخ هستند و چه مهاجرانی که از سایر ملل به آنجا مهاجرت کردند همه گویی تحت تاثیر فرهنگ ایرانی هستند. آنجا چایخانه با قلیان وجود دارد با آن نقاشیهای قهوه خانهای که حال به جای رستم وسهراب و اسفندیار بر پردهها و دیوارهای آن شخصیتهای فیلم «جنگ ستارگان» جرج لوکاس خودنمایی میکند. لبو فروشی است و موسیقی ایرانی که از پس سالها و قرنها عباس قادری میشنوند. آنجا موسیقی و رقص بندری هنوز نشاط میآورد و سرزندگی.آنجا مترو ها هم پر از دست فروشان است. روزی روزگاری در مریخ پر است از چیزهایی که حالا قرار گرفتنشان در اتمسفری دیگر (مریخ) باعث خنده تماشاگر میشود. به نظر فرمولی ساده میآید. اما در نهایت این ایده ساده تنها از تراوشات ذهنی پیمان قاسمخانی میآید. و همین امر او را متمایز از سایر نویسندگان میکند. درست همانند همان روزهایی که مجموعه موفق «شبهای برره» را نوشت تا بعدها بسیاری کپیهای دست چندم آن را بسازند.
اتفاق مهم در نوشتههای پیمان قاسمخانی پیشرو بودن آنهاست و این امر کمی نیست.