مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
سیلوستر استالونه تقریباً همان اندازه به معرفی نیاز دارد که رمبو به یک چاقوی بزرگتر نیاز داشته باشد یا راکی یک مشت دیگر بزند، اما او موقع صرف چای در هتل سنت رجیس در منهتن، پیش از آغاز پخش سریال جدیدش «تولسا کینگ» (Tulsa King)، میخواست یک نکته را درمورد خودش روشن کند.
آن نقشهایی که او را به شهرت رساندند – آن آدمها واقعاً خود او نبودند. مطمئناً سرسخت بودند و او سرسخت است – در ۷۶ سالگی، هنوز خوشهیکل است، هنوز بسیاری از بدلکاریهایش را خودش انجام میدهد، هنوز سیلوستر است، اما اذعان کرد با وجود نیازهای فیزیکی نقش او در این سریال، ایفای آن بهنوعی آسان بود، بهخصوص بعد از اینهمه دور، اینهمه یورش: هشت فیلم «راکی»، پنج فیلم «رمبو».
او گفت: «پنهان شدن پشت رمبو یا راکی واقعاً خیلی راحت است.» – و در اینجا سریع و عجیب و با لحنی که انگار ادای بازیگری خودش را درمیآورد، گفت: «چطوری؟»
او درباره شخصیت خود در «تولسا کینگ»، یک گانگستر چربزبان به نام دوایت مانفردی گفت: «در برخورد با این شخص باید باهوش باشید.»
استالونه برای نقش دوایت باید در قالب دیگری نیز فرو میرفت که به اجرای آن در مقابل دوربین عادت نداشت. او گفت: «سختترین کار در بازیگری این است که خودت باشی و من میتوانم بگویم در این سن، در حال حاضر، احتمالاً بهترین کارم را در این سریال انجام میدهم، چون درواقع نقش خودم را بازی میکنم.»
البته بازیگران این حرف را زیاد میزنند، اما تصور یک نقش بهتر برای استالونه که خودش باشد، سخت است. او در نقش دوایت محوشده اما همچنان نیرومند باید خود را سرسخت نشان بدهد و همزمان هوش و ویژگیهای فردی خود را به نمایش بگذارد و «تولسا کینگ» خوراکی مناسب برای بسیاری از همان افرادی است که با تماشای نزاع و کشتار استالونه در فیلمهایش در دهه ۱۹۸۰ بزرگ شدند.
تیلور شریدان، خالق سریال ۹ اپیزودی «تولسا کینگ» است که اولین اپیزود آن ۱۳ نوامبر ۲۰۲۲ از پارامونت پلاس پخش شد. این مجموعه تلویزیونی – که بهتازگی برای فصل دوم تمدید شد – مانند «یلواستون»، سریال گاوچرانی موفق شریدان (که با همکاری جان لینسون ساخته شد) بهراحتی قابل دیدن است و عناصر امتحان پس داده و مورد تأیید پدرها مانند وسترن، گانگستری، کمی تصنعی بودن هرچند دوستانه، کمی نادرستی سیاسی و کلی استالونه را ترکیب میکند.
«تولسا کینگ» برای استالونه فرصتی برای امتحان کردن چیزهای جدید است: این اولین نقش اصلی تلویزیونی و اولین حضور جدی او در نقش یک عضو دار و دسته خلافکاران است – در این مورد، یک سردسته خانوادهای جنایتکار که بهتازگی پس از ۲۵ سال از زندان آزاد شد و باید برای گسترش عملیات از نیویورک به تولسا در اکلاهما نقل مکان کند.
ضمن این که نقش او در «تولسا کینگ» با تغییر تدریجی مشهود در کارهای اخیرش بهویژه فیلمهای «کرید» مطابقت دارد. استالونه حالا پیرتر شده است، فهرست مصدومیتهای او افسانهای است و نقشهایش تحول پیدا کرده است. دنیا نیز متحول شده است، همینطور مخاطبان تصویر خاص او از مرد قوی و نیرومند آمریکایی پس از جنگ – مردی با شورت بوکس پر از ستاره در فیلمهای «راکی» و مردی که ترانه «برنده همهچیز را میگیرد» با اجرای سامی هیگار، بخشی از موسیقی متن فیلم «در اوج» (۱۹۸۷) با بازی او شد.
