اقتباس در سینمای جهان

از هزارویک‌شب، تا کلبه عمو تم، قصه‌گویی نسل‌ها و نژادها را به هم پیوند می‌دهد و صندوقچه خاطرات مشترک بشر است. در میان افسانه‌ها، داستان‌ها و شخصیت‌های خیالی، دنیایی تازه متولد می‌شود. دنیایی که خواننده را ترغیب می‌کند قدم به جهان داستانی جدید بگذارد. گاه بر پشت یک اژدها سوار شود و ماجراجویی کند، گاه از یک کمد قدیمی به سرزمینی افسانه‌ای پا بگذارد و گاه با تنهایی و اندوه شخصیت‌هایی که در دنیای واقعی گیر افتاده‌اند غصه بخورد.
با سینما اما می‌توان دنیای دوبعدی داستان را سه‌بعدی کرد. به معنای حقیقی کلمه می‌توان قدم در جهان داستانی گذاشت و آدم‌ها را دید و ژندگی‌شان را تجربه کرد. سینما، قبل از همه مباحث زیبایی‌شناسی، فرم و رنگ و صدا، همان‌قدر که تصویر متحرک است، قصه‌گو هم هست.
بیخود نیست که سینمای اقتباسی، از اولین روزهای تولد سینما، به بخش مهمی از این جادوی مسحورکننده تبدیل شد. از تولد یک ملت، جادوگر شهر از تا بربادرفته و همشهری کین، سینمای اقتباسی به هویتی مستقل دست‌یافت.
سهم اقتباس در سینمای جهان و حتی گیشه هالیوود به‌شدت چشمگیر است. طبق آماری که لیندار سیگر در کتاب فیلم‌نامه اقتباسی ارائه می‌کند، 85 درصد کل فیلم‌های برنده جایزه اسکار اقتباسی است. همین‌طور 83 درصد سریال‌های تلویزیونی نیز با اقتباس از ادبیات پدید آمده‌اند. مجموعه‌هایی چون شرلوک و بازی تاج‌وتخت چند نمونه موفق هستند. حتی سینمای گیشه آمریکا هم از ادبیات در جهت رونقش استفاده می‌کند. من پیش از تو غذا، دعا، عشق و حتی مجموعه جیمز باند، آثاری هستند که نشان می‌دهند هالیوود چگونه از جهان تصاویر استفاده می‌کند تا ادبیاتش را هم صادر کند.

همچنین بخوانید:
قصه های هوشو – مروری بر اقتباس های سینمایی از آثار هوشنگ مرادی کرمانی

شرلوک
شرلوک

اما اقتباس هم آداب خودش را دارد. چالش اصلی اقتباس یک اثر سینمایی از ادبیات، وفاداری به متن در عین آفریدن یک جهان داستانی شخصی و متفاوت است. آندره بازن، این وفاداری به متن را در آثار فیلم‌سازانی چون روبرت برسون و خاطرات کشیش روستا می‌ستاید و آن را نافذترین شکل از آزادی خلاقانه می‌نامد.
نگاهی به مجموع شرلوک بیندازید. متن اصلی اثر از داستان‌های کارآگاهی آرتور کونان دویل است. مارک گتیس، به‌عنوان نویسنده اثر زندگی خصوصی شرلوک هلمز ساخته بیلی وایلدر را منبع اصلی الهامش می‌داند. بااین‌همه، شرلوک او، هم زمینه‌های داستانی‌اش را حفظ می‌کند و هم یکسره کاراکتری است متفاوت.

اقتباس در سینمای ایران

حال به ایران برگردیم. اقتباس در سینمای ایران چه جایگاهی دارد؟ پاسخ ساده این است که جایگاه ویژه‌ای ندارد. سیمرغ بلورین فیلم‌نامه اقتباسی سال‌هاست که از جشنواره حذف‌شده است و ارتباط میان ادبیات و سینما تقریباً از بین رفته است. آخرین سیمرغ فیلم‌نامه اقتباسی به علی مصفا برای پله آخر تعلق گرفت که او هم اصرار داشت از داستان مردگان جیمز جویس اقتباسی انجام نداده است.
رابطه سینما و ادبیات در ایران هیچ‌وقت آن‌قدر قوی نبوده است. ادبیات غنی ایرانی، هیچ‌گاه آنچنان که بایدوشاید به سینما راه نیافته است و ارتباط سینماگران با ادبیات خارجی هم محدود و انگشت‌شمار بوده است. ادبیات حماسی و افسانه‌های کهن ایرانی هم به‌واسطه کمبود امکانانت و هزینه‌های تولید بالا و نبود تضمینی در بازگشت سرمایه‌ در سینمای ایران هیچ‌گاه موردتوجه قرار نگرفته‌اند.
بااین‌حال، سینمای قبل از انقلاب از حیث اقتباس، امتیاز بالاتری دارد. ادبیات اجتماعی انتقادی ایران، پیشروتر و پیش‌تر از سینما حیات یافته بود. زمانی نزدیک به دوران مشروطه است که این قسم از ادبیات و این شیوه داستان‌نویسی گسترش پیدا می‌کند و در دوران پهلوی اول و دوم به شکوفایی و اوج می‌رسد.

