مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
سریال «اسب هایآرام» (Slow Horses) که پخش آن از اول آوریل ۲۰۲۲ از اپل تیوی پلاس آغاز شد، به سبک یک تریلر جاسوسی معمولی شروع میشود – مأموری در فرودگاه برای بازداشت یک مظنون به بمبگذاری و جلوگیری از یک حمله تروریستی با سرعت تمام میدود – اما ادامه آن مانند یک تریلر نیست. چند دقیقه بعد، گری اولدمن را میبینیم که با صدای باد شکم خودش از خواب میپرد. شما در فیلمی مثل «هویت بورن» با چنین چیزی روبرو نمیشوید.
سریال، اقتباسی از سری رمانهای جاسوسی محبوب «اسلاو هاوس» نوشته مایک هرون نویسنده بریتانیایی است که با سریال اسبهای آرام در ۲۰۱۰ شروع شد، با «شیرهای مرده» در ۲۰۱۳ ادامه پیدا کرد و تا امسال درمجموع شامل هشت کتاب میشود. اسلاو هاوس نام یک ساختمان رو به ویرانی در لندن است، محل ادامه خدمت آن دسته از مأموران ام آی ۵ که به دلیل تخلفات مختلف و اشتباهات فاحش به اینجا تبعید شدهاند، به این امید که بازنشسته شوند و سرویس امنیتی ناچار نباشد با عواقب اخراج رسمی آنها روبرو شود. ریور کارترایت (جک لودن)، تازهترین عضو اسلاو هاوس است که حالا برای گذراندن روزهای کاری خود چارهای ندارد جز این که بدون هیچ دلیل مشخصی، محتویات کیسههای زباله را بهدقت بگردد.
جکسون لمب با بازی اولدمن رئیس این گروه از طردشدگان است، یک جاسوس ژولیده و نامرتب که در کتابها به شکلی بهیادماندنی شبیه «تیموتی اسپال در بدترین حالت» توصیف شده است. لمب ازنظر رفتار و رویکرد کلی به بهداشت شخصی، ضد جرج اسمایلی است، بنابراین انتخاب اولدمن (که نقش اسمایلی را در فیلم «بندزن خیاط سرباز جاسوس» بازی کرد) برای ایفای این نقش بسیار ماهرانه و کارآمد است؛ و او بهترین دیالوگها را دارد، نمونه آن، «یه روز دیگه با بهدردنخورهای ام آی ۵» و «راه انداختن شما مثل اینه که نروژ رو به یه سگ توضیح بدی.»
سریال خیلی پر سر و صدا آغاز میشود و بعد به یک دنیای چرک و مبهم میرود که مملو از مأموران رده پایین اداره امنیت داخلی بریتانیاست، مأمورانی مانند کارترایت که اشتباهات بزرگی مرتکب شدهاند و زمان زیادی را در برزخ میگذرانند تا هزینه آن را بپردازند. این ایدهای نامتعارف برای دنیایی است که بیشتر به قهرمانبازیهای شیک از جنس «مأموریت غیرممکن» و مجموعه فیلمهای جیمز باند عادت دارد، اما تماشاگران و منتقدان، سریال را تأیید کردهاند. جیمز هاوز کارگردان «اسبهای آرام» میگوید: «شگفتانگیز است. نمیتوانم بگویم احساس آرامش نمیکنم، چون دو سال و خردهای از زندگی من صرف این کار شد و اگر واکنشها غیرازاین بود، خیلی افسرده میشدم، اما چیزی که حیرتانگیز است، مثبت بودن واکنشها، میزان لذت و درگیر شدن مردم با سریال و همچنین گستردگی جهانی آن است.»
نتیجه این است که تماشاگران مجبور نیستند برای دیدن دوباره لمب و همکارانش در دفتر درب و داغون او در لندن خیلی منتظر بمانند. هاوز میگوید: «شش اپیزود اول سریال در نیمه اول سال پخش میشود. شش اپیزود بعدی نیز از قبل تصویربرداری شده و اواخر سال پخش خواهد شد و امیدواریم و قصد داریم در آینده نزدیک چند فصل دیگر هم بسازیم.»
هاوز درباره این که چه چیز باعث شد اولدمن بازی در نقش لمب را بپذیرد، توضیح میدهد: «واضح است: متن. او کتابها را هم دوست داشت، چون میک هرون برای شخصیتهایش، عمق، لایه و تاریخچه خلق کرده است؛ ضمن این که ویل اسمیت (سرپرست نویسندگان سریال) و تیم نویسندهها تنها مضامین رمانها را بهدقت به متن سریال منتقل نکردند، بلکه تحقیقات بیشتری انجام دادند تا ریشه آن شخصیتها و سفرهای آنها را بررسی کنند.»
او ادامه میدهد: «بنابراین فکر میکنم گری هیجانزده بود. میدانم او مانند من از لحن کتابها و متن سریال به هیجان آمد. این چیزی است که نشان از پیشرفت مطمئن ژانر جاسوسی بریتانیا دارد. به نظر میرسد همه شرایط سریال را درک کردهاند و خیلیها متوجه شدند حال و هوای این داستانها کاملاً در مسیر کارهای ایان فلمینگ، جان لو کاره و لن دیتون است، اما با کمی پیچ و تاب و کمی نگاه معاصر.»
