خلاص داستان غریبه The Outsider :
جنایتی در یکی از شهرهای کوچک جورجیا رخ داده است. جسد یک پسر ۱۱ ساله در جنگل پیدا شده است، که مورد آزار و اذیت قرار گرفته و به حدی آسیب دیده که به سختی قابل تشخیص است. اما شاهدان عینی، اثر انگشت و حتی فیلم دوربین مدار بسته از این جنایت وجود دارند که همگی علیه معلم دوستداشتنی و مربی ورزشی تری میتلند (با بازی جیسون بیتمن) هستند. پرونده به راحتی بسته میشود؟ البته که نه. کارآگاه رالف اندرسن (با بازی بن مندلسون) به زودی کشف میکند که دلیل بسیار محکمی برای بیگناه بودن میتلند وجود دارند: او در زمان وقوع جرم در کنفرانسی که در یک شهر دیگر برگزار شده بود حضور داشت، و حتی فیلمهای دوربین مدار بسته برای اثبات آن موجود است. هر چه شواهد بیشتری در رفع اتهام از میتلند کشف میشوند، تنش حول این پرونده شدت بیشتری میگیرد و اندرسن را به این فکر وا میدارد که آیا پای کس دیگری در میان است؟
اچبیاو از هیچ هزینهای برای غریبه The Outsider، این سریال اقتباسی استیون کینگ فروگذار نکرده است. و این موضوع خود را در پشت پرده نشان میدهد. دیدن حضور ریچارد پرایس در این پروژه همچنان مثل یک رویاست.
نام او دهههاست که در آثار ترسناک میخکوبکننده میدرخشد، که همگی ریشه در واقعیت دارند و حین تماشای آنها بیشتر از آنکه احساس کنید با یک داستان طرف هستید، حس تماشای اخبار را خواهید داشت. او فیلمنامهی برخی از بهترین عناوین اچبیاو را برای این شبکه نوشته است، از شنود گرفته تا دو و آن شب. وجه مشترک این آثار این است که فکر مخاطب را درگیر میکنند و زیر پوست او جریان پیدا میکنند.
از این جهت، غریبه The Outsider کاملا متناسب با پرایس است، دست کم اگر بخواهد در همان جهتی که کینگ در پیش گرفته قدم بردارد. این یکی از چندین رمانی است که کینگ در ده سال گذشته نوشته که بر موج واقعی جنایت میپردازد، کمتر بر آنچه که در تاریکی شب اتفاق میافتد تمرکز میکند، و بیشتر به دستورالعملها و اصول پزشکی که از همه یک پا دکتر ساخته است شاخ و برگ میدهد. این تنها اثری نیست که با اقتباس از آن سریال ساخته میشود؛ در واقع سهگانهی بیل هاجز به شکلی مشابه توسط تمپل هیل اینترتینمنت تبدیل به سریال شد. این کمپانی در کنار کمپانی خود بیتمن به نام اگریگیت فیلمز و مدیا رایتز کپیتال در ساخت این پروژه همکاری داشت.
البته نکتهای که جای تامل دارد این است که کینگ در غریبه The Outsider همچنان به نیروهای فراطبیعی بها میدهد و این قطعا مایهی آزار و اذیت پرایس است. با نگاهی به رزومهی او میبینیم که هرگز کف خیابان را ترک نکرده تا به خرافات پناه ببرد. چه رمان باشد، چه فیلمنامهی سینمایی و چه تلویزیون، او همیشه هیولاهای واقعی را برگزیده است. این موضوع علیرغم اینکه ممکن است برای خوانندگان همیشگی آثار او کمی کسلکننده شود، باعث قوت سریال شده است. چرا که این داستانی است که بر واقعگرایی تاکید دارد، به طوریکه هر کس حتی اشارهای به چیزی غیر از این بکند مورد تمسخر قرار خواهد گرفت — حتی اگر خود کینگ باشد.
این مطلب برگرفته از نوشتهی مایکل رافمن از وبسایت consequenceofsound بود.
حال به بررسی نظر سایر منتقدین میپردازیم:
کوین فالون Kevin Fallon | دیلی بیست The Daily Beast
پیچش فوقالعادهای که از مندلسن شاهد هستیم توسط کار تیمی فوقالعاده و منسجم سایر بازیگران عمق بیشتری به خود میگیرد. گذشته از برخی توسعههای سیر داستانی که اندکی تکراری به نظر میرسند، غریبه The Outsider حس اضطراب را به زیبایی تا مغز استخوان مخاطبان خود تزریق میکند.
ملانی مکفارلند Melanie McFarland | سالن Salon
نویسندگان و کارگردانهای آن این داستان را به خوبی و با مهارت ورز میدهند، هرچند سه قسمت طول میکشد تا چرخدندههای داستان روان شده و راه بیفتند. خوشبختانه داستانهای کینگ در وجود شخصیتهایش زنده هستند و متجلی میشوند. ساز و کار درونی شخصیتها داستان را پیش میبرد، و همینجاست که سینتیا اریوو در نقش هولی گیبنی وارد شده و تقریبا به تنهایی باری که بر دوش غریبه The Outsider سنگینی میکند را بر میدارد و آنرا آزاد میکند.
رابرت لوید Robert Lloyd | لس آنجلس تایمز Los Angeles Times
غریبه The Outsider به ندرت حس گیر کردن میدهد. تقریبا همهچیز در راستای پیش بردن داستان عمل میکنند، بدون آنکه هدف از این طراحی بیش از حد نخنما باشد. در تولید آن گاها تکنیکهای هنری کلیشهای به چشم میخورد — افکتهای صوتی با فرکانس پایین که حس تنش ایجاد میکنند، موسیقی کلاسیکی که حال و هوای خشونت را تشدید میکند، حرکات ترسناک و عجیب دوربین، فوکوس سطحی، و تاریکی بیش از حد. اما گذشته از آنها، غریبه The Outsider معمولا به لحاظ محتوایی بر انسانها تکیه میکند و رویکرد نتیجهبخشی دارد.
خیلی عالیه. ذهن رو بدجور درگیر می کنه، پیشنهاد می کنم حتما ببینید.