لتیان این روزها به اکران آنلاین درآمده است. فیلمی که درباره یک سفر گروهیست که حقایقی را از ارتباط میان یکسری دوست و رفیق برملا میسازد. فیلمهای اینچنینی که نیرو محرکه اصلی درامشان، آغاز یک سفر بوده باشد در تاریخ سینما زیاد ساخته شده. در سینمای ایران هم همینطور.
همسفر از جمله آثار این چنینی سینمای فارسی بود و بعد از انقلاب هم تم سفر با شمایلی کمی متفاوت، بارها دستمایه فیلمسازان قرار گرفت. اما ساخته شدن درباره الی موجی از فیلمهای این چنینی را بعد از خودش بهوجود آورد که لتیان هم بخشی از همین موج محسوب میشود؛ یعنی فیلمهایی که دقیقا با یک «سفر گروهی» و «برملاشدن حقیقت» سروکار دارند.
به بهانه اکران آنلان لتیان نگاهی انداختهایم به پنج سفر ویژه و منحصر به فرد در فیلمهای ایرانی بعد از انقلاب.
مسافران
مسافران ساخته بهرام بیضایی به سال ۱۳۷۰ از جمله فیلمهایی است که سفری ماندگار را در خود دارد. هرچند تم اصلی فیلم سفر نیست و داستانش درباره فقدان و مرگ است (این البته خود بزرگترین و اصلیترین سفر آدمی است.) اما یکی از ماندگارترین سفرهای سینمای ایران را تصویر کرده. مهتاب، خواهر ماهرخ به همراه شوهر و دو فرزندش از شمال به طرف تهران حرکت می کند تا آینه موروثی نوعروس خانواده را به مراسم ازدواج خواهرش برساند، اما همگی در تصادف با یک نفتکش جان می دهند. خبر به خانواده می رسد و عروسی به ماتم تبدیل می شود. گزارش های پلیس اگرچه صحت تصادف و کشته شدن مسافران را نشان می دهد، اثری از آینه موروثی پیدا نمی شود. در حالی که همه اعضای خانواده مرگ مسافران را پذیرفته اند خانم بزرگ دل به عزا نمی سپارد و انتظار می کشد تا مهتاب با آینه نوعروس از راه برسد…
سفر تنها در دقایق آغازین فیلم حضور دارد اما خاطره تلخش همواره با تماشاگر میماند و این نه با تصادف و مرگ و تبدیل شدن عروسی به عزا که بهواسطه خلاقیت، قوه تخیل و هنر بهرام بیضایی بهدست میآید. طوری که بیضایی روایت تصادف و مرگ را طراحی میکند، هر تماشاگری را مبهوت میسازد.
مهتاب در همان آغاز فیلم و ابتدای جاده، پیش از سوار شدن به ماشین، در دوربین یا به عبارت دیگر چشمان تماشاگر زل میزند و میگوید میخواهند برای عروسی به تهران بروند اما هرگز به تهران نخواهند رسید و تصادف میکنند. سپس سوار ماشین میشود. بیضایی در ابتدا با استفاده از تکنیک فاصلهگذاری که از شم کارگردانی او روی صحنه و سن تئاتر پا به جهان مسافران گذاشته، تماشاگر را در تعجب فرو میبرد و بعد با کات زدن به نمایی از تصادف و آتش در جاده ضربه نهایی را به او وارد میکند.
خیلی دور خیلی نزدیک
یکی از بهترین فیلمهای رضا میرکریمی که درباره سفر انفرادی پدری به دنبال پسرش در دل کویر است که بدل به سفر او به دل گذشته میشود تا ببیند چطور در زندگیاش پیش آمده، چه از خودش بهجا گداشته و کجای کار ایستاده است. او یک جراح ماهر است و درهمان برخورد اولیهاش با یک بیمار مشخص میشود در مادیات غرق شده و جای معنویت در زندگیاش خالی است.
کمی جلوتر وقتی به خانه میرسد، تماشاگر متوجه زندگی خانوادگی سرد و شکست خوردهاش میشود. درحالیکه پسرش برای ستارهشناسی با گروهی به کویر رفته متوجه میشود که پسرش بیمار است و دنیایش ناگهان از هم میپاشد.
او باید به جاده بزند و به پسرش برسد. در این مسیر با اتفاقات و آدمهای مختلفی روبهرو میشود که فقدانهای زندگی شخصیاش را مثل پتکی در سرش میکوبند و حتی تا پای مرگ پیش میرود. تا در نهایت در صحنه پایانی فیلم نور و معنویت راهش را به زندگی او باز کنند و نجات بیابد.
