مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
ایمی آدامز کیف دستیاش را باز میکند و کمی کرم ضد آفتاب میزند. عذرخواهی میکند و میگوید، «من مامان خنگی هستم». یک صبح در اواخر تابستان است و خورشید بالا آمده – چیزی برای عذرخواهی نیست، اما آدامز ذاتاً مؤدب است؛ او به رصدخانه آرت دکو در پارک گریفیث نزدیک قله کوه هالیوود خیره شده است، شاید کمی خودآگاه باشد.
پیادهروی ایده او بود. یک صعود سریع همراه با نماهای کارتپستالی از نقاط دیدنی لس آنجلس: نشان هالیوود، کوههای سانتا مونیکا، خط افق نازک مرکز شهر. آدامز در حالی بهعنوان یکی از هفت فرزند خانواده در کلرادو بزرگ شد که پیادهروی برای آنها یک رسم خانوادگی بود – روش پدر و مادر آدامز برای این که او و خواهر و برادرهایش بدون مشت زدن به دیوار یا پول خرج کردن، انرژی بسوزانند.
اما مجموعهای از اتفاقات در سالهای اخیر باعث شد که او مدتی ورزش نکند. بنابراین حتی چند متر پیادهروی با کسی که بهتازگی ملاقات کرده است، باعث میشود نفس کم بیاورد. بازیگر ۴۷ ساله که شش بار نامزد اسکار شده است، در همان حال که نفسنفس میزند، به این فکر میکند که باید چگونه به نظر برسد.
او میگوید: «همیشه حس میکنم… نمیدانم ناامیدی کلمه درستی است یا نه، اما هر وقت مردم من را میبینند، همیشه میگویند: “واقعاً؟ تو اینطوری هستی؟”» لحظهای مکث میکند، بعد پاسخی را میدهد که همیشه در ذهنش است، اما هرگز نمیگوید: «بله. همینطور است.»
آدامز در سریال کوتاه «اشیای تیز» (Sharp Objects) تولید شبکه اچبیاو بازی کرد که در هشت اپیزود از هشت ژوئیه تا ۲۶ اوت ۲۰۱۸ پخش شد. این اولین نقش تلویزیونی او بیش از یک دهه پیش بود که بازی در فیلمها را شروع کرد. «اشیای تیز» که از روی رمانی نوشته جیلیان فلین («دختر گمشده») ساخته شد، بهنوعی از یک تغییر مسیر دیگر نشان داشت: نقشآفرینی آدامز – در نقش یک خبرنگار معتاد به الکل و خودآزارگر که به شهر زادگاه خود بازمیگردد تا گزارشی درباره یک سری قتلهای مرموز تهیه کند – یکی از غمانگیزترین و دلهرهآورترین کارهای دوران کاری اوست.
او با مقایسه نقش کمیل پریکر در سریال «اشیای تیز» با دیگر شخصیتهای آسیبدیدهای که در گذشته بازی کرده است، میگوید: «اما این نقش کاملاً در سطح دیگری بود.» آدامز مجذوب قاببندی مجدد و جسورانه رمان فلین در مورد کهنالگوی کارآگاهی زنانه شد. او میگوید: «این که بتوانید ژانر را انتخاب و آن را به کار خاص خودتان تبدیل کنید، چیزی است که همیشه به آن علاقه دارم – تلاش برای نادیده گرفتن انتظارات.»
اولین تجربه بازیگری آدامز ایفای نقشی مکمل در فیلم تینایجری «آخر خوشگلها» (۱۹۹۹) بهعنوان وردست کرستن دانست بود. او در «نیتهای بیرحمانه ۲» (۲۰۰۰) که مستقیم به شبکه نمایش خانگی رفت نیز نقش زنی عیاش را بازی کرد که میکوشد موقعیت اجتماعی خود را بهبود بدهد. آدامز به شوخی این مرحله از دوران کاری خود را مرحله «دختر شیطان» خود مینامد: سالهای اول ناشیانه.
مرحله دیگر در ۲۰۰۶ بود که او برای بازی در نقش یک مادر باردار در شهری کوچک در فیلم «جونباگ» برای اولین بار نامزد اسکار بهترین بازیگر زن مکمل شد. این چیزی است که او از آن بهعنوان مرحله «بیگناهان» یاد میکند، مرحلهای که در حافظه جمعی حک شد و او را به یکی از مشهورترین و محبوبترین بازیگران در آمریکا تبدیل کرد.
