شاید بگویید دربارهٔ تام هنکس یک تئوری یکپارچه وجود دارد: این بازیگر نقشهای متعددی بازی کرده، اما همیشه تام هنکس است. حتی برخی او را متهم میکنند که همیشه یک شخصیت را بازی کرده است: یک مرد تمام-آمریکایی معمولی خوشقلب، فروتن و نجیب. البته این گفته دور از حقیقت نیست، اما منصفانه نیست که او را تنها در چنین نقشی بازنگری کنیم. او از یک مهمانیرو در «پارتی مجردی» به یک عاشقپیشه در «بیخواب در سیاتل» و بعد قهرمان جنگ در «نجات سرباز رایان» تبدیل شده و شش شخصیت مختلف در «کلاود اطلس» را بازی کرده است. شاید او شخصیتهای یکسانی داشته، اما بیشک هر کدام از آنها را نسبت به یکدیگر متمایز کرده است. در این مقاله به ۳۰ نقشآفرینی برتر تام هنکس نگاهی میاندازیم.
۳۰. Larry Crowne
(۲۰۱۱)
دومین فیلم تام هنکس به عنوان کارگردان به نوعی فاجعه بود: نگاهی مثبت به آمریکاییهای کارمند که شغلشان در بحران مالی سال ۲۰۰۸ دچار تزلزل شد. هنکس نقش لری را بازی میکند. یک مرد معمولی که به دلیل نداشتن مدرک دانشگاهی شغلش را از دست میدهد و حالا تصمیم دارد به دانشگاه برود. در همین حین، عاشق استاد دانشگاهش با بازی جولیا رابرتس میشود. بازی هنکس در این نقش کمی بیگانه است ـ کمتر پیش آمده که هنکس در نقشی اینقدر معذب و غیرقابلباور ظاهر شود.
۲۹. Dragnet
(۱۹۸۷)
این نزدیکترین حالتی بود که هنکس نقش «پوچی» سگ اسکیتباز «سیمپسونها» را بازی کرده است. او نقش یک پلیس جوان باحال را در مقابل دن اکروید دارد و در فیلمی که اکروید خودش را ستارهٔ داستان میداند، حسابی به او خوش میگذرد. نکته اصلی فیلم، ویدیوی رپ بسیار آزاردهنده برای تبلیغ فیلم است که اکروید و هنکس در آن حضور دارند. با مسئولیت خودتان این فیلم را تماشا کنید.
۲۸. Bachelor Party
(۱۹۸۴)
احتمالا کمدیهای دهه ۸۰ تام هنکس نقش زیادی در جذب یا دلزدگی مخاطب ایفا میکند، اما بیشک این فیلم یکی از احمقانهترین، مزخرفترین و بهطرز سرگرمکنندهای یکی از جاودانترین آنهاست: فیلمهای زیادی در این دوره ساخته شدهاند که هنکس میتواند آنها را نادیده بگیرد، اما این فیلم جزو این دسته نخواهد بود. در آخر، «پارتی مجردی» فیلمی است که یک الاغ در آن کوکائین میکشد. این چیزی نیست که هر روز تکرار شود.
۲۷. That Thing You Do
(۱۹۹۶)
اولین فیلم بلند تام هنکس در مقام کارگردان، همانطور که از آن انتظار میرود فیلمی ساده و دلپذیر است؛ حتی اگر محتوای خاصی نداشته باشد. هنکس نقش یک ترویجدهنده موسیقی خیرخواه را بازی میکند و فیلم به نوعی است که احتمالا حین تماشای آن دوست داشته باشید با آن همراه شوید و کمی برقصید؛ یک موسیقی پیشزمینه زیبا در حالی که کار دیگری انجام میدهید. اگر همه آنها اینطور بودند، دنیا جای بهتری میشد.
۲۶. Saving Mr. Banks
(۲۰۱۳)
هنکس در این فیلم نقش والت دیزنی را بازی میکند که میخواهد فیلم «مری پاپینز» را بسازد و در پی گرفتن حق نمایش کتاب از نویسندهاش پی.ال.تراورز (اما تامپسون) است. شاید به این دلیل که استودیو دیزنی پشت ساخت این زندگینامه بوده و در پی حفظ نام برندش بر آمده، «نجات آقای بنکس» فیلم الهامبخش و جنجالی نیست. اما نارضایتی از این فیلم به نقش هنکس برمیگردد. ما با یک والت بیش از حد معتبر روبرو هستیم که نمایشگری و گروهْ دوستیاش را در بوق و کرنا کرده اما در مسیر جالب پرفراز و نشیبی قرار نمیگیرد.
