مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
مردم صداقت را ترجیح میدهند یا قصهسرایی؟ همه ما این آزمایش فکری را داشتهایم که یک نفر از رختکن بیرون میآید و از همسرش میپرسد: «من را چاق نشان نمیدهد؟» احتمالاً اکثر ما موارد مشابه را تجربه کردهایم و اگر کسی باشد که دوستش داریم، احتمالاً بهجای واقعیتِ دور از احساس، از روی مهربانی، بیشتر به سمت تملقگویی میرویم. وضعیت زمانی سختتر میشود که بخشی از خودمان، چیزی که به آن اشتیاق داریم یا حرفه خود را به اشتراک بگذاریم. وقتی از دیگران دعوت میکنیم ما را قضاوت کنند، واقعاً چقدر پذیرای شنیدن نظر واقعی آنها هستیم؟ حقایق را میخواهیم یا حرفهایی که به ما احساس آرامش بدهد؟ و دروغ گفتن چقدر راحت است؟
اینها تعدادی از پرسشهای فیلم تو به احساسات من صدمه زدی (You Hurt My Feelings) است که حتی با وجود اکران در ماه می، با اطمینان در بین بهترین فیلمهای سال قرار میگیرد. در فیلم، نویسندهای به نام بث (جولیا لوئی-دریفوس) بهطور تصادفی متوجه میشود شوهرش، دان (توبیاس منزیس)، کتابی را که او دو سال است روی آن کار میکند، واقعاً دوست ندارد و با این که از روی تعارف دائم او را تشویق میکند، از آن متنفر است. این افشاگری، پیامدهای ادامهداری در زندگی بث دارد و تهدیدی برای احساس رضایت و مراقبت است که این زوج در گذر سالها برای هم ایجاد کردهاند.
«تو به احساسات من صدمه زدی» به نویسندگی و کارگردانی نیکول هولوفسنر («دوستداشتنی و شگفتانگیز»، «لطفاً کمک کنید»)، یک شاهکار مینیاتوری است. او مانند بهترین فیلمهای خود ایده کوچکی را میگیرد و مثل یک دلمه با آن تا میکند تا جایی که به چیزی بسیار بزرگ، دردناک و غیر قابل نادیده گرفتن تبدیل میشود.
فیلم او مکاشفهای در خودناباوری و ناامنی است (که شاید در بین افراد خلاق که روحشان را در حرفه خود عیان میکنند، بیشتر احساس میشود)، اما به روشهای بسیار دلپذیر، گیرا، بامزه و پرمعنی.
هولوفسنر موقعیت بث در فیلم را به «یک کابوس کامل» تشبیه میکند و میگوید: «از خودم میپرسم اگر کسی بتواند من را دوست داشته باشد و درک کند، اما فیلمهای من را دوست نداشته باشد یا درک نکند… میتوانم با آن رابطه – عاشقانه یا هر چیز دیگر – زندگی کنم؟»
خوشبختانه، این اتفاق در زندگی واقعی برای هولوفسنر نیفتاده است، هرچند این ایده همیشه ذهن او را درگیر میکند. او میگوید: «فکر میکنم بیشتر آدمهای زندگی من قدر فیلمهایم را میدانند؛ پس خیلی خوششانس هستم، اما اگر…»
پروژه از کجا آغاز شد؟
چند سال بود هولوفسنر نسخههای متفاوتی از فیلمنامه «تو به احساسات من صدمه زدی» مینوشت، اما نسخه نهایی حدود دو سال پیش آماده شد. درحالیکه تأمین بودجه تولید فیلم مدتی طول کشید، فیلمبرداری بهسرعت انجام شد و درمجموع در ۲۲ روز به پایان رسید. او از همان ابتدا لوئی-دریفوس را برای نقش بث در نظر داشت.
