وقتش رسیده با تماشای چند فیلم هیجان انگیز، رخوت روزهای در خانه ماندن را به شور و آدرنالین تبدیل کنیم. در ادامه پیشنهاد فیلم برای دوران قرنطینه، اینبار به سراغ فیلمهای هیجانانگیزی رفتهایم که نفس تماشاگر را در سینهاش حبس میکنند. فیلمهایی از جنس تعلیق و دلهره البته نه ترس یا وحشت ژانر هارور، که آن ماجرای دیگری دارد و هیجانش هم شکل متفاوتی بهخود میگیرد.
تریلرهای هیجانانگیز یکی از محبوبترین انواع فیلم هستند که میتوانند هم مخاطب عام و هم تماشاگران خاصتر را پای خود بنشانند و هر طیف سلیقهای را راضی نگه دارند. از این نظر این فیلمها گونه خاصی محسوب میشوند. داستانهای پرحادثه و ماجراهای دلهرهآور نبض تماشاگر را در دست میگیرد و البته همین به فیلمساز این فرصت را میدهد تا به مفاهیم مختلف و عمیقتری در پس ظاهر هیجانانگیز خود بپردازد.
همچنین بخوانید:
پیشنهادهایی از سینمای ایران برای قرنطینه – خلوت شبانه
پنجره عقبی Rear Window
هیچکاک بزرگ بیاغراق پدر معنوی همه فیلمهای هیجانانگیز این چنینی است. مدل تعلیق و دلهرهای که در فیلمهای خود طراحی میکند و آن را در تاریخ سینمای بعد از خود به جا میگذارد، اصلیترین عنصری است که این فیلمها برای میخکوب کردن تماشاگر به آن نیاز دارند و به اشکال گوناگونی آنرا بازنمایی میکنند.
همه فیلمهای هیچکاک میتواند در این لیست گنجانده شود، البته به جز چند فیلم که در سالهای پایانی کار خود ساخته است. از فیلمهای دوره اولی که بعد از مهاجرت از بریتانیا به آمریکا ساخت مانند «سایه یک شک»، «مردی که زیاد میدانست» و «خانم ناپدید میشود» تا آثار میانی «طناب» و «بیگانگان در قطار»، «ام را به نشانه قتل بگیر»، «اعتراف میکنم» و «مرد عوضی». فیلمهای ذهنی و زنانهتری مانند «ربهکا»، «مارنی»، «بدنام» و «پرندگان» و شاهکارهای بزرگ استاد چون شمال از شمال غربی»، «سرگیجه» و «روانی».
همه این فیلمها آدرنالین خون تماشاگران را شدیدا جابهجا میکنند و بهترین تعبیر برایشان شاید «اصل جنس» باشد. همانطور که اشاره شد، تاریخ سینما تعلیق را از فیلمهای هیچکاک بهارث میبرد و همه فیلمهای اینچنینی بعد از هیچکاک بهشکلی وامدار آثار او هستند یا به عبارت دقیقتر پانوشتی بر تعلیقی هستند که هیچکاک آنرا به سینما هدیه کرد.
در این میان اما پیشنهاد ویژه ما برای این روزها «پنجره عقبی» است. فیلمی که به حال و هوایمان در شرایط کنونی همخوانی زیادی دارد، چراکه قهرمان فیلم با بازی عالی جیمز استوارت یک عکاس پرجنب و جوش است که پایش شکسته و در قرنطینه خانگی بهسر میبرد. بیرون که نمیتواند برود، هیچ! از روی ویلچر هم به سختی بلند میشود و هر حرکت کردنی برایش دشوار بهنظر میرسد.