۲۵. A Hologram for the King
(۲۰۱۶)
هنکس به نقشش به عنوان یک تاجر آمریکایی فرسوده که سعی در بستن قرارداری در عربستان سعودی دارد، ترحم و دلسوزی میافزاید، اما «هلوگرامی برای پادشاه» نمیتواند از این واقعیت فرار کند که یک داستان تکراری دیگر دربارهٔ مرد میانسال افسردهٔ سفیدپوستی است که به یأس فلسفی رسیده است. ستارهٔ فیلم تمام تلاش خود را کرده است، اما کل طرح از همان ابتدا معیوب است. با این وجود هنکس این فرصت را یافته تا بُعد عاشقپیشهاش را پس از مدتها در برابر ساریتا چودری جذاب به نمایش بگذارد.
۲۴. Punchline
(۱۹۸۸)
«شاه بیت» در زمان اکران باعث گیج شدن مخاطبان و منتقدان شد چون فیلم دربارهٔ استندآپ کمدی بود و اصلا خندهدار نبود. البته این موضوع از قصد بود. با این حال، فیلم با گذر زمان به محبوبیت رسید. هنکس نقش یک کمدین ناموفق را بازی میکند که یک شب در برنامهٔ میکروفن آزاد با زنی (سالی فیلد) روبرو میشود که از عهده این کار به خوبی بر آمده است. هنکس از موفقیت او آزرده میشود و در عین حال مراقب اوست و البته مشخص میشود که شخصیت هنکس دچار مسائل عاطفی نیز هست. اجرای هنکس و خود فیلم در آن زمان نادیده گرفته شدند، اما در واقع با فیلم خوبی روبرو هستیم.
۲۳. Road to Perdition
(۲۰۰۲)
مایکل سولیوان، یک آدمکش خوشقلب است که باید از پسرش در برابر تصمیم رئیس مافیا برای کشتن آنها، محافظت کند. «جادهای به سوی تباهی» بهخاطر بازی هنکس در نقش منفی، در زمان اکران مورد توجه زیادی قرار گرفت. البته، این شخصیت آنقدرها هم بد نیست: شاید او آدم بدخلقی باشد، اما والد باملاحظهای است که موازین اخلاقی و خط قرمزهای خودش را دارد.
۲۲. Cloud Atlas
(۲۰۱۲)
«کلاود اطلس» یکی از بیپرواترین فیلمهایی است که هنکس تابهحال در آن بازی کرده است: یک فیلم حماسی علمی-تخیلی عجیب و غریب که به زمانها و زبانهای مختلف میرود و هنکس چندین نقش در آن بر عهده داشته است. این فیلم برای او یکی از تفرقهانگیزترین نقشهایش نیز بوده که قدرت و ضعف او مدام در جنگ با یکدیگر بودند. تقریبا هنکس در هیچ فیلم دیگری اینقدر راحت نبوده و این ریسک نتیجهٔ میخکوبکنندهٔ عجیبی به جا گذاشته است. اما او در این فیلم با ناکامیهای زیادی روبرو میشود؛ شاید بهتر باشد دیگر هرگز بازی در نقش یک لندنی را بر عهده نگیرد.
۲۱. The Ladykillers
(۲۰۰۴)
تنها فیلم برادران کوئن با بازی هنکس، یکی از تفرقهانگیزترین و دوستنداشتنیترین فیلمهای آنهاست. فیلم حتی برای کوئنها هم وسیع است و البته هنکس تقصیری ندارد. شخصیتی که هنکس بازی کرده بسیار مضحک و احمقانه است، اما مشخص است که او اوقات خوشی را حین ایفای این نقش گذرانده است. خلوص و پاکدلی هنکس هرگز در خور فیلم کوئنها نبود، اما او تمام تلاشش را برای اجرایی مهمل و آمادهٔ خطر به کار برد.
