حمال طلا ساخته تورج اصلانی در بخش نگاه نو سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و فرصت خوبی به دست میدهد تا درباره چیستی این بخش عجیب نگاه نو صحبت کنیم. نگاه نو بخش مخصوص فیلم اولیهای جشنواره فجر است. بخشی که در ادوار مختلف جشنواره گاهی بوده، چند دورهای تحت عنوان فیلمهای اول و دوم حاضر و در یکسری از دورهها هم اصلا نبوده است. حالا چندسالی است به عنوان بخش نگاه نو شناخته میشود. اما اساسا وقتی از فیلم اول حرف میزنیم، از چه چیزی میگوییم؟
قاعدتا فیلمسازان جوانی که اولین بارقههای حضور خود را در سینمای حرفهای تجربه میکنند و اولین ساختههایشان قرار است دریچه نگاه نسل جوان و تازه ظهور یافته سینمای ایران باشد.
تورج اصلانی اما نامی آشنا در سینمای ایران است. او در فیلمهای مهمی نقش مدیر فیلمبرداری را ایفا کرده است و تصاویری خاطرهانگیز را پیش از این در ذهن مخاطب ایرانی ثبت کرده. تجربیاتی مانند عصبانی نیستم یا درخونگاه که در همین جشنواره امسال هم حضور داشت یا فیلم دیگر جشنواره یعنی قسم محسن تنابنده همه نمونههایی از حضور اصلانی در سینمای ایران است. علاوه بر این تورج اصلانی پیش از این هم فیلم ساخته اما تنها گیرش این بوده که پروانه ساخت سینمایی نداشته است و در فرمتش ویدئویی بوده.
یا مثلا دو فیلم دیگری که در نگاه نو حضور داشتهاند یعنی روزهای نارنجی به کارگردان آرش لاهوتی یا یلدا ساخته مسعود بخشی هم شرایط مشابهی دارند. لاهوتی و بخشی سالهاست که که در سینمای حرفهای حضور دارند و حالا با کمی تفاوت در بخش مستند، فیلمهای مستند مهمی ساختهاند. تهران انار ندارد ساخته مسعود بخشی، حتی در سینماها هم اکران شده بود و با استقبال جالب تماشاگران هم روبهرو شد آن هم در سالهایی که سینمای مستند در فرهنگ عامه جایی نداشت.
در کنار این نامهای بزرگ و شناس چند نام مهجورتر هم دیده میشود: پدرام پور امیری و حسین امیری کارگردانان جاندار یا رضا زهتابچیان که دیدن این فیلم جرم است را ساخته. پس دقیقا نگاه نو یعنی چه وقتی با آدمهایی قدیمی و ساز و کاریافته سرو کار داریم و فیلمسازانی که بارها پیش از این فیلمهای اولشان را ساختهاند و اولین تجربیاتشان را کردهاند. نه نگاه نو نسل جدید را با خود دارند نه تجربههای بکر و آغازین سینمایی فیلمسازان را. پس دقیقا معلوم نیست که این بخش نگاه نو چیست که هم آدم باتجربه و کهنهکاری چون تورج اصلانی را در خود جا میدهد و هم یک جوان ناآشنایی که بهراستی فیلم اولش را ساخته است.
این از این. نمایش حمال طلا در بخش نگاه نو از اساس غلط است.
مخصوصا که اگر به کیفیت ساخت فیلم نگاه کنیم میبینیم که چیزی کمتر از آثار سودای سیمرغ نداشته و به راحتی میتوانست در آن بخش هم قرار بگیرد.
حمال طلا اما هرچند که خوب ساخته شده است و از نظر فنی کار خودش را میکند و به خصوص صداگذاری آن تاثیر بهسزایی در ساخت اتمسر برای فیلم داشته است اما از نظر مضمونی سادهانگارانه مینماید. هرچند که دغدغههای فیلم، دغدغههای روز جامعه هستند و به شکل مشخص با یکی از معضلات چندی پیش یعنی گران شدن ناگهانی قیمت طلا پیش میرود. در کنار آن کلی معضل دیگر طبقه کارگر را در پس زمینه خود میپروراند، اما از المانها و خرده داستانهایی آشنا استفاده میکند که پیش از این بارها در سینمای اجتماعی دیدهایم. فیلم در فرو رفتن در دل همه این معضلات سیاهنمایانه جلو میرود و در این رابطه از یک استعاره رو و البته ناموفق استفاده میکند: “فرو رفتن در عن و گه” فاضلاب یک طلافروشی به منزله، سرمایهداری کثیف. ایدهای که هم نخ نما و رو و پرطمطراق است و هم به شدت حالبههم زن به شکلی که تماشاگر آنقدر حال مزاجیاش بهم میریزد و از چیزی که میبیند متنفر میشود که اصلا فرصتی برای فکر کردن به طبقه کارگر و معضلاتشان برایش باقی نمیماند.
ضمن اینکه در نهایت طبقه کارگرش را همدست جنایتکاران و احتکارگران سکهای میکند که دقیقا دلیل بیچارگی آنها هستند و خود کثافت سرمایهداری. در نهایت اما این خود کارگر نیست که خودش را از منجلاب بیرون بکشد، منجلاب نه به معنا برونرفت از شرایط سخت اقتصادی که منجلاب سرمایهداری، سرمایهداری با اردنگی آنها را از دور خارج میکند. هرچند که دیدگاههای سیاسی و اجتماعی فیلمساز و خصوصا نگرشش به طبقه کارگر بسیار خودآگاهانه و سوبژکتیو است، اما موفق نمیشود قهرمانی خودآگاه یا در مسیر آگاهی خلق کند و در “فرو رفتن در عن و گه” فیلم خود همدست سرمایهداری میشود. سینما هرچند از بستر فرامتنی اجتماعی و سیاسی خود جدا نیست و نمیتوان در جهان پیچیده و ولنگو باز معاصر آنرا هنری مستقل دانست (اصلا مگر حالا چیزی مستقل از بسترهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی وجود دارد که هنر چنین ماهیتی را در خود حفظ کرده باشد؟) اما نباید خود سینما و تاریخ و زیباشناسی رواییاش را ،داستانسرایی و مهمتر از همه صور خیال و فانتزی آن را فدای بسترهای فرامتنی کرد، سینما حالا باید بتواند همهاینها را به صورت مجموعه درهم تنیده و منسجم در تقابل با یکدیگر بپروارند و این همان چیزی است که حمال طلا کم دارد.