خطر لو رفتن داستان
ست روگن در فیلم خیارشور آمریکایی An American Pickle دو نقش بازی میکند، یکی خرخون عصر جدید و دیگری پدربزرگش.
این فیلم کمدی شما را به دنیایی آنقدر قدیمی میبرد که به نظر می رسد دنیایی مصنوعی و ساختگی از ماقبل تاریخ را نشان میدهد. البته منظور ما در اینجا هرشل گرینباوم (ست روگن) حفار یهودی ارتدکس افسرده ریشو نیست. او در سال 1919 از دست قزاق ها گریخت و از شلوپسک (یک کشور تخیلی در اروپای شرقی) به نیویورک مهاجرت کرده که در یک کارخانه خیارشور سازی مشغول به کار میشود و به داخل یکی از خمره های خیارشور میپرد تا 100 سال بعد مانند توویه در داستان ریپ ون وینکل بیدار شود. (بله ، آب ترشی او را در همین حالت حفظ میکند.) هیچ تردیدی وجود ندارد که هرشل با لباس های کهنه و کارگری، چشمان ریز و خیره و لهجه یهودی تند و تیزش کاراکتری عتیقه را به تصویر میکشد. اما منظور ما از زمان قدیم در اینجا موضوع محوری است که کم کم محو شده و آن هم قرار گرفتن کاراکتر ها در فضایی نامتعارف با شخصیت آنهاست.
همچنین بخوانید:
معرفی و نقد We Are Little Zombies – فیلمی سرگرمکننده و پرانرژی درباره چهار بچه یتیم ژاپنی
قطعا شما چنین ژانری را به خاطر دارید! چنین فضایی در دهه 1980 بسیار معروف و پرکاربرد بود که در فیلم هایی چون شلپ شلوپ، بازگشت به آینده، آقای مامان و … دیدیم که مردم خود را در دنیایی با گذر سریع حس میکردند.
در دوره ما نیز نمونه های نادری از چنین کمدی هایی همچون فیلم افسون زده (2007) ساخته شده است. با این حال، این ژانر رو به زوال است و فیلم خیارشور آمریکایی An American Pickle هم دلیلی برای اثبات این موضوع است. این فیلم توسط روگن و همکار دیرینه او، اوان گلدنبرگ ساخته شده و فیلمنامه آن نیز توسط سیمون ریچ نویسنده پخش زنده شنبه شب به کارگردانی براندون تروست نوشته شده و آنچه در فیلم این دو تازه کار مشترک است، ساختگی و غیر قابل باور بودن این کمدی و همچنین پیچیده بودن آن است.
روگن علاوه بر بازی در نقش هرشل، نقش نوه بزرگ هرشل بن گرینباوم را نیز بازی میکند که برنامه نویس موبایل است و در محله ویلیامزبورگ بروکلین زندگی میکند. کاراکتر بن نشان دهنده یک نوجوان منزوی است که شلوارهای شل و ول هوانوردی به پا میکند و یخچالش پر از کامبوچا و شیر نخود فرنگی است و فکر میکند هنگام رقصیدن با آهنگ بمان موریس ویلیامز و زودیاک ها خیلی باحال به نظر میرسد.
(او هرشل را نیز به رقصیدن وا میدارد و حرکاتش با آهنگ اگر من ثروتمند بودم حتی از حرکات او هم باحال تر است). بخش زیادی از این کمدی قدیمی، اتفاقات عجیب اطراف هرشل را نشان میدهد. چیزهایی مثل اسکوتر (وقتی پا داری به چنین چیزی نیاز نداری) تاکسی، دستگاه سودا ساز خانگی، آیپد (مستطیل جادویی!) یا اینکه بن 25 جفت جوراب دارد و در یک خانه آجری کهنه زندگی میکند.
اگر بیلی کریستال برای اجرای این نقش انتخاب میشد، هرشل به شخصیتی پست فطرت و دوست داشتنی تبدیل میشد. درست برعکس روگن که هرشل را موجودی بی هدف و بی نمک نشان میدهد که با همه چیز و همه کس با بی اعتنایی و سردی برخورد میکند.
به غیر از نقش سارا زن هرشل که اجرای آن را سارا اسنوک به عهده دارد، تنها شخصیت های واقعی فیلم خیارشور آمریکایی An American Pickle هرشل و بن هستند و به همین دلیل دیدن ست روگن در تمامی فیلم خسته کننده میشود. صحنهای که این دو نفر سر قبر سارا در گورستان بروکلین میروند فقط برای نشان دادن بزرگراه مرتفع و بیلبورد زشتی است که درست در بالای سر آن ساخته شده است و این همان زمانی است که کوته فکری هرشل بیش از پیش غلیان میکند.
او کارگران ساختمانی که در حال بازسازی بیلبورد هستند را تهدید میکند (تبلیغ این نوشیدنی را بر میدارید وگرنه آن روی مرا میبینید). بن نیز پس از گذراندن شبی در زندان با او می فهمد که سرمایه گذار برنامه جدیدش در آب خفه شده است. این دو فامیل اکنون به دشمنان قسم خورده تبدیل میشوند و از اینجای داستانِ خیارشور آمریکایی An American Pickle بوی ترشی از خود فیلم بلند میشود.
اما بالاخره هرشل کیست؟ او همان کسی است که فیلم از او می خواهد. فردی ضد مصرف گرا که با پیدا کردن مواد از زباله ها ترشی درست میکند که همینکار او را به یک صنعتگر موفق محلی تبدیل میکند. او سپس تفکرات خود را در مورد زنان و معلولان بیان میکند و به مسیحیت توهین میکند و با جناح چپ و راست دشمن میشود و دوباره با بن آشتی میکند.
البته، ماهیت این نوع کمدی غیر واقعی بودن و فانتزی هالیوودی آن است. با این حال فیلم خیارشور آمریکایی An American Pickle با وجود نکات اخلاقی طنزآمیز و پراکندهاش فاقد یکپارچگی است و مثل غذایی پر ادویه اما بیمزه است.
منبع سایت hollywoodreporter