۲۰. You’ve Got Mail
(۱۹۹۸)
هنکس و مگ رایان، ستارههای همبازی بیخواب، بار دیگر در فیلم کمدی رمانتیک محصول ۱۹۹۸ مقابل هم قرار گرفتند که نتیجه چندان مطلوبی نداشت. هنکس نقش یک قهرمان رمانتیک را بازی کرد که این بار کمی خردهشیشه داشت؛ اما همچنان احساساتی بود.
۱۹. The Terminal
(۲۰۰۴)
«ترمینال» ساختهٔ استیون اسپیلبرگ دربارهٔ توریست خوشبین و مهربانی است که بهخاطر وضعیت معلقش مجبور به زندگی در فرودگاه جان اف کندی میشود. حتی زمانی که اسپیلبرگ وسواس زیادی به خرج میدهد، هنکس با بازی در نقش اصلی حمایت بیننده را برمیانگیزد. همکاری این دو نفر در این فیلم جزو آن دسته فیلمهایی است که به سادگی به فراموشی سپرده شده است.
۱۸. Joe Versus the Volcano
(۱۹۹۰)
ساختهٔ غیرعادی در سبک کمدی رمانتیک جان پاتریک شنلی در آن زمان برای تماشاچیان کمی عجیب و غریب بود، اما با گذشت زمان، عدهٔ بیشتری با فیلم ارتباط برقرار کردهاند. «جو در برابر آتشفشان» داستان مردی است که تصمیم دارد پیش از اینکه اتفاقاتی او را از مرگ منصرف کند، با پرتاب کردن خودش به آتشفشان خودکشی کند. این واقعیت که هنکس نقش اول فیلم بود و احتمالا این خیال را در مخاطبان بهوجود آورد که با یک فیلم قراردادی از او روبرو هستند، باعث شد خیلیها بیدرنگ این فیلم را نادیده بگیرند. اما میارزد زمانی را به تماشای این فیلم اختصاص دهید.
۱۷. The Green Mile
(۱۹۹۹)
«مسیر سبز» از آن دسته فیلمهای جایزه-بَر است که بدون حضور بازیگری مثل تام هنکس در نقش اصلی، به هیچ وجه خوب از آب در نمیآمد. حتی در آن زمان، هنکس تمام توانش برای بازی در نقش پل اجکام، زندانبان خوشقلب که با جان کافی (مایکل کلارک دانکن) زندانی محکوم به اعدام با قدرتهای عجیبش دوست شد را به کار برد. خوشبختانه هنکس در سالهای بعد زندگی حرفهایش، از نقش بیشازحد احساسی که در فیلم سه ساعتهٔ فرانک دارابونت برعهده داشت، فاصله گرفت. هنکس خیلی زود به مسیری گستردهتر و تاریکتر قدم نهاد.
۱۶. Sully
(۲۰۱۶)
هنکس با بازی در نقش سالی سولنبرگر، اجرای آرام و مطمئنی را به نمایش گذاشت که میشد به سادگی آن را دست کم گرفت. او با ساده گرفتن همه چیز، کار بزرگتری ارائه داد. در اثر جمعوجور کلینت ایستوود، سولنبرگر تنها هواپیمای ناقصاش را به هادسن برد و از بروز یک تراژدی جلوگیری کرد، اما حالا باید به بازرسان فدرال که استراتژی او را زیر سوال بردهاند، پاسخگو باشد. «سالی» هرگز قهرمان بودن شخصیت اصلی را زیر سوال نمیبرد، اما خود سالی را چرا. سولنبرگر به نقطهای از تسخیر و تزلزل میرسد و تلاش میکند خودش را دوباره جمع و جور کند و هنکس این بهبودی را به پروسهای الهامبخش تبدیل کرده است.
۱۵. Philadelphia
(۱۹۹۳)
جدا از نیت خوب همه افراد درگیر در این درام کنشگری، نمیتوان «فیلادلفیا» را به عنوان یک فیلم درخشان سینمایی در نظر گرفت. همین تفکر نسبت به هنکس برای بازی در نقش وکیلی که به بیماری ایدز مبتلا شده نیز وجود دارد. فراموش نکنیم که با فیلمی دوستداشتنی و پر احساس طرف هستیم، اما او با مقدس ساختن بیش از حد آندرو بِکِت (آن هم در دورهای که همجنسگرایی یک تابو بود) ریسک بزرگی کرد. محبوبیت ذاتی هنکس مستقیما به این کوتهفکری حمله کرد و اجرای بینهایت معنیداری را به جا گذاشت.
