دور Away اثری مستقل از هنرمندی است که نشان میدهد برای یک آدم خلاق هیچ محدودیتی وجود ندارد. این فیلم چیزی بیش از خیالپردازی و زحمات این اعجوبه ۲۵ ساله لیتوانیایی، به نام گینتز زیلبالودیس، را نشان میدهد. هنرمندی که لایق تمام قدردانیهایی که از او میشود است. او به تنهایی ایده، طراحی، ساخت انیمیشن و موسیقی فوقالعاده آن را به عهده داشته است. در مقایسه با این داستان، افسانه جوزف کمپبل، مانند رویایی در بیداری به نظر میرسد.
همچنین بخوانید:
۲۱ پل ۲۱Bridges فیلمی جنایی با بازی برجسته ی چادویک بوزمن
دور Away با تصویری از شخصیت اصلی داستان، درحالیکه در پسزمینهای خالی، در هوا معلق است و چتر نجاتش به درختی گیر کرده است، آغاز میشود. کمی بعد مشخص میشود که او در جزیرهای قدیمیست که در آن قوانین فیزیک متفاوت است. ما نمیدانیم که این پسر چطور از اینجا سردرآورده و یا اینکه مقصدش کجاست، اما میدانیم که غول ترسناکی که او را دنبال میکند، نمیتواند کاملا بیخطر باشد. در صحنه بعد این هیولا به پسر میرسد و او را میبلعد، اما تنها برای یک لحظه و این اتفاق شروع ماجرایی سوررئال با تصاویر حرکت آهسته است که به اندازه یک ساعت و ده دقیقه بعدی فیلم طول میکشد.
ماجراجویی بیکلامی که هم مخاطب و هم قهرمان داستان برای پیدا کردن راه برگشت خود، اول باید جایگاه خود را در این دنیای عجیب پیدا کنند.
دور Away پنجمین اثر زیلبالودیس، مانند فیلمهای کوتاه قبلیش، امضای همیشگی او را به همراه دارد: داستانی با تصاویر ساده اما چشمگیر، اجتناب از گرافیکهای معمول انیمیشنها و سایهگذاریهای بسیار شبیه به واقعیت به کمک جلوههای کامپیوتری. این سبک انیمیشنسازی او، بسیاری را به یاد بازیهای ویدیویی اوایل قرن بیست و یک میاندازد، بازیهایی که در آن معمولا محیط اطراف به صورت شکلهای ساده و بیسیک نمایش داده میشد تا به بازیکنها فرصت بهتری برای درک سریعتر محیط بدهد. در دور Away ما هیچوقت مستقیما داستان را از دید قهرمان نمیبینیم، اما زمان زیادی را صرف تماشای او و این دنیای عجیب و ناآشنا میکنیم.
با اینحال، محیط اطراف نیز در صحنههایی از فیلم بسیار جذاب به نظر میرسد، مخصوصا وقتی از فاصله دور نمایش داده میشود. در مقایسه با رنگ زمینه، صورت پسر، حالت بیاحساس صورتی رنگی دارد، با بینی تقریبا صاف و موهایی قهوهای که بر روی پیشانیاش ریخته. نمایش جزییات بیشتری برای نمایش این شخصیت نیز میتوانست جالب باشد، اما اصلا ضروری به نظر نمیرسد.
با اینکه این شخصیت اصلا صحبت نمیکند، اما به کمک نشانههای مختلفی که در داستان وجود دارد میتوان به خوبی متوجه حالوهوا و افکار او شد، فلشبکی به سقوط هواپیمایی که او تنها بازمانده آن است، کوله پشتی با یک نقشه، غذاخوری و یک کلید، و مهمتر از همه موسیقی فوقالعاده زیبای زیلبالودیس که حس اضطراب و هیجان را به مخاطب منتقل میکند.
نقشه پسر نیز مانند گرافیک فیلم، شبیه نقشههای بازیهای ویدیویی است، که در آن مسیری بر روی جزیره مشخص شده است که در نهایت به یک بندرگاه میرسد. در اولین مسیر پسر با هیولا بزرگ مواجه میشود، که البته به آن ترسناکی و شروری که خیال میکردیم نیست، این هیولا نشاندهنده مرگ است و به طریقی به کسانی که در سانحه هواپیما جان خود را از دست دادهاند، اشاره دارد.
امروزه با پیشرفت تکنیکهای جلوههای بصری، خط بین فیلمهای سینمایی ساخته شده با این تکنیکها و بازیهای ویدیویی کمرنگتر شده است. بهطوریکه تماشای برخی فیلمهای اکشن مانند این است که مخاطب همراه شخصیتها مراحل مختلف را پشتسر میگذارد. ساختار دور Away نیز کمابیش به همین شکل است و به بخشهای مختلفی تقسیم شده است که کاملا مناسب ساخت یک تجربه واقعیت مجازی است.
شخصیت اصلی در مسیر خود با حیوانات مختلفی روبهرو میشود، از جمله یک پرنده زرد آسیبدیده که تصمیم میگیرد از او مراقبت کند، اما در باقی مواقع این حیوانات دیگر هستند که هوای او را دارند. معماهای کوچکی در داستان وجود دارد که در طول فیلم به جواب آن میرسیم. برای مثال کلیدی که قبلا نشان داده شده بود متعلق به یک موتورسیکلت است.
برای کسانی که این فرصت را داشتهاند که دور Away را بر روی پرده سینما ببینند، این تجربه برای آنها یا فوقالعاده بوده است و یا خستهکننده. چرا که برخی معتقدند سبک انیمیشنسازی زیلبالودیس بیشتر مناسب فضاسازی است تا تصویرسازی شخصیتها. با اینحال، این فیلم را میتوان شروع آینده درخشان این هنرمند دانست. صحنههایی در دور Away وجود دارد که به صورت دراماتیک و با سرعت وقایعی را نشان میدهد که ما را به یاد صحنه معرفی سیمبا در انیمیشن «شیرشاه» میاندازد. و صحنه گذشتن قهرمان داستان با موتور از روی دریاچه میرور نیز بسیار تماشایی است. در واقعیت حتی droneها نیز نمیتوانند به زیبایی دوربین بیجاذبه دور Away، این صحنه را نمایش دهند. با توجه به اینکه دور Away تماما حاصل تلاش فردی زیلبالودیس است، میتوان حدس زد تماشای اثری از او با کمک تیم حرفهای فیلمسازی، تا چه حد فوقالعاده خواهد بود.
این مطلب از نوشته پیتر دبروگ در سایت ورایتی گرفته شده است.