این دو در ۲۰۱۳ در فیلم کمدی رمانتیک بسیار دلنشین «بحث کافی است» با هم کار کرده بودند که یکی از آخرین (و بهترین) نقشآفرینیهای جیمز گاندولفینی فقید را به نمایش گذاشت. آن فیلم موفقیت بزرگی برای هولوفسنر به همراه داشت و در سطح جهانی تا حد زیادی تحسین شد (فیلم در وبسایت راتن تومیتوز ۹۵ درصد آرای مثبت منتقدان سینما را دارد) و بیش از سه برابر بودجه هشت میلیون دلاری خود در گیشه فروخت.
درحالیکه هولوفسنر یک دهه جالب را پشت سر گذاشت (که در آن دو فیلمنامه او را کارگردانان دیگر روی پرده آورند، ازجمله فیلم بسیار خوب «هرگز میتوانی مرا ببخشی؟»)، او میدانست دوست دارد دوباره با لوئی-دریفوس کار کند.
سینماگر ۶۳ ساله نیویورکی توضیح میدهد: «من همیشه از طرفداران سرسخت جولیا بودهام و این واقعیت که او میخواست در “بحث کافی است” بازی کند، هیجانانگیز بود. ضمن این که کاملاً مناسب آن نقش بود؛ بنابراین از او درخواست کردم. نمیدانستم این اتفاق میافتد، اما وقتی افتاد، میخواستم دوباره با جولیا کار کنم و بلافاصله هم کار کنم. سالها گذشت و فرصت نشد. وقتی ایده “تو به احساسات من صدمه زدی” به ذهنم رسید، پیشفرض داستان را برای او تعریف کردم و گفتم: “برای تو جالب است در فیلمی با این موضوع بازی کنی؟” و او گفت: “آره.” با تائید جولیا توانستم فیلمنامه را بنویسم یا با در نظر داشتن او به نوشتن ادامه دهم که یک نعمت بود، چون میتوانستم تصویر او را در نقش بث مجسم کنم. مثل یک هدیه بود.»
او ادامه میدهد: «موضوع فیلم خیلی پیچیده نبود. اینطور نبود که مثلاً من از جولیا بخواهم نقش یک تفنگدار دریایی را بازی کند. مبنای همه این شخصیتها اساساً نسخههایی از خودم است.»
از سوی دیگر، هولوفسنر همکاری توبیاس منزیس با شارون هورگان در سریال «This Way Up» را دیده بود (منزیس در دیگر سریال موفق او، «فاجعه» نیز بازی کرده بود.) و او در ذهنش نقش بست. هولوفسنر میگوید: «من توبیاس را در کاری دیدم و گفتم: “من این آدم را میخواهم.” اما نمیدانستم میتوانم او را داشته باشم یا نه؛ بنابراین آن را مسلم فرض نکردم، اما میدانستم میتوانم لوئی-دریفوس را داشته باشم (میخندد). بازی توبیاس در این فیلم یک امتیاز بزرگ بود که من لزوماً همیشه آن را ندارم.»
منزیس نیز از این که فرصت پیدا میکرد با هولوفسنر کار کند، هیجانزده بود. بیشتر مردم ممکن است این بازیگر توانای تئاتر را با مجموعههای تلویزیونی خیلی جدیتر (و خیلی بریتانیاییتر) مانند «بازی تاج و تخت»، «غریبه» و «تاج» بشناسند، اما او یک طنز فوقالعاده خشک در خود دارد که عموماً در سریالهای کمدی بریتانیایی میبینیم. منزیس در «تو به احساسات من صدمه زدی» در نقش یک درمانگر که میترسد بیمارانش در بهترین حالت هیچ نکته سازندهای از روشهای درمانی او دریافت نکنند و در بدترین حالت از او متنفر شوند، جلوهای بسیار گرم دارد.
حضور آرام، اما جذاب منزیس کاملاً با حال و هوای فیلم مطابقت دارد و او خوشحال بود خودش را با هر چیزی که هولوفسنر برای فیلم میخواست وفق بدهد. فیلمهای هولوفسنر تعدادی از بهترین شخصیتهای زن تاریخ سینما را دارند، اما منزیس در اینجا کوتاه نمیآید.
بازیگر ۴۹ ساله لندنی توضیح میدهد: «واقعاً همهچیز به سبک نوشتن مربوط میشود و این که نیکول چطور به دنیا نگاه میکند.»
