مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
سینمای ایران هر لحظه با یک تراژدی روبرو میشود و مخاطبان پیگیر اخبار سینمایی، درست به مانند حسن معجونی در فیلم «خوک» ساخته مانی حقیقی با موقعیت دراماتیک رویدادهای تراژیک قتل زنجیرهای کارگردانهای سینمایی شوکی آنی را به تجربه مینشینند.
بازتاب خبر تلخ درگذشت (قتل) داریوش مهرجویی و همسرش چنان ویرانگر ذهن و روح است که گویی یک هوک محکم بر صورتمان نشسته و ضرباهنگ زمان برایمان به شماره افتاده است.
این یکی از تلخترین لحظههای تاریخ سینمای ایران است که چنین مرگ کارگردانی قدرتمند در بازتاب کلیدواژههای اساسی زیست مردم را آن هم در هولناکترین شکل ممکن به نظاره نشسته است. گویی باید همه آن التهابها، تنشها، اضطرابها، هیجانها، تلاشها و دیگر ریاکشنهای بازتاب یافته در زیست شخصیتهای درون فیلمهایش را بار دیگر مرور کنیم.
و به مهرجویی بیندیشیم که چگونه بازتابی دقیق و درست از فراز و نشیبهای زیستن را در فیلمهایش نشان داد؛ به کارگردانی مهم در تاریخ سینمای ایران بیندیشیم که بیشتر فیلمهای تاثیرگذار خود را وام گرفته از یک اثر ادبی یا نمایشنامه کلاسیک روی پرده جان داد و تلاش کرد با هر فیلم راوی یک مساله درونی (روان شناختی) یا برونی (آسیبشناسی اجتماعی) باشد.
در فیلم «گاو» که براساس قصه چهارم از مجموعه داستان «عزاداران بَیَل» نوشته غلامحسین ساعدی ساخته شد، مهرجویی تلاش کرد تا جامهای سینمایی را بر تن واژه روان شناختی توتمیسم بپوشاند و از طریق بازنمایی ارتباط شیداگونه و لطیف حسن با گاوش معنایی هنری را برای موقعیت جنون فردی به مخاطبان شناساند.
مهرجویی در فیلم «آقای هالو» که براساس نمایشنامهای به همین نام نوشته علی نصیریان ساخته شد، بار دیگر چالشهای زیستی انسان را دستمایه روایتی دراماتیک قرار داد و نبض سادگی و بازیچه شدن مرد شهرستانی در دل شهر تهران را روایت کرد.
فیلم پستچی که براساس نمایشنامه «ویتسک» نوشته گئورگ بوشنر ساخته شد، به موقعیت تلخ شخصیت تقی و استیصال و پژمردگی درونی وی پس از مشاهده آنچه بین همسرش و مهندس رخ داده، ارجاع داد و قدرت مهرجویی در بازخوانی التهابات درونی شخصیت و پاندول رفتاری وی در تردید و تصمیم و واکنش نهاییاش را به مخاطبان اثبات کرد.
مهرجویی که از ابتدای فعالیت فیلمسازی خود، علاقهای وافر به اقتباس نشان داده بود برای ساخت «دایره مینا» نیز به داستان «آشغالدونی» نوشته غلامحسین ساعدی توجه نشان داد و به موضوع حساس دلالی خون پرداخت که به توقیف میان مدت فیلمش انجامید.
مهرجویی در «اجاره نشینها» سرانجام چرخه اقتباس را به کناری نهاد و دههها پس از ساخت «الماس ۳۳»، بار دیگر به سناریویی از خود رجوع کرد و فیلمی شاهکار، پر از نماد و تأویلپذیر به نام «اجارهنشینها» ساخت که بلاشک برترین فیلم کمدی تاریخ سینمای ایران است.
آن ظرافت و هوشمندی والا در تعمیم آنچه در زیست روزمره جریان داشت به احوالات شخصیتهای این فیلم و درگیریهای میانشان، چنان «اجاره نشینها» را به فیلمی فرا زمانی بدل کرده که دیدنش در هر دورهای همچنان الهامبخش است.
اما مهرجویی برای آنکه پس از فتح قله کمدی، به قله فیلمهای روشنفکری نیز صعود کند فیلم «هامون» را ساخت و شخصیت جذاب حمید را به یک نماد مهم انسانی از تردیدها و تنشها بدل ساخت؛ شخصیتی که عرفانی ابراهیمی را به تجربه مینشیند و در جادهای از تردیدها، نشانی درست را از خداوند میپرسد.
مهرجویی در فیلم «بانو» نیم نگاهی به فیلم «ویریدیانا» ساخته لوئیس بونوئل دارد و تلاش میکند تا سویهای جدیتر از نمادپردازیهای مطرح شده در «اجارهنشینها» را با خلق شخصیت قربان سالار با بازی عزت الله انتظامی به شیوهای مستقیم و صریح بیان کند.
دیگر تجربه های مهرجویی در ساخت فیلم اقتباسی به «سارا» و «پری» بازمیگردد که به ترتیب براساس «خانه عروسک» نوشته هنریک ایبسن و نیز «فرانی و زویی» نوشته جروم دیوید سالینجر ساخته شدند. اما مهرجویی برای آنکه توجه خود به داستانهای بومی در روند فیلمسازیاش را نشان دهد فیلمهای «لیلا»، «درخت گلابی» و «مهمان مامان» را به ترتیب براساس داستانهایی از مهناز انصاریان، گلی ترقی و هوشنگ مرادی کرمانی ساخت.
پرداخت شوخطبعانه و گرم او به موضوع همیاری و آبروداری در فیلم «مهمان مامان» بار دیگر نشان داد که مهرجویی علاوه بر شناخت درست از فلسفه زیستی سرشار از لحظههای تلخ و تراژیک، میتواند مایههایی طنازانه از زیست روزمره را در زندگی بازنمایی کند.
حاصل چنین توانایی در توالی التهاب و نشاط زیستی به خوبی در احوالات شخصیت علی بلورچی در فیلم «سنتوری» قابل مشاهده بود. فیلمی که مهرجویی با برداشتی آزاد از رمان عقاید یک دلقک نوشته هاینریش بل، آن را ساخت و البته توقیف این فیلم گویا پایانی تلخ بر ذوق و انگیزه هنری وی بود و باقی فیلمهای مهرجویی دیگر آن قدرت دراماتیک را نداشت.