شازده احتجاب - فرمان آرا
شازده احتجاب

سینما کمی بعدتر وارد ایران می‌شود و زمانی هم طول می‌کشد تا به جامعه و آنچه در ادبیات بازتاب دارد نزدیک شود. دهه چهل، سینمای موج نو متولد می‌شود و این سینما، رابطه تنگاتنگی با ادبیات برقرار می‌کند. گروهی از جوانان فرنگ‌رفته که با ابزار بیانی سینما، آن‌سوی آب‌ها آشنا شده‌اند، بعد از بازگشت به ایران، ادبیات اجتماعی و انتقادی را دستمایه خلق آثارشان قرار می‌دهند.
بیراه نیست اگر اجتماعات هنری و روشنفکری سال‌های قبل از انقلاب را دلیل رابطه نزدیک‌تر ادبیات به سینما در آن سال‌ها دانست. از گردهمایی‌های منزل ابراهیم گلستان، تا جمع‌های شاعرانه و هنری کافه نادری، ارتباط نویسندگان و سینماگران، پیوندی عمیق بود که آثارش را در سینما دیدیم.
بهمن فرمان‌آرا دوستی خوبی با هوشنگ گلشیری داشت. داستان‌های غلامحسین ساعدی و صادق هدایت دست‌به‌دست می‌شد و میل سیری‌ناپذیر این جامعه کوچک برای تحول و ثبت یک تغییر، آن‌ها را به هم نزدیک می‌کرد. حتی اختلافات میان هنرمندان در آن دوره هم از جنس بحث‌های ایدئولوژیک کنار سیگار و قهوه در پاتوق‌های روشنفکری آن زمان بود.
به آثار اقتباسی سینمای قبل از انقلاب ایران که نگاهی بیندازید، غلامحسین ساعدی، هوشنگ گلشیری و صادق هدایت، بیشترین منابع اقتباس را در اختیار سینماگران ایران گذاشته‌اند. داریوش مهرجویی، بهمن فرمان‌آرا و مسعود کیمیایی هم پیشتازان اقتباس ادبی در سینمای ایران هستند.
سینمای امروز اما شاید پیشروتر از ادبیات باشد. تحولات تکنیکی و گسترش جهانی سینمای ایران در مقایسه با ادبیات دست‌به‌عصای ملی که کمتر آیینه جامعه‌اش است، از جسارت بیشتری برخوردار است. و البته چه تعداد کتاب که خمیر شده‌اند، از قفسه کتاب‌فروشی‌ها جمع شده‌اند یا اصلاً به چاپ نرسیده‌اند و در کشوی مسئول مربوطه خاک می‌خورند. کتاب نخوانی عموم مردم و غربت کتاب و کتاب‌خوانی بافرهنگ زندگی روزمره مردم هم جای خود دارد.

مهمان مامان داریوش مهرجویی
مهمان مامان

در این میان ادبیات کودک و نوجوان که مرهون نوشته‌های هوشنگ مرادی کرمانی است، بیشترین نفوذ را در سینمای بعد از انقلاب داشته است. مرضیه برومند با مربای شیرین، کیومرث پوراحمد با قصه‌های مجید، داریوش مهرجویی با مهمان مامان و ابراهیم فروزش با خمره، ازجمله فیلم‌سازانی هستند که از میان دنیای شیرین هوشنگ مرادی کرمانی آثار سینمایی آفریده‌اند.
بااین‌حال، سینمای امروز مسیر خودش را می‌رود و ادبیات مسیر خودش را. سازوکار مناسبی برای اقتباس نیست و نبود قوانین مناسب در جهت حمایت از حقوق مؤلف، بسیاری از سینماگران را از نزدیک شدن به ادبیات داخلی بیمناک کرده است. به‌علاوه سینماگرانی که امروز به سراغ اقتباس می‌روند، کمتر از نسل جدید فیلم‌سازان هستند. بلکه همان سردمداران موج نو که حال مویی سپید کرده‌اند و به انس و الفتی با ادبیات رسیده‌اند، بیشتر به سراغ اقتباس می‌روند.
باری بحث به درازا کشید. نوشتاری که قرار بود مقدمه‌ای باشد، خود حدیث طولانی گشت. سخن را در اینجا کوتاه می‌کنیم و در یادداشت بعدی به مهم‌ترین فیلم‌سازانی که دستی در اقتباس داشته‌اند می‌پردازیم.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.