مجله نماوا، شادی حاجی مشهدی
تاکنون ۱۹ قسمت از فصل اول سریال خاتون پخش شده و این درام عاشقانه تاریخی به لحظات هیجانانگیز و نفسگیری رسیده است. «خاتون» با همه ضعف و قوتش پربینندهترین مجموعه ایرانی در بخشِ نمایش خانگی است و آنچه در چند قسمت اخیر این سریال بیش از همه جلب توجه میکند، ریتم نسبتا تند و وقوع پی در پی رویدادهای تلخ و دراماتیک پیشبینی نشده، در زندگی قهرمانان اصلی این اثر است.
البته که نمیتوان این روایت بصری را بدون تاثیرپذیری از حساسیت و دقتِ زنانه خالقش، تحلیل کرد. چرا که «خاتون» جزو نمونههای موفق در پرداختن به نقش و جایگاه چند وجهی زنان در جامعه و خانواده به ویژه در شرایط ملتهبِ متاثر از جنگ است که بخش مهمی از جایگاه و توانمندی زنان ایرانی را در الگوهای مشابه و کمتر پرداخته شده از تاریخِ معاصر ایران و بر اساس یک قصه احساسی و دراماتیک، بازتعریف می کند.
در نوزده قسمت از فصل اول این مجموعه، حوادث روزهای اشغال در حضور مزاحمِ نیروهای متخاصم در بستری از وقایع دراماتیک و سینوسوار به تصویر کشیده شد و برای مخاطبِ قصهپسندی که حالا در مقام یک مرورگر تاریخ به تماشای رویدادهای متاثر از زمان و زمانه نشسته، این عشق و نفرت و تعقیب و گریز در جغرافیای ملتهبِ ایرانِ دهه بیست حالا ملموستر از شنیدهها و خواندههای پیشین می نماید. با این توصیف ممکن است در بخشهایی از این روایتگری، ترسیمِ مختصات حقیقی و تاریخی در فیلمنامه به فراخورِ لحن درامِ قصه، چندان مستند یا دقیق نباشد، اما تقریبا همه تیپها و شخصیتهای مهم این مجموعه باورپذیر و جذاب از کار درآمدهاند.
اکنون میتوان به تاسی از لحن کلی اثر و آشنایی بیشتر با پیشینه و جهانِ هر یک از شخصیتها، آن ها را در دو سوی درگیر در این جبهه (دشمن/ مردم) یا به نوعی در دو سوی یک طیف سیاه و سفید قرار داد. به این ترتیب در این مرحله، کنجکاوی برای فهمیدن سرنوشت شخصیتها، دغدغه اصلی مخاطب و دلیل علاقهمندی او برای دنبال کردن این تعقیب و گریز است.
گریم به قاعده و درست در «خاتون»، در کنار طراحی صحنه و لباسِ کم نقص و پر از جزییات، برگ برنده دیگر این سریال است که به باورپذیری فضا و انتقال لحنِ قصه کمک میکند. همچنین، میزانسنهای پویا و زاویای متحرک دوربین در کنار کدگذاریهای فیلمساز، در تثبیت سبک فیلمسازی و نوع نگاه و استراتژی کارگردانی او اهمیت دارد. به طور مثال، نام سینما مایاک با فیلم رابین هودِ روی پردهاش، کافه پولونیای لهستانیها، سقاخانههای محلی در کوچههای تنگ و باریک، نمایش خشونت و قدرت اجرایی اراذل و اوباش تهران در دهه بیست، شب نامههایی که در دفاتر روزنامهها چاپ میشوند، آذوقهای که به دست عیاران و برای مردم از محتکران سودجو دزدیده میشود، متفقینِ بانفوذی که با دریافت پول، هرگونه مجوزی را صادر میکنند و … همه ردپاهایی از این گوناگونی اجتماعی و فرهنگی و آشفتگی رفتاری در دوران جنگ است.
تلخی بیپایان جنگ و تلاش برای استقلال
بیشک دراماتیکترین رویداد اجتماعی – سیاسی وقوع جنگ است؛ جنگ تلخترین و مخربترین نوع خشونت سیاسی است. هرچند برخی از پژوهشگران، وقوع جنگ را غیرقابل اجتناب و جزء جداییناپذیر فرهنگ انسانی میدانند، اما دیگران بر این باورند که جنگ تنها در شرایط اجتماعی فرهنگی یا زیستمحیطی خاص گریزناپذیر است. جنگ مفهومی جهانی است که نوع و وسعتش توسط جامعهای که هزینههایش را میپردازد تعیین میشود.
از این منظر باید سهم عمده موفقیت سریال «خاتون» را در به تصویر کشیدن جایگاه مردم ایران، به ویژه زنان این مرز و بوم، در ساختار سیاسی و اجتماعی دهه بیست، دانست و خاتون را نمونهای از زنانی دانست که با وجود همه تلخیها و دشواریها در برابر سلطه و محدودیت ایستاده و راه استقلال خود را باز مییابند. صرفنظر از این نگاه فمینیستی، آنچه در «خاتون» بیش از پیش، قوام یافته و روند درستی پیدا کرده، دستیابی به قدرت تغییرِ شرایط، بدون اتکا به نیروهای مردانه است؛ به این ترتیب «خاتون»، رفته رفته آموخته که به جای تکیه بر مردان زندگیش، خود منشا تغییر و تاثیر باشد و برای تحقق این هدف، علیرغم یادآوری تلخیهای گذشته، حاضر به رویارویی با شیرزاد شود و عملا در گروه رابین هودیها که حالا شوربختانه، در راه نجات دوستانِ همرزمشان، گرفتارِ خشم شیرزاد و دسته اوباش خودمختار شدهاند، تصمیمگیرنده نیز باشد.
