مجله نماوا، سحر عصرآزاد
چالش یک خانواده برای احیای طبیعت
مستند کوتاه بزرگترین مزرعه کوچک: بازگشت به تلاشهای ۱۰ ساله یک خانواده برای حاصلخیزی مزرعه با روشی منحصر به فرد میپردازد؛ بداههپردازی طبیعت برای احیای اکوسیستم.
این مستند ۳۰ دقیقهای محصول سال ۲۰۲۲ آمریکا است که به تجربه زیستی واقعی جان و مالی چستر میپردازد و توسط جان چستر نوشته و کارگردانی شده است. این فیلم در واقع دنبالهای است بر مستند بلند «بزرگترین مزرعه کوچک» که او در سال ۲۰۱۸ ساخته و جوایز متعددی به دست آورده است.
محور اصلی این مستند زوجی هستند که زندگی خود را در لس آنجلس رها کرده و به مزرعهای در جنوب کالیفرنیا آمدهاند که بعد از ۴۵ سال کشاورزی مداوم و شدید، امیدی به حاصلخیزی خاک آن برای بهرهوری نداشتهاند.
با توجه به اینکه معرفی و شرح وضعیت این زوج به شکل مبسوط در قسمت اول مستند پرداخته شده، فیلمساز هوشمندانه ایجاز روایی و تصویری را برای فشرده کردن رویدادها و نتایج تجربی حاصل شده در سالهای اخیر انتخاب کرده است.
در واقع او با پرهیز از تکرار مکررات و تکیه بر نریشنی که خودش میگوید به گونهای فیلم را پیش میبرد که هم مخاطبان مستند قبلی را همراه کند هم برای مخاطبان جدید، این موقعیت و چرایی و چگونگی آن را گویا کند.
به گفته بهتر نریشن اطلاعاتی، موجز و کاربردی در پیوند با تصاویر که گزیدهای از مصائب، موانع، مشکلات و دستاوردهای خانواده چستر در عملی کردن ایده بداههپردازی طبیعت برای احیای اکوسیستم مزرعه هستند، این مسیر سخت و چه بسا ناممکن ۱۰ ساله را ثبت میکند.
چستر همچنانکه در انتخاب این شیوه متفاوت برای احیای مزرعه؛ به طبیعت فرصت بازسازی خودش را داده، در فیلم نیز اولویت خود را به ثبت نماهایی بکر و مسحورکننده از طبیعت مزرعه و زندگی حیوانات و موجودات مختلف در کنار هم داده تا دستاورد ۱۰ سالهاش به زبان تصویر ثبت شود نه یک مبحث تئوریک.
به این ترتیب نریشن در کنار اطلاعات، از حس و حال و دریافتهای این زوج از شکستها و موانع و موفقیتهای تدریجی میگوید. در این روند، این رویدادهای واقعی هستند که در بازی طبیعت و حیوانات و پرندگان و … این درام واقعی زندگی را پیش میبرند.
با این شیوه؛ رویکرد احساسی فیلم به شکل زیرپوستی وارد بافت نماها و رویدادهای محوری شده و حسی مشابه را به مخاطب منتقل میکند. مصداق این توصیف را میتوان در همدلی برانگیزی با خوک مادر (اِما) و بزغاله مصدوم دنبال کرد.
دو موجودی که تبدیل میشوند به دو کاراکتر؛ یکی به پایان دوره بهرهوری و دیگری به حیاتی تازه قدم گذاشته و دو مسیر متفاوت و ناگزیر را پیش روی دارند که مواجهه با آن، یکی از چالشهای خانواده چستر است. خانوادهای که به یک اصل معتقدند؛ همه چیز در خدمت بقای مزرعه.
در «بزرگترین مزرعه کوچک: بازگشت» فیلمساز دستمایههای مستعد را از واقعیت جاری و در حال گذر وام گرفته و مستند زندگی خود را به گونهای دراماتیزه کرده تا واجد نقاط اوج و فرود و عطف برای مخاطبی شود که جذابیت نقش مهمی در همراهیاش دارد.