وفاداری به ژانر
آیا این داستانها مبنای واقعی دارند و سازندگان سریال چقدر درمورد آن تحقیق کردند؟ هاوز میگوید: «پاسخ پرسش اول درواقع پاسخ خود میک هرون است؛ لو کاره میدانست چطور تریلرهای جاسوسی بنویسد چون خودش یک جاسوس بود، اما هرون میدانست چطور یک تریلر جاسوسی بنویسد چون داستانهای لو کاره را خوانده بود. درواقع، ممکن است برخی کارشناسان اطلاعاتی در بریتانیا، ایراداتی نسبت به داستانهای هرون داشته باشند، اما فکر میکنم این واقعیت که میتوانید آن را باور کنید، به شما میگوید ساختار این دنیا چقدر خوب است؛ احساس میکنید یک دنیای منسجم است، طوری که بهنوعی سلسلهمراتب فرماندهی را باور میکنید، برخی از نقشههای دیوانهوار را باور میکنید. از سوی دیگر، ما برای مدتی یک افسر اطلاعاتی سابق را بهعنوان مشاور استخدام کردیم که به بازیگران درباره برخی کارهای نظارتی آموزش میداد و درمورد این که جاسوس بودن چه احساسی دارد، صحبت میکرد.»
سازندگان «اسبهای آرام» همچنین از فیلمهای جاسوسی بهعنوان مرجع استفاده کردند. هاوز میگوید: «در همان مراحل اولیه یک سند تصویری ۴۰ صفحهای از نحوه اجرای سریال تهیه کردیم که شامل فیلمهای الهامبخش برای ما میشد. آن فهرست برخی نمونههای واضح مانند “بندزن خیاط سرباز جاسوس” و تعدادی از تریلرهای جاسوسی اروپایی خیلی خوب مثل “زندگی دیگران” را در برمیگرفت.»
هاوز ادامه میدهد: «احساس میکنم تریلر اطلاعاتی تا این لحظه یک تاریخچه سه مرحلهای داشته است. مرحله اول دوران بریتانیایی شامل آثار جیمز باند و لن دیتون است. بعد آمریکاییها سراغ تریلرهای اطلاعاتی رفتند و آن را به تریلر توطئه تبدیل کردند: «تمام مردان رئیسجمهور»، «سه روز کندور»، «منظر پارالاکس»… و بعد ما بهخصوص در تلویزیون بریتانیا با سریالهایی مثل لبه تاریکی و وضعیت بازی بهنوعی دوباره آن را قرض گرفتیم؛ بنابراین ما به سریال اسبهای آرام یک پالت رنگی دادیم که در فیلمهای آمریکایی و اروپایی دهههای ۷۰ و ۸۰ غرق شود. این بسیار آگاهانه بود – به نظر میرسد تاریخ دارد. واقعاً تلاش کردیم ساختار بصری “اسبهای آرام” بر مبنای میراث آن فیلمها و سریالها باشد و احساس شود به این ژانر وفادار است.»
فرورفتن در آب کثیف وان حمام
اولدمن که برای نقش وینستون چرچیل در فیلم تاریکترین ساعت (۲۰۱۷) برنده اسکار شد، درباره اسلاو هاوس و شخصیت جکسون لمب، میگوید: «اسلاو هاوس جای مأمورانی است که گند زدهاند یا یک یا چند اشتباه کردهاند و اخراج نشدهاند؛ و هدف اصلی شخصیت من در سریال این است که آنقدر فضای اسلاو هاوس را برای آنها خستهکننده کند که خودشان بروند و قید ادامه خدمت در سرویس را بزنند.»
او بازی در نقش لمب را مانند «فرورفتن در آب کثیف وان حمام» توصیف میکند و میگوید این شخصیت کاملاً از تخیل میک هرون نویسنده این سری کتابها شکل گرفت: «جکسون یک مخلوق باورنکردنی است و همهچیز در کتابها روی صفحه در دسترس بود. تنها کاری که باید انجام میدادم این بود که به او جنبه فیزیکی بدهم، صدا بدهم و بعد فقط نقشه را دنبال کنم.»
اولدمن ادامه میدهد: «خیلی از کارهایم بهعنوان یک بازیگر برای من انجام شده بود؛ آنقدر شکل گرفته بود که فکر میکردم حتی اگر از این آدم خوشم نیاید، با او میتوانم خیلی خوش بگذرانم. قلاب واقعی برای من این بود، همینطور این چرخش تازه که میک هرون در دنیای جاسوسی انجام داده است. او آن را با شخصیتهای واقعاً قابل ربط پر کرده است که مثل مردم عادی به نظر میرسند. شما هرگز در فیلم جیمز باند شخصیتها را نمیبینید که بعد از کار بهجایی بروند و نوشیدنی بخورند یا به خشکشویی بروند. “اسبهای آرام” به شکل چشمگیری، مثل یک پنجره واقعی به زندگی آنها عمل میکند.»
فصل اول سریال از هر دو کتاب «اسبهای آرام» و «شیرهای مرده» اقتباس شده است. اولدمن میگوید: «خیلی گیجکننده شده است. ما فصل دو را تصویربرداری نکردهایم. فصل اول دوازده اپیزود است. ما دو کتاب را تصویربرداری کردیم که فصل اول را شامل میشود؛ بنابراین شش اپیزود دیگر از “شیرهای مرده” در راه است. این مجموعه هشت کتاب دارد. از وقتی تصویربرداری را شروع کردیم، میک ممکن است دو کتاب دیگر را هم نوشته باشد. میخواهم بگویم او در این مورد خیلی پرکار است.»
درنهایت، اولدمن امیدوار است که ماجراجوییها در دفتر بههمریخته جکسون لمب ادامه پیدا کند. او میگوید: «امیدوارم مردم بهاندازه کافی سریال را دوست داشته باشند تا مدیران ارشد اپل ترغیب شوند کار را ادامه دهند. کتابهای میک فوقالعاده هستند و بله، من میخواهم دوباره نقش جکسون را بازی کنم.»
منبع: تلگراف، ددلاین، اینترتینمنت ویکلی