قهرمانان جوانتر فیلمهای پس از او – به لطف لباسهای اسپاندکس و پردههای سبز – حالا در فیلمهای متفاوتی ظاهر میشوند که شرکتهای بزرگ جهانی، برای جلوگیری از آسیب دیدن ستارههای خود یا ناراحت شدن سانسورچیهای چینی، با دقت آنها را طراحی میکنند. در این شرایط چه کاری از یک ستاره اکشن ضد کمونیسم برمیآید؟
به نظر میرسد پاسخ این سؤال، سازگاری بوده است، اما کنترلشده. یک نمونه خوب: صحنهای از «تولسا کینگ» که استالونه در تلفن خود به من نشان داد که شامل صورت یک مرد دیگر و یک اجاقگاز برقی بسیار داغ بود.
او گفت: «معتقدم اگر میخواهید خشن باشید، طوری خشونت نشان دهید که از یاد نرود.» هنگام صرف چای حواسم کاملاً جمع بود که کلماتم را با دقت انتخاب کنم.
خود استالونه یک قصهگوی زبردست، یک آدم خونگرم است که صحبتهای خود را با ارجاع به اسطورهشناسی کلاسیک و به کار بردن حرفهای زشت شیرین میکند. وقتی حرف میزند، شانه شما را محکم میگیرد و به چشمانتان نگاه میکند. خالکوبیها و عکسهای سگش را به شما نشان میدهد. عکسهایی از جراحات خود را در گوشیاش به من نشان داد: چند مهره جوشخورده در اینجا، چند پیچ در ستون فقرات در آنجا. یک بار نیز از اسب افتاد و طحالش پاره شد.
جذاب بود، حتی عکس یک حفره بزرگ در بازوی او – او گفت: «فقط یک زخم است.» – از یک ترکش.
استالونه درباره شخصیت خود در «تولسا کینگ» – و شاید همانطور که قبلاً اشاره کرد درمورد شخصیت خودش – گفت: «او وقتی باید ترسناک باشد، ترسناک است. وقتی نیست، درواقع سعی میکند شما را جذب کند، مثل یک فروشنده.»
استالونه که علاقه دیرین به اسبها دارد، گفت اولین بار شریدان را در مرکز اسبسواری لس آنجلس ملاقات کرد، زمانی که شریدان بیشتر بهعنوان یک بازیگر معروف بود. چند سال بعد، زمانی که شریدان یکی از پرطرفدارترین فیلمنامه نویسان هالیوود شده بود، با متن ایپزود اول یک سریال درباره «گانگستری که به غرب میرود» پیش او رفت.
استالونه گفت از وقتی درخواست او برای بازی در یک نقش کوچک در فیلم «پدرخوانده» رد شد، همیشه میخواست نقش یک گانگستر جدی را بازی کند. (کمدی گانگستری «اسکار» در ۱۹۹۱ این خارش را برطرف نکرد.) استالونه بهعنوان بازیگر نقش اصلی و تهیهکننده اجرایی «تولسا کینگ» قرارداد امضا کرد و شریدان هدایت کار را به ترنس وینتر سپرد که استالونه از مدتها قبل او را به خاطر کارش در دو سریال «امپراتوری بوردواک» و «سوپرانوها» تحسین میکرد.
وینتر متن اپیزود افتتاحیه را اصلاح کرد و با در نظر داشتن استالونه شروع به نوشتن و نظارت بر اپیزودهای بعدی کرد. وینتر گفت: «این یک موهبت است که متنی را در حالی بنویسید که بازیگر آن از قبل انتخاب شده است. آن صدا و آن ویژگیهای فیزیکی را در ذهن دارید. این کار از قبل برای سیلوستر سفارش داده شده بود.»
صحبت با دیگر اعضای گروه تولید، این تصور را ایجاد کرد که استالونه کاملاً با آن سفارش راحت بود، حسی که سعی کرد آن را به سایر بازیگران منتقل کند.