او همچنین با تحسین زیباییشناسی فیلمهای هولوفسنر، میگوید: «فیلمهای نیکول بهنوعی روشنگر، ازنظر احساسی هوشمندانه و جالب و در عین حال بسیار خندهدار هستند. این ترکیب کمدی که در یک تجربه شخصی کاملاً خاص و موثق بافته شده است، نمونه محبوب من و از آن دسته فیلمهایی است که بسیار مجذوبم میکند؛ بنابراین این که بیایم و مدتی را در مغز نیکول بگذرانم، واقعاً هیچ جای شک و شبههای نداشت.»
در جستجوی مضامین تازه
جولیا لوئی-دریفوس آشکارا یکی از نمادهای بازیگری است و یک جذابیت بزرگ برای بیشتر تماشاگرانی که شاید نام نیکول هولوفسنر را نشنیده باشند یا با کیفیت تولیدات شرکت ای ۲۴ آشنا نباشند. اگر لوئی-دریفوس در پروژه شما باشد، داشتن تماشاگر تضمینی است.
بازیگر ۶۲ ساله نیویورکی در «تو به احساسات من صدمه زدی» حضوری بسیار تماشایی دارد، ضمن این که دیدن او در یک فیلم سینمایی فوقالعاده است، چون خیلی کم فیلم بازی میکند و بیشتر بهعنوان یک چهره تلویزیونی و بازیگر سریالهای موفق چون «ساینفلد»، «ماجراهای جدید الد کریستین» یا «معاون رئیسجمهور» شهرت دارد.
قطعاً هولوفسنر تمایل دارد دوباره با لوئی-دریفوس کار کند، اما آیا خود او را بعدازاین بیشتر در سینما خواهیم دید یا در این مقطع از دوران حرفهایاش همچنان ترجیح میخواهد در مجموعههای تلویزیونی که هفت یا نه سال ادامه دارند، بازی کند؟
لوئی-دریفوس خیلی راحت میگوید: «من خیلی خوشحال میشوم سوژههای خوب را هر جا که باشد پیدا کنم؛ چه سریالی باشد که چند سال پخش میشود یا فیلمی که تولید آن چند ماه ادامه دارد. من فقط به دنبال موضوعات تازه هستم که دست دوم نیستند و واقعاً میتوانم خودم را با آن درگیر کنم.»
لوئی-دریفوس بهراحتی میتواند به سرچشمه نبوغ جدید هولوفسنر تبدیل شود. در «تو به احساسات من صدمه زدی» که از ۲۶ ماه مه در سینماهای آمریکا اکران شد، جای یک نفر بهشدت خالی است: کاترین کینر بازیگر اصلی فیلمهای قبلی هولوفسنر که ۲۰ سال در تمام فیلمهای او ظاهر شد.
هولوفسنر میگوید: «این دومین فیلم من بدون کاترین کینر است، اما دوست دارم با او کار کنم. همکاری با او برای من یک موهبت بود. این بار نشد، اما شاید دوباره با هم کار کنیم.»
برای جذاب نشان دادن روابط نیازی به جعل نیست
جدا از سرگردانی خلاقانه بث درمورد کتاب جدیدش – که ناشر قدیمی او به آن ایراد دارد و حاضر نیست منتشر کند – او معضل مشابهی دارد که به پسرش، الیوت (اوون تیگ) مربوط میشود. الیوت میگوید روی یک نمایشنامه کار میکند و بث بی آن که حتی یک کلمه از متن الیوت را خوانده باشد، بیدریغ از او حمایت میکند تا به او چیزی را اطمینان بدهد که خودش هیچوقت در کودکی از مادرش ندید.
هولوفسنر میگوید: «فکر میکنم خیلی از مادرها میترسند بچههایشان مثل خودشان بزرگ شوند، یا با همان نگاه انتقادی که خودشان در ذهن داشتند بزرگ شوند، بنابراین بیشازحد در فکر جبران هستند و هر لحظه به بچههای خود میگویند فوقالعاده هستند. من دوست دارم با این مسئله شوخی کنم.»