آدامز در ادامه با بازی در نقش جیزل در فیلم «افسونشده» (۲۰۰۷)، نهتنها با نگاهی تازه یک شاهزاده خانم دیزنی را به تصویر کشید، بلکه موج کاملاً جدیدی از فیلمهای زنده ساختهشده از روی قصههای پریان به راه انداخت. او برای فیلم «تردید» (۲۰۰۸) برای دومین بار نامزد اسکار بهترین بازیگر زن مکمل شد، فیلمی که در آن بیگناهی پذیرفتنی او در نقش راهبه خواهر جیمز، در مقابل مریل استریپ و فیلیپ سیمور هافمن که در نبردی سخت با هم هستند، داستانی درمورد خط باریک بین طبیعت انسان و پرتگاه را متعادل میکند.
بازیگر دیگری ممکن بود در همان نقطه آرام بگیرد و در منطقه امن بازی در نقش دخترهای معصوم ادامه بدهد، اما آدامز آن دهه را بازی در نقشهای متفاوت گذراند. او در «مشتزن» (۲۰۱۰) آشفته بود، در «استاد» (۲۰۱۲) بسیار مشتاق، و در «حقهبازی آمریکایی» (۲۰۱۳) حیلهگر و جسور. (او برای دو فیلم اول بار دیگر شانس دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر زن مکمل را داشت و برای فیلم سوم برای اولین بار در نقش بهترین بازیگر زن نامزد شد.)
«اشیای تیز» از مرحلهای جدید در دوران کاری آدامز نشان دارد. کمیل پریکر خبرنگار داستان، مانند زبانشناس داغدیده که در فیلم «ورود» (۲۰۱۶) نقش او بازی کرد، در میان آسیبهای خانوادگیِ حلنشده، سرگردان و ازهمگسیخته است. این مرحلهای است که آدامز آن را دوره «دمدمی و دروننگر» مینامد.
او در مورد آنچه در این نقش دیده است، میگوید.«من تاریکی و عمق خشم درونی شخصیت کمیل را ندارم، اما آن غم که باعث میشود شما به خودتان بیمهری کنید؛ فکر میکنم آن را دارم»
آدامز برای تبدیلشدن به کمیل سریال «اشیای تیز»، مانند همیشه با آمادهسازی بیشازحد شروع کرد – برنامهریزی برای فرورفتن در سرگذشت وجودی و احساسی شخصیت تا جایی که او را کاملاً باور کند. دگرگونی فیزیکی به همان اندازه طاقتفرسا بود، و او را ملزم میکرد در ۹۰ روز فیلمبرداری، هر روز صبح برای سه تا چهار ساعت زیر دست گریمورها برود تا زخمهای روی تن کمیل طراحی شود.
فلین میگوید آدامز بین «اکشن» و «کات»، «خود را کاملاً ازنظر فیزیکی، بدنی و روانی در کمیل فرومیبرد.» ژان مارک والی کارگردان هر هشت اپیزود این سریال، میگوید: «متوجه شدم صدای او چند نت پایین آمد و شیوه راه رفتن او تغییر کرد. ناگهان، شلختهتر شد.»
بسیاری از بازیگران برای خلق یک نقشآفرینی باورپذیر، شخصیت خود را کنار میگذارند. در زمان ساخت فیلم «لینکلن»، دنیل دی لوئیس آنقدر در نقش رئیسجمهور فرو رفته بود که سالی فیلد، بازیگر نقش مری تاد لینکلن در فیلم، بعداً ادعا کرد که «هرگز او را ندید.»
برخی اشاره کردهاند بیشتر بازیگران متد، که اغلب مردان هستند، ممکن است به لحاظ اجتماعی انگیزه داشته باشند که خود را در کار دفن کنند. فلین میگوید: «فکر میکنم مردان اغلب درمورد مسیر باورنکردنی که میروند خیلی اهل نمایش هستند. اگر زنان کمتر این مسیر را میروند، به این خاطر نیست که تعهد ندارند. شاید زنان کمتر پز میدهند.»
آدامز روند کاری خود را با «ابتلا به یک ویروس» مقایسه میکند، چیزی که میتواند در بدن خود احساس کند، اما به میل خود آن را سرکوب میکند. او میافزاید: «من دائماً به تجربیات دیگران سر صحنه فیلمبرداری توجه میکنم.»
