سینمای ایران، در چند سال اخیر، ازلحاظ تکنیکی پیشرفت قابلتوجهی داشته است. بهعلاوه، خو گرفتن مخاطب و سینماگر با ابزارهای خلاقانه بیان سینمایی، فصل جدیدی در تاریخ سینمای ایران بازکرده است. بااینحال و در کنار همه این پیشرفتهای تکنیکی که سینمای فرمی ایران را قویتر کرده است، فیلمنامه همچنان معضل مهمی است.
سینمای ایران، به کلام ساده، با بحران فیلمنامه مواجه است. قصههای تکراری، موجهای گذرا و نواقص بیشماری که ایدههای بکر را عقیم میکند، بیش از همیشه نیاز به رویکردی جدید در امر قصهگویی سینما را یادآوری میکند.
درحالیکه در جشنوارههای مهم سینمایی جهان، جایزه ویژه برای فیلمنامه اقتباسی این رویکرد را تثبیت کرده است، در سینمای ایران آخرین سیمرغ بلورین مربوط به جشنواره سیام بوده است. باوجوداینکه در جشنواره سی و هشتم، در میان سیمرغها، سیمرغ فیلمنامه اقتباسی هم به چشم میخورد، اما در مراسم اختتامیه، این شاخه نامزدی نداشت و طبیعتاً پیروزی هم نداشت.
در همین حال است که بیشتر سینماگران ایرانی به خود میبالند که قصههای بکر و اوریجینال را به کار میگیرند. قصههایی که اکثراً، ایدهای جذاب و متفاوت در بستر خوددارند، اما یا باشخصیت پردازیهای نامناسب، یا سیر غیرمنطقی حوادث و بیش از همه با افتوخیز غیرداستانی و غیر دراماتیک به هدر میروند.
به همین دلیل است که در این اوضاعواحوال، سینمای اقتباسی میتواند راهگشای خوبی باشد. پیوند میان ادبیات و سینما، میتواند حلقه گمشده این چند سال اخیر سینمای داستانی باشد. نگاهی به کارنامه برخی از مهمترین فیلمسازان ایرانی، نشان میدهد که تاکنون ادبیات و سینمای اقتباسی چه نقش مهمی در تبیین و تثبیت سینمای این کارگردانان ایفا کرده است و چگونه برخی از این آثار در سینمای ایران ماندگار شدهاند.
در این یادداشت مروری گذرا خواهیم داشت به اقتباس ادبی و نفوذ آن در میان برخی از مهمترین چهرههای سینمای موج نو.
همچنین بخوانید:
سینما و ادبیات – نگاهی به اقتباس ادبی در سینمای ایران
داریوش مهرجویی
از حیث اقتباس، داریوش مهرجویی پیشتاز است. شاید هیچکس بهخوبی مهرجویی نداند که چگونه با در هم آمیختن نگاه شخصی به چند اثر ادبی، میتوان یک اثر سینمایی مستقل آفرید. مهرجویی با گاو شروع رسمی موج نو در ایران را اعلام کرد. او این اثر را بر اساس مجموعه داستانی به نام عزاداران بیل و داستان کوتاه گاو نوشته غلامحسین ساعدی ساخت. وفاداری او به متن، در عین آفریدن جهان داستانی مستقل یکی از ویژگیهای مهم گاو بود. بعدتر هم مهرجویی از آثار ادبی ایرانی و خارجی زیادی برای آفرینش آثارش استفاده کرد. بااینهمه هامون شاهکار ابدی و ازلی مهرجویی، درزمینهٔ اقتباس بیهمتا است. مهرجویی کلیت اثرش را بر اساس بوف کور صادق هدایت بنیان میگذارد و از ترسولرز برای پرورش شخصیتها و فضای داستانی استفاده میکند.
نگاه شخصی مهرجویی در دایره مینا هم انعکاس مییابد. مهرجویی همانقدر که به ادبیات و در مورد دایره مینا به داستان غلامحسین ساعدی تسلط دارد، سینما را هم میشناسد. او با اعمال تغییراتی در اصل اثر، بیآنکه جوهره آن را دستکاری کند، به برداشتی سینمایی میرسد که تأثیرگذاری داستان اصلی را در بطن خود دارد.
مهرجویی از یک اثر ادبی به برداشت شخصی میرسد و آن را در فیلمش جاری میکند. با نگاهی به شخصیت دلقک غمگین شکستخورده عقاید دلقک، سنتوری را میآفریند و سارا را بر اساس خانه عروسک نوشته هنریک ایبسن و پری را بر اساس فرانی و زویی نوشته سالینجر شکل میدهد.