۱۴. Catch Me If You Can
(۲۰۰۲)
این بحث وجود دارد که شخصیت هنکس تنها سومین شخصیت جالب در فیلم زندگینامهای ساختهٔ استیون اسپیلبرگ دربارهٔ کلاهبردار حرفهای به نام فرانک ابگنیل است. لئوناردو دیکاپریو جوان بازی چشمگیرتری در نقش ابگنیل ارائه داد و کریستوفر واکن در نقش پدر بینوای او، نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. اما هنکس به عنوان یک مأمور افبیآی کنجکاو در دنبال کردن ابگنیل، عملکرد حمایتی ستودنی داشت. جالبترین نکتهٔ «اگه میتونی منو بگیر» این است که چطور این فیلم یک تغییر پایدار در شخصیت هنکس را به نمایش گذاشت: هنکس در این فیلم بسیار دوستداشتنی است.
۱۳. Splash
(۱۹۸۴)
یک فیلم موفق که باعث پیشرفت شغلی هنکس، داریل هانا و ران هاوارد شد. «شلپ شلوپ» یک فیلم بامزه و دقیق است؛ بهخصوص زمانی که پری دریاییِ هانا از آب بیرون میآید و سعی میکند با نیویورک اواسط دهه ۸۰ میلادی تعامل برقرار کند. شاید امروزه برخی قسمتهای این فیلم «مشکلدار» تلقی شود و همیشه این بحث مطرح است که هنکس و رفیقش جون کندی باید نقشهایشان را با هم عوض میکردند، اما همه چیز به نفع هنکس شد. حتی وقتی او آدم نابکاری میشد، باز هم بیننده طرف او را میگرفت.
۱۲. Sleepless in Seattle
(۱۹۹۳)
اگر هنکس تنها در فیلمهایی مثل «بیخواب در سیاتل» بازی کرده بود، ما احترامی که حالا برای او قائل هستیم را نداشتیم. با این حال، بیخیال! مقاومت در برابر او در نقش سم بالدوین بسیار سخت است؛ یک مرد بیوه مظلوم که عاشق خبرنگار روزنامه (مگ رایان) میشود. «بیخواب در سیاتل» ساخته رویایی و دلربای نورا افرون فقید، مظهر داستانهای خوب و آرزوهای تحققیافتنی هالیوود است و هنکس به خوبی از پس بازی در این فیلم بر آمده است.
۱۱. Charlie Wilson’s War
(۲۰۰۷)
چارلی ویلسون یک نماینده کنگره و عیاش تمامعیار بود که در دهه ۸۰ با افزایش بودجه برای کمک به جنگ با کمونیستها در افغانستان، باعث خروج شوروی از آنجا شد. هنکس که تهیهکنندهٔ این فیلم هم بود، واقعا برای بازی در نقش چنین شخصیتی که عمری را به بیهودگی گذرانده و حالا موضوعی در خور تواناییهایش پیدا میکند، شجاعت به خرج داده است.
۱۰. Bridge of Spies
(۲۰۱۵)
نجابت ذاتی هنکس در بسیاری از فیلمها دیده میشود، اما این موضوع در این درام جنگ سرد به روش متفاوتی نمایان میشود. هنکس نقش جیمز داناوان یک وکیل بیمه را بازی میکند که از او خواسته میشود وکالت یک جاسوس روسی (مارک رایلنس برنده اسکار) را قبول کند و در حین داستان میفهمد که او به تنهایی خواستار یک دادرسی عادلانه برای این متهم است. «پل جاسوسها» فیلمی دربارهٔ مذاکره و سازش است. داناوان نه فقط بهخاطر رفتار خوبش یک قهرمان است، بلکه زیرکی و مصممتر بودن او نسبت به دیگران هم او را متمایز کرده است.