«پنجره عقبی» متضمن یکی از اصلیترین و خلاقانهترین ایدههای هیچکاکی یعنی «دیدن و تماشا کردن» و به زبان سادهتر «دید زدن» آنچه نباید دیده میشده، است. هرچند همه فیلم در یک خانه نهایتا هفتاد متری میگذرد اما نه تنها نمیتوانید چشم از پرده بردارید، که در بسیاری از لحظات حتی از روی صندلی خود نیمخیز خواهید شد. «پنجره عقبی» از آن فیلمهاییست که مزهاش تا مدتهای طولانی زیر زبان هر تماشاگری میماند و احتمالا بعد از دیدنش تا مدتها با دیدگاه متفاوتتری به پنجره خانههای اطراف نگاه خواهد انداخت.
مظنونین همیشگی The Usual Suspects
«بزرگ ترین حقه شیطلان این بود که دنیا را قانع کرد که وجود ندارد» این جمله تبلیغاتی فیلم است و تا اندازه زیادی مشخص میکند که با چه فیلم بازیگوشانهای سروکار داریم. «مظنونین همیشگی» فیلمی ساخته برایان سینگل محصول سال ۱۹۹۵ است که از زمان ساخته شدنش تا همین امروز توجه تماشاگران زیادی را به خود جلب کرده. جذابیت فیلم بیش از هرچیز از فیلمنامه یکه و منحصر به فرد آن ناشی میشود و البته بازی درخشان کوین اسپیسی دوست داشتنی که اگر او را یکی از خاصترین و بااستعدادترین بازیگران دهه نود به این سو بدانیم، اغراق نکردهایم.
فیلمنامهنویس این داستان معمایی جنایی، چندسالی در یک شرکت خصوصی کارگاهی کار میکرده و در آنجا با پروندههای جنایی مختلفی سروکار داشته که ردپای آنها را میتوان در این فیلمنامه دید. تجربه شخصی فیلمنامهنویس بسیار به کمکش آمده تا بتواند از پس تعریف داستانی این چنینی بربیاید. نمیتوان درباره قصه چیزی زیادی گفت وگرنه لو میرود و مزهاش میپرد اما در این حد بدانید که پنج مرد که یگ گروه سرقت به راه انداخته اند، در کار آخرشان ناموفق بوده اند و حالا «شوسه»، یک رئیس مافیایی، آن ها را وادار می کند دست به سرقتی بزنند که انجامش عملا غیرممکن است. شهرت خشونت «سوزه» آن چنان است که می گویند وقتی تهدید کرده اند خانواده اش را می کشند، خودش این کار را کرده تا ثابت کند از هیچ کس نمی ترسد…
بعد از تماشای فیلم نه تنها نام کایزر شوسه و مدل راه رفتنش را از یاد نخواهید برد که فیلم را هم فراموش نخواهید کرد، به واسطه همین روایت خاصی که از یک داستان بهظاهر ساده سرقت، اثری غیرمنتظره و سوپر هیجانانگیز را نتیجه میدهد.
زودیاک Zodiac
یکی از بهترین و البته دستکم گرفتهشدهترین فیلمهای دیوید فینچر که در سال ۲۰۰۷ و براساس داستان واقعی از قتلهایی زنجیرهای در آمریکا ساخته شده است. واقعا معلوم نیست چطور «زودیاک» چنین مورد بیتوجهی واقع شده درحالیکه فیلم بسیار خوب و البته دیوانهکنندهایست که از همان سکانس آغازین، شاخکهای تماشاگر را بسیار تیز میکند!
پس از اولین صحنه، تماشاگر در هر لحظه منتظر است یک اتفاق ناگوار بهوقوع بپوندد و در همین راستا آدرنالین در تمام مدت تماشای فیلم، سرتاپایش را در بر میگیرد. خصوصا انتخاب دو خبرنگار کلهخر برای تعریف داستان از نقطهنظر آنها به جای مامورین قانون، باعث میشود این ترس و دلهره در تماشاگر دوچندان شود، چراکه مادام به بیپناهی قهرمان فکر میکند و او را بیشتر از یک پلیس یا مامور در برابر خطر آسیبپذیر میداند.