جی ویل که در «تولسا کینگ» نقش دستیار دوایت، رانندهای جوان به نام تایسون را بازی میکند، گفت: «او بهقدری پرانرژی بود که احساس کردم میتوانم خودم باشم و خودم را در شخصیت قرار دهم. سیلوستر اصالتی دارد که تا حد بسیار زیادی در رأس وجود اوست. او نسبت به دنیا حساس است و این حس را سرکوب نمیکند.»
آندریا سوج («معاون رئیسجمهور»، «متاسفم») که در سریال نقش یک عشق بالقوه همچنین یک مأمور اداره مبارزه با مشروبات الکلی، دخانیات، سلاحهای گرم و مواد منفجره (A.T.F) را بازی میکند، گفت استالونه را تا قبل از فیلمبرداری اولین صحنه مشترکشان از نزدیک ندیده بود. او نمیدانست چه انتظاری داشته باشد، بنابراین در لحظه با او شوخی کرد.
سوج گفت: «سیلوستر خندید و من گفتم: “خوب، پس فکر میکنم با هم مشکلی نخواهیم داشت.” او چنین شخصیت بزرگی دارد. وقتی اولین بار سر صحنه رفتم، به خودم گفتم: “خدایا، مثل کار کردن با یک شخصیت مارول یا چیزی شبیه آن است” – این سیلوستر استالونه است، میدانید؟ – و او خیلی خوشاندام و آراسته است. در عین حال واقعاً یک همکار و یک هنرمند است.»
وینتر با تائید این حرف گفت: «سیلوستر واقعاً باهوش و بامزه است. بسیار اهل مطالعه و خوشبیان و طعنهزن است. فکر میکنم مردم خیلی چیزها درباره او نمیدانند. دیدن او در حال اجرای مونولوگ آدم را بسیار شگفتزده میکند، این که میبینید چقدر بامزه است، چقدر متواضع است و چقدر احساساتی است.»
سالهای ریگان باعث ظهور تعداد زیادی ستارههای اکشن عضلانی شد، اما هیچکس شبیه استالونه نبود. او با فیزیک یک خدای یونانی، ظاهر زیبای رومی و چشمان درشت و غمگین، حسی از ترحم را منتقل میکرد و جلوه یک آدم معمولی زواردررفته را داشت – این ویژگیهایی بود که دیگر هالکهای آن عصر فاقد آن بودند. همانطور که هر بازدید از «پلههای راکی» در موزه هنر فیلادلفیا آشکار میکند، شخصیتهای استالونه، بهگونهای بیشباهت با اندرویدها و قاتلهای بیگانه، برای مردم معنایی دارند.
شخصیتهای استالونه اغلب خیلی راحت قالب کاریکاتور به خود میگرفتند، قوی و فاقد قدرت بیان خوب بودند و یک رشته طولانی از دنبالههای ناموفق و فیلمهایی که منتقدان آنها را دوست نداشتند، کمکی نمیکرد. (استالونه اذعان داشت «ایست! وگرنه مادرم شلیک خواهد کرد» بهترین کار او نبود.)
بااینحال، معروفترین ساختههای او سطحی و سادهگرایانه نبودند. راکی و رمبو در زمان خود برای بخش خاصی از مردان آمریکایی در دوران پس از ویتنام، دوران پساصنعتی که با زخمهای خشونت، نادیده گرفته شدن، از دست دادن معیشت و هدف همراه بود، معنی داشت. آن شخصیتها فهمیده بودند که چگونه زنده بمانند. با این که برخی از دنبالههای آن فیلمها مضحک از کار درآمدند، اولین فیلم «راکی» که استالونه فیلمنامه آن را نوشت و «اولین خون» که او در نوشتن فیلمنامه آن مشارکت داشت، فیلمهای عالی با مضامین بزرگ و جدی هستند.
استالونه گفت: «من واقعاً از واژه بازیگر “اکشن” نفرت دارم، چون آن را اسطورهشناسی مینامم. دیگر کسی “ادیسه” نمینوشت، اما این ذهنیت بود که ما به قهرمانان اسطورهای نیاز داریم.»