ناصر تقوایی
ناصر تقوایی هم در اقتباس استادی کمنظیر است. تقوایی اثر تحسینشدهاش، ناخدا خورشید را بر اساس داشتن و نداشتن ارنست همینگوی میسازد. اثری که بهزعم بسیاری، بهترین اقتباس ادبی در سینمای ایران است. تقوایی تسلط شگرفی بر ادبیات دارد و موفق میشود، داستان همینگوی را در فضایی بومی که خود با آن آشناست روایت کند. شخصیتهای ناخدا خورشید ریشه در داستان همینگوی دارند و در ذهن و دنیای تقوایی شاخه میدهند و به ظهور میرسند.
تقوایی در آرامش در حضور دیگران بار دیگر نشان میدهد که چقدر در اقتباس و دریافت شخصی استاد است. او این بار به سراغ داستانی به همین نام از غلامحسین ساعدی میرود و آرامش در حضور دیگران را میسازد. تقوایی در این اقتباس بیش از آنکه به اصل اثر وفادار باشد به برداشت شخصی خودش وفادار است و نتیجه نشان میدهد که او در برقراری ارتباط با این اثر چقدر موفق بوده است.
شاهکار تقوایی در اقتباس اما به دایی جان ناپلئون بازمیگردد. رمانی به همین نام به قلم ایرج پزشکزاد که ویژگیهای روایی و داستانیاش در تبدیلشدن آن به یک اثر برجستهنمایشی بیتأثیر نیست. ناصر تقوایی از دل یک رمان پر کاراکتر که خرده روایتهای زیادی هم دارد به اثری شستهورفته میرسد. تاروپود کاراکترها را حفظ میکند و نگاه طنز و انتقادی پزشکزاد به جامعهاش را هم بهدرستی درک میکند. به همین دلیل است که دایی جان ناپلئون اینچنین با بینندهاش ارتباط برقرار میکند.
بهمن فرمانآرا
بهمن فرمانآرا هم از دیگر چهرههای موج نو بود که به سینمای اقتباسی روی آورد. وی برای دومین فیلمش، به سراغ شازده احتجاب، رمان تحسینشده هوشنگ گلشیری میرود. فرمانآرا در اقتباس از شازده احتجاب به فضای داستانی مشابهی با رمان گلشیری میرسد. در این جهان داستانی است که شازده احتجاب و دیگران جان میگیرند و با مخاطب ارتباط برقرار میکنند. فرمانآرا بهاندازه کافی به رمان گلشیری وفادار است، اما با شازده احتجاب و جهان داستانی که میآفریند، سنگ بنای سینمای شخصیاش را میگذارد.
همکاری موفق فرمانآرا و گلشیری در شازده احتجاب منجر به ساخت سایههای بلند باد میشود. فرمانآرا این فیلم را بر اساس رمان معصوم اول گلشیری میسازد. داستان سمبلیک گلشیری و شخصیتهای محکومبه فنای او در جهان داستانی فرمانآرا به بهترین شکل ممکن بازتاب مییابند و سایههای بلند باد پیوندی عمیق میان ادبیات معاصر ایران و سینمای نوپای موج نو برقرار میکند.
مسعود کیمیایی
مسعود کیمیایی برای ساخت داش آکل به سراغ نوشتهای از صادق هدایت میرود. داستان صادق هدایت ویژگیهای بصری دارد که در کنار قهرمان تنهایش، آن را به یکی از بهترین آثار هدایت برای اقتباس تبدیل میکند. فضای داستانی و خصوصیتهای قهرمان داش آکل قرابت نزدیکی با سینمای کیمیایی دارد و همین خوانش شخصی او از اصل اثر است که تراژدی داش آکل را به زیبایی به تصویر درمیآورد.
بااینحال، برداشت شخصی کیمیایی از رمان آوسنه بابا سبحان نوشته محمود دولتآبادی با اعتراض این نویسنده روبرو شد. کیمیایی شالوده اثر دولت آبادی را در خاک حفظ میکند اما بهجای تقابل خرده مالکین و به تصویر کشیدن جبر زندگی روستایی، شخصیتی فرنگی را جایگزین میکند و به استثمار طبقه ضعیف توسط قدرتمندان میپردازد.
دولتآبادی بااینکه ویژگیهای سینمایی خاک را میستاید اما از تغییر روابط بنیادی اثرش در این اقتباس انتقاد میکند. خاک از آن دسته آثار اقتباسی است که خوانش فیلمساز در مقابل نویسنده قرار میگیرد و اقتباس شخصی را میآفریند.
امیر نادری
امیر نادری تنها یکبار به سراغ اقتباس میرود و آنهم در تنگسیر است. نادری با روایت صادق چوبک از تنگسیر قرابت خاصی دارد و همین نگاه شخصی او هم هست که منجر به خلق یکی از بهترین اقتباسهای سینمای ایران میشود. جهان داستانی تنگسیر با جهان سینمایی نادری از یک جنس است و نادری موفق میشود تا روایتی جذاب و سینمایی از یک نوشته ادبی ارائه کند.
بااینحال، نادری بهعنوان یکی از پیشگامان موج نو، دیگر به سراغ اقتباس نمیرود و رابطه سینمایش با ادبیات در همان «تنگسیر» خلاصه میشود.