ارتباط بث و پسرش در فیلم از تجربه واقعی زندگی مادری هولوفسنر الهام گرفته است. وقتی صحبت از پسران دوقلوی ۲۵ ساله او میشود – یکی یک فیلمساز مشتاق و دیگری یک خبرنگار حوزه موسیقی – او میگوید: «اگر بخواهند صادقانه نظرم را درباره کار آنها میگویم. ما رابطه خیلی نزدیکی با هم داریم و نظر من برای بچهها مهم است. خیلی سعی میکنم حمایتشان کنم، بیشتر به این خاطر که کارشان را دوست دارم که جای شکر دارد.»
اما هولوفسنر برخلاف آواتار خود در فیلم، از این که عقیده واقعی خود را ابراز کند، ترسی ندارد. او میگوید: «حمایت بیقید و شرط هزینههای خودش را دارد، چون اگر قرار است همهچیز فوقالعاده باشد، چطور میتوانید چیزها را از هم تشخیص بدهید؟» این موضوع است که در دل رابطه بین بث و الیوت در فیلم خودش را نشان میدهد. هولوفسنر میگوید: «بث میخواهد مطمئن شود فرزندش هیچوقت مورد انتقاد قرار نمیگیرد، اما این فقط یک سرزمین خیالی است.»
مبارزات و مشکلات مادری اساس تعدادی از بهترین فیلمهای هولوفسنر ازجمله «دوستداشتنی و شگفتانگیز» (۲۰۰۱) و «بحث کافی است» را تشکیل میدهد. در عین حال، سالهاست قدرت فیلمهای او از کاوش تند و تلخ انواع زنان و روابط آنها با یکدیگر ریشه میگیرد. هیچچیز بیشازحد غیر واقعی به نظر نمیرسد: او به ما زنان باهوش خودویرانگر را نشان میدهد، مادران مهربان با غرایز بد و مادربزرگهایی که نمیتوان به آنها نفوذ کرد.
وقتی از هولوفسنر سؤال میکنیم این روابط را از کجا میآورد، پاسخ میدهد: «اینها روابطی هستند که خود من دارم و افرادی که با آنها در ارتباطم، زنانی قوی، عمیق و پیچیده هستند.»
برای او که ماهیت عادی روابط واقعی را به «دوستیهای زنانه مضحک» در برخی فیلمها ترجیح میدهد، این یک دنیای مستعد برای کاوش است. هولوفسنر میگوید: «شما واقعاً نیازی ندارید برای جذاب نشان دادن روابط، چیزهای زیادی را جعل کنید.»
یک دروغ خوب بگو تا شب راحت بخوابم
یک مصاحبه خودش بهنوعی یک داستان خیالی است. اغلب یک دروغ جلایافته است. چراغها روشن هستند، مصاحبهشوندگان آرایش میشوند، همه لبخند میزنند. هر کس نقش خودش را بازی میکند. هر فیلمی «عالی» و شایسته «تبریک» است. هر هنرمندی با خوشحالی درمورد فیلم خودش حرف میزند. طرفداران این برشها از روزهای ما را میبینند، مصاحبهکنندگان و مصاحبهشوندگان که تصاویرشان با هم تدوین شده است و خیال را واقعیت فرض میکنند.
هولوفسنر میگوید: «من فکر میکنم بیشتر مردم ترجیح میدهند دروغ بشنوند و آنقدر خوب دروغ بشنوند که آن را باور کنند. یک دروغ بد، وحشتناک است. فکر میکنم بدتر از شنیدن حقیقت است یا این که اصلاً چیزی نشنویم.»
لوئی-دریفوس اضافه میکند: «اگر ندانید اصل قضیه چیست، یک دروغ خوب میتواند برای هر کس عالی باشد.»
هولوفسنر تائید میکند: «آره، دقیقاً همین است. تو به من یک دروغ خوب بگو تا شب بتوانم راحت بخوابم.»
منبع: موویوب، وگ