جسارت رابرت با بازی درخشان جیک جیلنهال و تنها رفتنش در موقعیتهای خطرناک جان تماشاگر را به لبش میرساند و این چنین «زودیاک» گیرایی و تاثیرگذاری عاطفیاش دوچندان میشود. فیلم براساس کتابی از همان خبرنگار رابرت گری اسمیت ساخته شده و پایان ناتمام پرودنده در واقعیت فیلم را هم در فضایی موهم و سرگردان به پایان میرساند.
مخمصه Heat
یکی از بهترین فیلمهای مایکل مان و از جمله چالشبرانگیزترین فیلمهای سرقتی تاریخ سینما با دو قهرمان یکه و تکرار نشدنی. این اولین نقشآفرینی رابرت دنیرو و آل پاچینو در مقابل یکدیگر بود. هرچند بیست و یک سال قبلتر هردو در «پدرخوانده ۲» حضور داشتند اما سکانس مشترکی برایشان طراحی نشده بود. همبازی شدن آنان اتفاق بزرگی را رقم زد، آنهم در دورانی که هر دو در اوج بودند و بهنظر میرسید وزن هریک در صحنه آنچنان زیاد است که نمیتوان فیلمی با حضور هردویشان را متصور شد. خود این رودر رویی پاچینو و دنیرو یکی از هیجانانگیزترین نقاط تاریخ سینماست اصلا! (البته در کنار بازی مشترکشان در «ایرلندی») صحنه گفت و گوی آنها با یکدیگر پشت یک میز بیاغراق یکی از ماندگارترین و استثناییترین صحنههای دیالوگهای دونفره تاریخ سینما است.
اما مایکل مان این امر ناممکن را به اجرا درآورد و نتیجهاش فیلمی درخشان شد با شخصیت پردازی معکوس. برخلاف کلیشه و سنت مرسوم فیلمهای سرقتی، اینبار آدم منضبط، قانونمند، جدی و ارزشی سرکره گروه سارقین بود و پلیس، که پاچینو نقش او را ایفا میکرد، آن نفر دوم بینظم و شلخته و سربههوا و شورشی است.
صحنه سرقت فیلم عالی از آب درآمده و روند تعقیب و گریزی و دزد و پلیس بازیها اختیار و عواطف تماشاگر را به چنگ میآورد و یک لحظه او را بهحال خود رها نمیکند. «مخمصه» از آن فیلمهاییست که هرچند باری آن را ببینید، از تماشای دوباره و دوبارهاش کماکان لذت خواهید برد.
رفتگان The Departed
اصلا اگر فیلمی از اسکورسیزی عزیز در میان پیشنهادهایی برای ترشح آدرنالین در بدن بهواسطه سینما حاضر نباشد، یک جای کار میلنگد. این هم از آن مواردی است که نمیتوان به یک نام اکتفا کرد. «پایین شهر»، «رفقای خوب»، «کازینو» و «دارو دسته نیویورکی» از جمله فیلمهایی از اسکورسیزی هستند که بهشدت هیجانانگیزند و حوادث و شخصیتها یکی پس از دیگری تماشاگر را مرعوب خود میکنند. «رفتگان» اما به دلیل موقعیت دوگانهای که قهرمانانش را در آن قرار میدهد، از این نظر فیلم ویژهتری است.
دو قهرمان فیلم یکی خلافکار و دیگری پلیس هرکدام به عنوان نفوذی باید وانمود کنند که دیگری هستند انگار. این تماشاگر را در موقعیت احساسی عجیبی نسبت به خود کاراکترها قرار میدهد و از سوی دیگر درک سرنوشت سرگردان آنان برایش پیچیده و پیچیدهتر میشود.
ضمن اینکه جنبههای اکشن و صحنههای درگیری «ٰفتگان» بسیار خوب ساخته شده و نگاهها را خیره خود میکند. شخصیت دیکاپریو در این فیلم یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای کارنامه بازیگری او است.
همرو دیده بودم ولی بازم ممنون