به نظر میرسد تینا پاکروان در «خاتون»، با نگاهی منصفانه، سهم برابر مردان و زنان مبارز را برای دفاع از این مرز و بوم، در بزنگاه مهمی همچون جنگ، به تصویر میکشد. او اگرچه با محوریت شخصیت اصلی زن قصه، یعنی خاتون، روایت را هدایت کرده است، اما همچنان مبارزات بیوقفه مردان، در کسوت گروه عیاران، روشنفکران چپگرا و نیروهای مبارز مردمی را در صف اول رویارویی با اجنبیها نشان میدهد. در این مجموعه زنان نیز، در مقام مادر، همسر یا همراه، در کنار مردمی به تصویر کشیده شدهاند که برای دفاع از وطن، از جان و مال خود دست شسته یا عزیزان خود را از دست دادهاند.
مرز باریک دوست و دشمن
از شهریور بیست تا کودتای ۳۲، سالهای مهم و پرالتهابی بر ایران گذشت، حضور احزاب و گروههای سیاسی مختلف در دهه بیست، همزمان با وقوع جنگ جهانی دوم، فضای مغشوش و نامطمئنی را در ایران ایجاد کرده بود و آزادی مطبوعات در حضور نیروهای بیگانه به خطر افتاده بود، اکنون بین فریاد آزادی خواهانه روشنفکران علیه دیکتاتوری و تلاش برای رهایی از اشغال و اشغالگران، مرز دوست و دشمن بسیار باریک و نامشخص بود. در این زمان دغدغه اصلی خاتون و همفکرانش که به واقع حفاظت از شرف و کیان وطن در برابر اجنبی است، با تسویه حسابهای شخصی سرهنگ ملک در عشق خودخواهانه و نافرجامش به خاتون گره خورده است. در همان حال که خاک ایران ناخواسته، توسط نیروهای متخاصم روس از شمال و انگلیس از جنوب، مورد اشغال و تجاوز قرار گرفته، آزادی بیان مردم محدود شده و عملکرد مطبوعات نیز در ابراز واکنش به اخبار غارت و کشتار اجنبی، با سانسور و خفقان شدیدی روبروست؛ سرهنگ ملک، دم از پایداری به قوانینِ دیکته شده نظامی میدهد.
عشقی که میمیرد…
شیرزاد در دو راهی انتخاب بین خاتون و پایبندی به قوانین نظامی و ترس از خلع درجه، دومی را انتخاب میکند. او عشقش به خاتون را در درونش میکشد، تا غرور و پرنسیپ نظامی خود را در برابر فشار مقامات نظامی بالاتر حفظ کند. شیرزاد قلبا نمیخواهد خاتون را دستگیر و تسلیم متفقین کند، اما از سویی از همراه شدن او با رضا رابین هود نیز، بسیار خشمگین و ناخشنود است. خاتون که حالا دیگر از تغییر رویه شیرزاد ناامید شده، برای او و ماری آرزوی خوشبختی می کند و عاقبت، تاوانِ سیلی ناحقی که به صورتش خورده بود را از شیرزاد میستاند.
در قسمت نوزدهم، تکلیف مخاطب با شخصیت شیرزاد روشن میشود؛ چرا که امید تحول یا کورسوی امیدی که به شعلهور ماندن عشق او به خاتون در پسِ ذهنِ مخاطب وجود داشت آشکارا از بین میرود. شیرزاد که دیگر از رجوع خاتون دلسرد شده و رقیب تازه نفس، عیار و عاشقپیشه را در برابر خود میبیند، زخمخورده و جریتر، برای دستگیری رضا و خاتون به آب و آتش میزند.
دمیدنِ صبحِ امید با تولد ایران
خاتون نام طفلی را که در راه دارد «ایران» گذاشته و این کودک برایش نوید زندگی تازه در این خاکِ به خون نشسته است. برای مردمی که بیش از پیش در تنگناهای اجتماعی و اقتصادی قرار گرفتهاند، تلاش رابین هودیها برای توزیع آذوقه بین محرومان، هرچند اندک، اما دلگرمکننده و موثر است.
همزمان، عدهای به هر وسیله و از هر راه، سعی در بهبود شرایط برای مردم رنجدیده دارند و در این میان خاتون میخواهد جزو کسانی باشد که برای یاری رساندن به مردمان وطنش، از خواستههای قلبی خود گذشته است.
به نظر میرسد خاتون در برابر اشتیاق رضا، برای دوباره عاشق شدن تردیدهایی در دل دارد، این تردیدها دلایلی کاملا زنانه دارد. خاتون پس از مرگ فرزندش، جدایی از شیرزاد و فرارش از زندان، قلبا از گریز و گداز خسته است و به دنبال ثبات و پایداری در یک خانواده است. میخواهد فرزندش سایه پدر و مادر بر سر داشته باشد. پرسش اصلی این است که آیا رضا میتواند در کنار او و فرزندش زندگی تازهای در امنیت و آرامش شروع کند یا اینکه این تلاطم و عدم ثبات، ادامه خواهد داشت؟
در این مرحله و پس از ۱۹ قسمت، مخاطب به شکل ناخودآگاه، آماده پذیرش تغییرات تازه در وضعیت قهرمانان قصه است. مرگ شاگردِ حاج ضراب، زخمی شدن رضا و اعتراف آشکار گوهر به علاقهاش به او و درگیری خاتون و دکتر با نیروهای متفقین در صلیب سرخ ، حوادث تازه و لحظات هیجانانگیزی را رقم میزند که بیننده را برای تماشای قسمتهای بعدی مشتاق میکند.
تماشای آنلاین سریال خاتون در نماوا