۹. A League of Their Own
(۱۹۹۲)
هنکس برای بازی در نقش جیمی دوگان مدیر دائمالخمر تیم بیسبال زنان، چند کیلو وزن اضافه کرد و به یک آدم غد دوستداشتنی در «لیگ خودشان» تبدیل شد. این فیلم جایی میان نقطه عطف کارنامه بازیگری هنکس قرار دارد؛ او در حال بازیابی خودش پس از شکست «آتش غرور» و دریافت جایزههای اسکار پشت سر هم است. دیدن او که سر دیگر شخصیتهای داستان داد میزند و یک فرد بدخلق مطلق است به نوعی جالب است. قطعا پشت این ظاهر خشن، قلب مهربانی وجود دارد و تک بُعدی بودن این شخصیت میتوانست به راحتی به یک کاریکاتور تبدیل شود، اما هنکس با کاریزما و شیرینی خودش این شخصیت را ارتقاء داده است.
۸. A Beautiful Day in the Neighborhood
(۲۰۱۹)
در واقع آقای راجرز تنها شخصیت اصلی «روزی زیبا در محله» نیست، این شخصیت با بازی هنکس آنقدر ناسازگار، نامتغیر و عجیب است که اگر تمام خط داستان حول محور این شخصیت میگذشت، نتیجهٔ افتضاحی به بار میآمد. شاید هنکس آنقدر بزرگ و آنقدر مدرن باشد که نتواند کاملا در نقش راجرز فرو رود، اما روشی که او روحیات راجرز را تسخیر میکند کمی غیرعادی و حتی کمی متأثرکننده است. بازی هنکس، مثل خود فیلم، یک شاهکار شده: موشکافانه، فکرشده و البته دوستداشتنی.
۷. The Post
(۲۰۱۷)
تام هنکس در سالهای اخیر، به سرعت به جانشین مخاطبان تبدیل شد (یک زیرنویس ملایم از اجراهای او این است که تام هنکس اینجاست و همه چیز خوب خواهد بود) طوری که بازی قوی او در نقش بن بردلی میتوانست تقریبا از طرف مخاطب نادیده گرفته شود. هنکس همان نقشی را بازی کرد که جیسون روبارزد برای بازی در «همه مردان رئیسجمهور» جایزه اسکار را از آن خود کرد. هنکس کمی به روبارزد شبیه است، اما کیفیت خاص خودش را هم به نقش اضافه کرده است: خلوص.
۶. Big
(۱۹۸۸)
با این فیلم بود که خیلیها متوجه شدند: اوه، هنکس تنها یک بازیگر کمدی نیست، شاید او بتواند به یکی از ستارههای بزرگ دنیا تبدیل شود. او نقش پسری را دارد که آرزویش برای بزرگ شدن برآورده میشود و هنکس بازی درخشان، خندهدار و دلنشینی از پسر بچهٔ ۱۲ سالهای که در بدن یک آدم بزرگ قرار دارد را به نمایش میگذارد. هنکس نرم، وحشی و افسارگسیخته است و یکی از بهترین اجراهای کمدی بدنیاش را ارائه داده است. هرچند فیلم موفقیت زیادی را تجربه کرد، اما هنکس نتوانست اسکار بهترین بازیگر مرد را دریافت کند. تماشای بازی هنکس در این فیلم حتما شما را مسرور میکند.
۵. Apollo 13
(۱۹۹۵)
احتمالا اگر مدتهاست که این فیلم را تماشا نکردهاید، این جمله از هنکس در نقش جیم لاول را به خاطر میآورید که میگوید: «هیوستون، ما مشکلی داریم». بار دیگر «آپولو ۱۳» را تماشا کنید و خواهید دید هنکس که به تازگی در آن زمان برنده جایزه اسکار شده، چطور سعی دارد از آن تصویر در یک نقش جدی به عنوان فرمانده عملیات متعهد و مصمم دوری کند و باید اعضای تیم (بیل پکستون، کوین بیکن) را متمرکز نگه دارد. چنین نقشی این قابلیت را دارد که به سادگی فریبکار باشد، اما هنکس با هیجان بیپایانی به آن رسوخ میکند.