بچه های بد
یکی از فیلمهای خوب علیرضا داوودنژاد و از بهترین فیلمهای جوانانه دهه هفتاد که شرح سفر ناگهانی و نابهنگام دو جوان با دو روحیه و زیست متفاوت است که در جاده به پست یک دختر عجیب میخورند و او را سوار میکنند تا در یک داستان پرخطر بیفتند. دو جوان خام و ناپخته که یکی روی پای خودش ایستاده و سعی میکند آدم درستی باشد و دیگری یک بچه پولدار مرفه است که فقط به خودش فکر میکند. این دو در مسیر این سفر پرمخاطره در کنار هم بزرگ میشوند و حوادث عجیبی را از سر می گذرانند.
بچههای بد فیلمی است که با وجود محدودیتهای بسیاری که در زمان ساخت متوجهش بوده، هنوز هم تازه نفس و سرپا بهنظر میرسد و تماشایش هرچند تلخ اما لذتبخش است.
درباره الی
درباره الی بهترین فیلم اصغر فرهادی، یکی از جریانسازترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران و احتمالا اولین گزینهای است که با شنیدن عنوان «سفر در فیلمهای ایرانی» به ذهن تماشاگران خطور میکند. یک سفر جوانانه و بهظاهر سرخوش که شرح عمیقترین تناقضات و دوگانگیهای زیستی و اخلاقی یک نسل است. نسلی که در سالهای جنگ بزرگ شده و در دوران افسردگی بعد از جنگ نوجوانی و شور جوانی را از سر گذرانده و این مسئله اخلاقیات خاصی را به همه این دانشجویان دانشکده حقوق الصاق کرده است.
هرچند هرکدام از این رفقا شخصیت خاص خود را دارند و اصغر فرهادی هم با مهارتی که در پرداخت کاراکترها دارد هرکدام را خاص و متفاوت طراحی کرده، اما گویی همهشان از یکسری تناقضات اخلاقی مشترک رنج میبرند و هرکدام در ساحت متفاوت زیست خود با دغدغههای اخلاقی مشابهی دست و پنجه نرم میکنند و سفر جمعیشان قرار است همه اینها را عیان کند.
این بیاغراق یکی از تلخترین سفرها در فیلمهای ایرانی است که سرخوشی و حال خوب نیمه اولش به مرگی نامنتظر و عذابی دهشتناک در نیمه دوم ختم میشود و در نهایت به یک منجلاب یا باتلاق اخلاقی میرسد که همه رفقا را در خودش میبلعد. حتی اگر در نهایت موفق شوند ماشین بهگل نشسته را در صحنه پایانی بیرون بکشند و هرکدام به خانه و زندگی پیشین خود بازگردند.
آرایش غلیظ
آرایش غلیظ یک فیلم ضد جریان در سینمای ایران است. اثری بدیع و خلاقانه از حمید نعمتالله که از هر المان قابل حدسی در ذهن تماشاگر ایرانی آشناییزدایی میکند. نگاه کنید که چطور فیلم از دل آتشبازی در دل پایتخت آغاز میشود و شعله میکشد و با یک انفجار مهیب در سواحل جنوبی ایران بهپایان میرسد.
در ابتدا تماشاگر خیال میکند قرار است داستان لادن و آشناییاش با مسعود را ببیند اما در همان یک سوم اولیه، داستان میچرخد روی مسعود و تجارتش و با سفر به جنوب ایران از جاهای عجیب و غریب سردرمیآورد…از آقای برقی و قلعه پرتغالیها و انتقام عاطفی یک جوان همجنسگرا و چسبپیچ کردن یک جنازه در بیابانهای سوزناک و کویری کنار جادههای هرمزگان زیبا.
نکته در اینجاست که در آرایش غلیظ، همه شخصیتها و کنشهای گنگ و محیرالعقولشان در نسبت با یکدیگر و در نسبت با کلیت روایت شکل میگیرند و هرکدام شبیه به خطوط موازی راه خود را در پیش نمیگیرند. متاسفانه در سینمای ایران روایت محیرالعقول و فانتزی را با کنار گذاشتن هرگونه منطق دراماتیک بین کاراکترها و کنشها و واکنشها اشتباه میگیرند اما نعمتالله به این دام نمیافتد و نتیجهاش فیلمی میشود فراتر از سطح هوش و سلیقه تماشاگر عامه سینمای ایران.
Wizards: Tales of Arcadia لطفاً دوبله کنید لطفاً