از این منظر، جذابیت «تولسا کینگ» برای اسب نر پیری مانند استالونه منطقی است: وقتی صحبت از قهرمانان اسطورهای هالیوود به میان میآید، حتی «انتقامجویان» هم نمیتوانند با گاوچرانها و گانگسترها رقابت کنند.
استالونه دیگر نمیتواند دقیقاً مثل گذشته نقش قهرمانان را بازی کند و خلاف آن را نیز تظاهر نمیکند. او گفت: «غیر قابل بخشش و خودخواهانه است اگر فکر کنم میتوانم از یک کلاه سبز ۲۱ ساله سریعتر باشم. باید با این مسئله کنار میآمدم.» اما او از این کار دست برنمیدارد، حتی اگر شخصیتهایش حالا باید صادقانه با خسارات و محدودیتهای سنی کنار بیایند.
این محدودیتها فقط فیزیکی نیستند. در اپیزود دوم «تولسا کینگ» صحنهای کمدی هست که در آن دوایت ناخواسته نشئه میشود و سفره دلش را باز میکند. یک ربع قرن از زندگی او در زندان گذشته است و حالا شبیه ریپ ون وینکل شده است. دوایت عصبانی نیست، فقط گیج شده است – «تلفن یک دوربین است!»؛ «و این ضمیرها. قضیه این ضمیرها چیست؟» – و اگرچه او با «تغییر» مشکلی ندارد، اما احساس میکند «یک نفر دائم پایههای دروازه را جابجا میکند.»
سریالهای شریدان اغلب بهعنوان برنامههای محبوب «ایالتهای قرمز آمریکا» توصیف میشود. با توجه به این که «یلواستون» در فصل گذشته بالاترین امتیاز یک سریال تلویزیونی درام را به دست آورد، این برداشت خیلی درست به نظر نمیرسد، اما تکگویی دوایت در حالت نشئگی حداقل یک خوشامدگویی برای تماشاگرانی است که مجبور نشدند به زندان بروند تا با تغییرات سریع در تکنولوژی و هنجارهای اجتماعی احساس بیگانه بودن یا سردرگمی کنند. (وینتر گفت این صحنه قرار نبود صریحاً سیاسی یا به تعبیر او «فقط بیانیهای درباره بیداری» باشد، بلکه «بهطور کلی درباره سرعت تغییر همهچیز است.») صحنه اوقات برخی را تلخ میکند، بااینحال همچنان که ادامه مییابد، تغییر جهت میدهد.
دوایت به صاحب وامانده یک مرکز فروش مواد مخدر با بازی مارتین استار میگوید: «وقتی بچه بودم، در محلهمان، حداقل میدانستم کی هستم.» بعد شانههایش را بالا میاندازد و صدایش را پایین میآورد. او میگوید: «یا فکر میکردم که میدانستم، اما راستش را بگویم؟ هیچکس هیچچیز نمیداند.»
این نیز شبیه استالونه به نظر میرسد: فروتنی در برابر خدایان. استالونه گفت هرچه بزرگتر شد و زندگی بیشتر و بیشتر درمورد از دست دادن شد، این فروتنی عمیقتر شد. بچهها بزرگ شدند و رفتند. ازدواجها به مشکل خورد. بدنها فرسوده شدند. دوستان از دنیا رفتند.
او گفت: «از ۴۵ سالگی به بعد همهچیز منها میشود؛ و چطور با این منها روبرو میشوید؟»
دقایقی بعد، او به سؤال خودش پاسخ داد: «خودت را وفق میدهی. تا تهش میروی. با چالشها مواجه میشوی.» او بهعنوان یک هنرمند همچنان به داستان توسریخوردهها اعتقاد دارد: «مرد علیه نظام، زن علیه نظام، اسطورهشناسی مدرن، بالا رفتن.» شاید جنگ و جدال مثل قبل به نظر نرسد یا احساس نشود، اما هر طور که شده باید به مبارزه ادامه داد. (شاید منظور او «بیمصرفها ۴» است که قرار است امسال اکران شود.)
و زمانی که کلی مانع مقابل شما تلنبار میشود، چه میکنید؟
او گفت: «یا غرق میشوید یا شنا میکنید.»
منبع: نیویورک تایمز (آستین کانسیداین)