۴. Cast Away
(۲۰۰۰)
«دور افتاده» یکی از نزدیکترین موقعیتهایی است که هنکس به تغییرات فیزیکی رابرت دنیرو-گونه رسیده است. ستارهٔ ما در این فیلم نقش یک مأمور شرکت فدکس را بازی میکند که پس از سقوط هواپیمایش، به تنهایی نجات یافته و وارد یک دگردیسی شخصی میشود. برای صحنههای جزیره که او باید با ظاهر لاغری دیده میشد، فیلمبرداری را متوقف کردند و هنکس به حس معنوی انزوا رسید که در ابتدا این شخصیت را در جزیرهای دور افتاده گیر انداخته بود اما بعد هدف جدیدی برای ادامهٔ زندگی به او داد. این نقش یکی از محبوبترین و بنیادیترین نقشهایی است که هنکس تا به حال بازی کرده است.
۳. Forrest Gump
(۱۹۹۴)
جملههای معروف این برنده اسکار بهترین فیلم؛ «بدو، فارست، بدو!»، «زندگی مثل یک جعبه شکلات است»، «جنی» این ریسک را دارد که فیلم را به جملههای مثالزدنی سادهای (مثل شخصیت سادهای که هنکس نقش او را بازی میکند و موفق شد دومین جایزه اسکارش را به دست آورد) تنزل درجه دهد. اما زیبایی بازی او در این است که چطور هم تاریخ آمریکای تفرقهآور را به سخره میکشد و هم بر خوشبینی و خلوص ملی آمریکایی تأکید میکند. قطعا این یک اعتقاد پیشپاافتاده است، اما بازیگری برای این نقش انتخاب شد که میتوانست این احساسات را به چیزی حقیقی و تکاندهنده تبدیل کند و هیچکس بهتر از هنکس مناسب این نقش نبود.
۲. Captain Phillips
(۲۰۱۳)
نقش منصوب به کاپیتان فیلیپس وحشتزده و آسیبپذیر یک نمونه بارز دیگر از مردی عادی در شرایط غیرعادی است. فیلیپس با بازی هنکس یک کاپیتان خوب است اما ضعفهای خودش را هم دارد و مدام خودش را با موقعیتهایی که کاملا خارج از کنترلش هستند سازگار میکند. او تمام تلاشش را میکند تا تنها زنده بماند، اما زمانی که بالاخره آزمون سخت تمام میشود و او میتواند نفس راحتی بکشد، ناگهان وارد یکی از غیرمنصفانهترین و پیچیدهترین صحنههای کل دوران فعالیتاش میشود. اجرای او حسابشده و دقیق است که یکی از لحظات سخت را میسازد.
۱. Saving Private Ryan
(۱۹۹۸)
اولین بار که کاپیتان میلر را میبینیم، دستانش میلرزد و میخواهد پیش از شروع عملیات، از قمقمهاش آب بنوشد. او هم مثل هرکس دیگری که در چنین موقعیتی قرار بگیرد، ترسیده است. شکوه «نجات سرباز رایان» میتواند از منظرهای مختلفی بررسی شود (صحنه درخشان آغازین از نزاع دلخراش، تصاویر خیرهکننده از جنگ که یانوش کامینسکی آنها را به تصویر کشیده)، اما پیش از هر چیز با یک داستان بسیار انسانی روبرو هستیم و به همین دلیل است که استیون اسپیلبرگ یکی از قابلاعتمادترین آدمهای معمولی و ستارهٔ هالیوود را برای این نقش در نظر گرفته است. هنکس به اندازهٔ منظرهای که میبینیم عریان است و آرزو میکند نجات رایان آنقدر کافی باشد که او را به خانه برگرداند و تمام این کشتار وحشتناک را فراموش کند. مرگ او در آخرین لحظات تا مدتها پس از پایان فیلم با شما میماند و هنکس به بسیاری از سربازهای خوبی که برای حفظ آزادی جنگیدند، ادای احترام میکند.
این مقاله برگرفته از نوشته بیل لیچ و تیم گریرسون در سایت vulture.com است.
بهترن بازیگر دوران.خدا حفظش کنه.
الهی امین
عقده ایی
نه حاجی اشتباه بود لیست.باید اینجوری میبود
فارست گامپ
مسیر سبز
نجات سرباز رایان
دور افتاده
آپولو۱۳
کاپتان فیلیپس
فیلادلفیا
پست
روزی زیبا در محله
اگه میتونی منو بگیر