آدام مککی کارگردان فیلم «معاون» (۲۰۱۹) درباره زندگی دیک چنی که ششمین نامزدی اسکار را برای آدامز (در نقش مکمل زن) به همراه آورد، میگوید آدامز و کریستین بیل – یک بازیگر متد معروف که پیشازاین دو فیلم «مشتزن» و «حقهبازی آمریکایی» با آدامز همباری بود – به یک اندازه به شخصیتهای خود در فیلم تعهد داشتند.
مککی میگوید تصویر روان آدامز از لین چنی، بانوی دوم که فیلم پنج دهه را پوشش میدهد، چنان نامتعارف بود که او و بقیه گروه او را «ایمی چنی» مینامیدند. او میگوید: «ایمی با آن صدا صحبت میکرد و ازنظر احساسی به آن سمت متمایل بود، اما شما همچنان میتوانستید او را ایمی صدا کنید و شوخی کنید و در مورد چیزهای دیگر صحبت کنید.»
آدامز چند مورد را به یاد میآورد که هنگام فیلمبرداری «اشیای تیز» سعی کرد در گفتوگوهای تلفنی با همسرش دارن لو گالو، بازیگر و هنرمند، به شیوه کمیل، تند و تیز و با چشمسفیدی صحبت کند. او با خنده میگوید: «او خوشش نیامد.»
این دو حدود دو دهه است با هم هستند، بعد از شش سال نامزد کردند، و در ۲۰۱۵ ازدواج کردند. آدامز میگوید: «من از عروسی دیگران لذت میبرم، اما از بچگی هیچوقت فانتزی عروس شدن را نداشتم.»
این زوج – که دختری ۱۱ ساله به نام آویانا دارند – به طرز معجزهآسایی زندگی خصوصی خود را پنهان نگه داشتهاند و عمدتاً از نشریات پرهیز میکنند. خانواده سه نفری در تابستان ۲۰۱۸ بهطور موقت به بروکلین نقل مکان کردند، جایی که آدامز در اقتباس سینمایی از یک رمان معمایی دیگر، «زنی پشت پنجره» به کارگردانی جو رایت بازی کرد. وقتی آویانا متولد شد، آدامز پروژههای زیادی را پذیرفت و معتقد بود برای این که یک تأمینکننده خوب باشد نیاز به «ذخیره کار» دارد، تصمیمی که بعداً پشیمان شد. حالا او گزیدهتر کار میکند تا وقت کافی برای شرکت در برنامههای مدرسه دخترش و تعطیلات خانوادگی داشته باشد.
مانند کمیل، شخصیت آدامز در «زنی پشت پنجره» که یک تریلر روانشناختی به سبک فیلمهای هیچکاک است و رمان آن در مقطعی در رتبه اول فهرست پرفروشهای نیویورک بود، مصنوع دیگری از دوره «دمدمی و دروننگر» است. او در «زنی پشت پنجره» که بر مبنای رمانی به همین نام نوشته ای. جی. فین (با نام اصلی دن مالوری) ساخته شد، نقش آنا فاکس، روانشناس کودکِ مبتلا به آگورافوبیا (برزنهراسی یا ترس از حضور در مکانهایی باز و شلوغ) ساکن شهر نیویورک را بازی میکند که باور دارد هنگام دید زدن خانه همسایه خود شاهد جنایتی هولناک در آن طرف خیابان بوده است. تصمیم آنا برای دخالت در کار همسایگان خود عواقب پیشبینینشدهای به دنبال دارد که تهدیدی برای نابودی کل دنیای او است.
آدامز در این فیلم بار دیگر نقش زنی گوشهگیر را دارد که به لحاظ روانی موقعیت پایداری ندارد. او به شوخی درباره این الگو میگوید: «حتماً به خاطر هورمونهای من است.»
بعد از دوام آوردن از مرحله «بیگناهان» – جدیت، پرهیزکاری، آن چشمهای معصوم – آیا بخشی از آدامز در جهت مخالف میدود و در کوچهپسکوچههای تاریک جستجو میکند تا ببیند چه چیزی ممکن است پیدا کند؟
او مکث میکند و با دستبند مهرهای روی مچ دست چپ خود ور میرود. نه این که از هیچیک از نقشهای قبلی خود پشیمان باشد، اما تشنه چالشهای متفاوت است. آدامز میگوید: «اگر تحت فشار قرار نگیرم هیچ احساس غرور و موفقیت ندارم، پس به هر چیزی که من را تحت فشار قرار دهد، علاقهمند هستم. ممکن است موفق شوم، ممکن است شکست بخورم، اما هر چیزی را امتحان میکنم.»
منبع: نیویورک تایمز (رجی اگوو)
تماشای سریال اشیای تیز در نماوا