همدلی از پسِ همزبانی
فیلم کوتاه ضیافت به همجواری کوتاه یک زن و مرد در جشن عروسی میپردازد که گفتوگو، آنها را به سطحی جدید از شناخت، همدلی و همراهی با یکدیگر میرساند.
این فیلم کوتاه ۲۲ دقیقهای محصول آمریکا سال ۲۰۱۷ به نویسندگی و کارگردانی جو ژیلت ساخته شده که نقش یکی از دو کاراکتر محوری را ایفا میکند. پائول؛ جوانی که ساقدوش داماد است اما تنهایی و گوشهنشینی در جشن را انتخاب کرده و با آمدن کاراکتر زن؛ جسی که از سر اجبار به این مراسم آمده، علیرغم میل باطنی شروع به حرف زدن میکند.
کلیت فیلم در زمان کوتاه همجواری این زن و مرد میگذرد و جشن عروسی بدون آنکه به تصویر دربیاید به واسطه عکسالعملها و نگاههای آنها دنبال میشود. زوجی که هر یک به دلیلی خود را در این جمع غریبه حس میکنند و همین حس درونی مشترک آنها را به برقراری ارتباط با هم وامیدارد.
کارگردان با تمرکز بر همین مولفه، فیلم خود را واجد یک فرم تصویری و شکل بیرونی کرده که تحمیلی یا محدودکننده نیست چراکه ایده مرکزی به واسطه همین تمرکز دوربین روی دو کاراکتر و تغییر اندازه نماها از مدیوم شات به کلوزآپ است که بسط و گسترش مییابد؛ بدون آنکه زیادهگو، کمگو یا مبهم و حوصلهسربر شود.
حتی تناوب معنایی بین نماهای تک نفره و دونفره به تنوع بصری در جهت بسط این همراهی و تعمیق آن کمک میکند تا در عین حال دیالوگهای پرحجم اما کوتاه فیلم، آهنگ و معنا و مفهومی تازه در جهت بسط و گسترش باورپذیر و ملموس این همجواری پیدا کنند.
گفتوگوی این زوج متضاد که مرد ساکت و آرام و زن پرشور و پرحرف است، از یک سوال آغاز میشود: چرا ساقدوش که باید کنار داماد باشد، گوشهنشینی میکند؟ پیچ و خمهایی که پائول برای فرار از جواب مستقیم، وارد این گفتوگو میکند؛ داستانکهایی را میسازد که موجز و کاربردی سویههایی کدوار از هر دو شخصیت را افشا میکند.
دلیل واقعی پناه بردن مرد به این گوشه دنج است که کاراکتر دروغگو/ صادق توأمان پائول را در همین زمان کوتاه برای جسی و مخاطب برجسته میکند. کاراکتری که تنها یک دقیقه برای ابراز ناراحتی از موقعیت دراماتیکی که در آن گیر افتاده، فرصت دارد و راز دلش را برملا میکند.
فیلمساز توانسته با تمرکز بر دیالوگنویسی و روند تدریجی توزیع اطلاعات، درام پیرامون این موقعیت ایستا را واجد پویایی کند تا مخاطب با کنجکاوی این دو کاراکتر، موقعیت و مکان ثابت آنها را دنبال کند و انتظار جرقه پایانی را در بزنگاهی دقیق و درست بکشد.
عنوان «ضیافت» بیش از آنکه اشاره به جشن عروسی باشد که بهانه کنار هم قرار گرفتن پائول و جسی است، به طراحی دقیق و حسابشده نویسنده و کارگردان برای رسیدن به یک ضیافت خارج از قاب پهلو میزند. ضیافتی که قرار است دو انسان تنها و متضاد را به واسطه نقاط اشتراکشان به هم نزدیک کرده و به همدلی برساند.